برای رسیدن به موفقیت در اینترنت اشیا نیاز به سرمایهگذاری داریم
گفتوگوی آیچیزها با محمد قیصری، دبیر اجرایی مرکز تحقیقات اینترنت اشیا
محمد قیصری کارشناس ارشد فناوری اطلاعات از دانشگاه پیامنور است. 33 سال دارد و در حال حاضر دبیر اجرایی مرکز تحقیقات اینترنت اشیا است. مرکزی خصوصی که رئیس آن دکتر امیرهوشنگ تاجفر است. با قیصری درباره مرکز تحقیقات اینترنت اشیا و اکوسیستم استارتاپی کشور، استارتاپها و تیمهایی که حول فناوری اینترنت اشیا در کشور فعالیت میکنند و البته موانع و مشکلات این حوزه صحبت کردهایم. دبیر اجرایی مرکز تحقیقات اینترنت اشیا معتقد است ایدهها و استارتاپهای این حوزه هنوز تا رسیدن به مرحله بلوغ راه زیادی دارند اما اگر مسئولان و نهادهای دولتی که در این زمینه فعالیت میکنند و یا مسئولیتی برعهده دارند الزامات و ضرورتهای آن را درک کنند میتوان امیدوار بود اتفاقهای خوبی در صنعت اینترنت اشیا کشور رقم بخورد.
سال 95، 96 اوج فعالیت گروهمان بود. بیش از 30، 40 نفر بهصورت مداوم با هم همکاری داشتیم. جلوتر که رفتیم به این فکر کردیم که صرفا کار پژوهش جواب نمیدهد و باید وارد کار و بازار شد، بنابراین با یکسری تیمهای استارتاپی شروع به همکاری کردیم.
برای شروع بد نیست در مورد مرکز تحقیقات اینترنت اشیا صحبت کنیم. اینجا کجاست و چه کاری انجام میدهد و چه چشمانداز و هدفگذاری برای خود در نظر گرفته است؟
مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایدهای بود که به ذهن من و عدهای از دوستانم رسید که همگی داشتیم پایاننامه ارشدمان را روی موضوع اینترنت اشیا تنظیم میکردیم. زمانی که ما وارد این کار شدیم، یعنی سال 89، وقتی موضوع پایانامهام را ارائه دادم موسسه «ایرانداک»، از واژه آیاوتی (IOT) ایراد گرفت که مجبور شدم واژه را برای آنها توضیح دهم. سال 92 که از رسالهام دفاع کردم، تقریبا میشد گفت همه ما مطمئن بودیم قطعبهیقین اتفاقی در زمینه اینترنت اشیا خواهد افتاد. آن موقع در جلسات دفاع یا در حوزه هوشمندسازی، تقریبا تعداد کمی بودند که واژه آیاوتی به گوششان رسیده بود و میتوانستیم با آنها دربارهاش صحبت کنیم.
هرکسی جای ما بود به این فکر میکرد که اول باید رویکرد پژوهشی به این حوزه در کشور تثبیت شود، مثل همه جای دنیا. ما هم در حوزه آیاوتی دید داشتیم و یک هسته پژوهشی تشکیل دادیم. آنموقع هستههای پژوهشی در کشور ما خیلی جامعیت یا رسمیت نداشتند. گزینههایی مثل پژوهشگاه و مرکز پژوهشی جامعیت داشتند و قابل پذیرش بودند. از همان زمان به این حوزه ورود و سایت www.iotiran.com را راهاندازی کردیم. در واقع از سال93، رسما کار خود را در زمینه تحقیقات اینترنت اشیا شروع کردیم. در حال حاضر مجوزهای وزارت صنایع، ارشاد و سازمان نظام صنفی را داریم؛ مجوزهایی پایهای که برای کسبوکار ما نیاز است.
اینترنت اشیا، یک علم میانرشتهای است؛ یعنی میان چند رشته، یک رشته به نام آیاوتی یا اینترنت اشیا تعریف شده است. گروهبندی اینترنت اشیا، خیلی سخت است. در آیاوتی باید در الکترونیک، مخابرات، برق، سختافزار، نرمافزار، هوش مصنوعی، اپلیکیشننویسی و کدنویسی مهارت داشته باشید.
البته دیدگاه اولیه ما کسبوکار بود، اما در ابتدای کار به حوزههای پژوهشی وارد شدیم. آنموقع وقتی با سازمانها درباره پروژهها و عملکردمان صحبت میکردیم اصلا در اولویت قرارمان نمیدادند و ما خودمان طرحها را مینوشتیم؛ برای نمونه کاربردهای مختلف اینترنت اشیا در محیطزیست، شهر، خانه و… را تدوین میکردیم و کمکم گروهمان شکل گرفت. سال 95، 96 اوج فعالیت گروهمان بود. بیش از 30، 40 نفر بهصورت مداوم با هم همکاری داشتیم. جلوتر که رفتیم به این فکر کردیم که صرفا کار پژوهش جواب نمیدهد و باید وارد کار و بازار شد، بنابراین با یکسری تیمهای استارتاپی شروع به همکاری کردیم.
اینترنت اشیا، یک علم میانرشتهای است؛ یعنی میان چند رشته، یک رشته به نام آیاوتی یا اینترنت اشیا تعریف شده است. گروهبندی اینترنت اشیا، خیلی سخت است. در آیاوتی باید در الکترونیک، مخابرات، برق، سختافزار، نرمافزار، هوش مصنوعی، اپلیکیشننویسی و کدنویسی مهارت داشته باشید، جلوتر که میروید باید به این فکر کنید اگر این اینترنت اشیا بخواهد در حوزه سلامت ورود کند، حتما باید در این حوزه یک متخصص سلامت و سامانه داشته باشد، همین طور در حوزه کشاورزی و…. بنابراین برای اینکه وارد بازار شویم به مهندس صنایع و یک فرد اجرایی و کارشناس امبیای نیاز داریم تا بتوانیم این محصول را وارد بازار کنیم، بنابراین تیمهای آیاوتی، تیمهای کوچکی نخواهند بود. تقریبا میتوانم بگویم در دنیا امکان ندارد یک یا دو نفر بیایند بگویند ما یک محصول آیاوتی داریم، مگر اینکه صفر تا صد کار با آن گروه نبوده باشد یا بخشی از کار را خودشان انجام نداده باشند.
ما در مرکز تحقیقات اینترنت اشیا در حال حاضر تیمهای استارتاپی زیادی داریم، یکی از تیمهایمان که دانشبنیان است در حوزه ترانزیت و حملونقل کالا فعال است. یکی دیگر از تیمهایمان که بهعنوان مجموعه خلاق شناخته میشود، در بحث ارتباطی و تولید گیتوی ارتباطی محصول خلاق تولید میکند. یکی دیگر از تیمهایمان در بحث امنیت خانه هوشمند فعالیت دارد. در بخش شهر هوشمند، آتشفشانی و سامانههای پیشهشدار هم تیمهایی فعالیت میکنند. در حال حاضر این 4، 5 گروه محصول دارند. تعدادی محصول هم داریم در بحث سلامت که نمونه اولیهاش چند ماه آینده وارد بازار خواهد شد. همینطور در مورد محیطزیست و بحث گردوغبار با اینکه در دنیا محصولاتی هست، اما خیلی گرانقیمت و کابلی و سیمی هستند، اما در حال حاضر ما محصولی تولید کردهایم که بهصورت وایرلس و با قیمت خیلی ارزانتر، یعنی یکبیستم با یک سیام هزینه محصول خارجی است. اینها مواردی هستند که تیمهای استارتاپی روی آنها کار میکنند.
فکر میکنم یکی از ایراداتی که در اکوسیستم استارتاپی وجود دارد، تاسیس زودهنگام شرکت است. یک محصول در ابتدا، باید شاکله، سرمایهگذار و بازار اصلیاش را پیدا کند، بعد وقتی شفاف شد که پنجسال آینده چه درآمدی میتواند کسب کند، باید تبدیل به یک شرکت شود، آنوقت اختلافها هم کمتر خواهد شد.
به چه شکل با این تیمها تعامل دارید. نقش شتابدهندهها و مرکز رشد را دارید یا استارتاپ سیدیور هستید؟
ما دیدگاه پژوهشی خودمان را حفظ کردهایم. دو گروه به ما مراجعه میکنند؛ دستهای که آیاوتی را بلدند و میخواهند وارد تیمها شوند و دستهای که آیاوتی بلد نیستند و تازه میخواهند یاد بگیرند. وقتی افراد وارد پژوهشگاه میشوند در ابتدا در کنار منتورها و کسانی که اینجا فعالیت میکنند، فرد مهارتمحوری میشوند تا ببینند در کدام حوزه میتوانند رشد کنند.
ما سعی میکنیم مهارت اصلی آدمها را کشف کنیم تا از آنها نخبه بسازیم. چون معمولا آدمهای نخبه، ذاتا نخبه هستند و نخبگیشان در شرایط خاصی بروز میکند. بعد از مدت کوتاهی همه افرادی که برای یک حوزه مهارت دارند را با یک کاربری مشخص کنار هم قرار میدهیم. بهعنوان مثال، این افراد با یک ایده مشترک مثل سلامت، در کنار یکدیگر فعالیت میکنند و میشوند یک تیم. وقتی تیمشان تشکیل شد شروع به کار میکنند. نیازهای اولیهشان آموزش، منتوری و آزمایشگاه و خرید تجهیزاتی است که کارشان را راه بیندازند. نیاز اولیهشان را مرکز تحقیقات اینترنت اشیا تهیه میکند.
قدم دوم این است که این محصول در بازار شناخته شود؛ یا سرمایهگذار پیدا کند یا وارد بازار شود. مجددا مرکز تحقیقات اینترنت اشیا از طریق ارتباطهایی که دارد و سازمانهایی که میشناسد، گروه را به آنجا معرفی میکند. اگر نیاز به حمایت باشد معاونت و اگر نیاز به مشتری باشد، مشتری معرفی میکند. همه تحت حمایت این مرکز هستند و آن محصول وارد بازار میشود و بهفروش میرسد و میتواند حمایت کسب کند. خیلی از این اتفاقات به این سمت کشیده میشود که یک شرکتی تاسیس شود و از آن شرکت سهامی داده شود. اما ما میبینیم بسیاری از استارتاپهای ما به همین شکل متلاشی شدهاند.
معمولا استارتاپهایی موفق هستند که سهامدارانشان مشخص است. (منظور از سهامدار این است که یک مجموعهای مثل اپراتور میآید میگوید من اینقدر روی این محصول سرمایهگذاری میکنم و فلان درصد هم میگیرم. خود فاندرها هم درصد مشخصی دارند. اینجاست که میتوانیم بگوییم یک شرکت شکل بگیرد، چراکه آینده این شرکت با حضور اپراتور مشخص است؛ بازار و سرمایهگذار مشخص شدهاند.) اما همین گروه اگر بخواهد تبدیل به یک شرکت شود اولین مسئلهای که به آن فکر میشود این است که هر کدامشان چند درصد بگیرند و این اولین نقطه اختلاف گروه است، چراکه نمیدانند مراحلی که طی کردند تازه اولین قدم است و 99 قدم دیگر در پیش دارند برای اینکه به بازار برسند، به همین دلیل فکر میکنم یکی از ایراداتی که در اکوسیستم استارتاپی وجود دارد، تاسیس زودهنگام شرکت است. یک محصول در ابتدا، باید شاکله، سرمایهگذار و بازار اصلیاش را پیدا کند، بعد وقتی شفاف شد که پنجسال آینده چه درآمدی میتواند کسب کند، باید تبدیل به یک شرکت شود، آنوقت اختلافها هم کمتر خواهد شد.
بهعنوان مثال، ما امروز یک گروه چهار نفره آیاوتی داریم. همین که حرف از تاسیس شرکت میشود، اولین چیزی که گفته میشود این است که صد تقسیم بر چهار میشود 25درصد. در حالی که در دنیا کسانی که فاندر هستند معمولا بین 20 تا 30درصد از پروژه سهم دارند و فردی سرمایهگذار عمده پروژه میشود که بازار را فراهم کند. با این شیوه، مدیریت گروهیاش هم جلو میرود و میتواند الگوبرداری موفقی داشته باشد. حالا ما میخواهیم به کسی که به 25درصد فکر میکند، بگوییم هر چهار نفر شما 30یا 40درصد سهم دارد، اصلا برایش قابلدرک نیست و همان اول، کار را با مشکل مواجه میکند. یا اینکه بعد از اینکه شرکت را تاسیس کردیم، بگوییم بیایید این سهم را واگذار کنید. عمده تیمها با سهام صددرصدی کنار میروند. اما شرکتهایی هستند که فقط یک محصول دارند، اما توانستهاند بهصورت مثبت، آن محصول را به یک مجموعه سرمایهدار متصل کنند و سهامشان میلیاردها تومان ارزش دارد. فکر میکنم این دیدگاه، دیدگاه بهتری باشد.
خیلی تکراری شده اگر بخواهیم بگوییم آیاوتی میآید، نمیآید، خوب است یا بد و… از این مرحله باید بگذریم، اما مدیران ما هنوز نسبت به این مسئله دیدگاهی ندارند. آیاوتی چه خوب و چه بد آمده و ما باید منتظر بزرگتر شدنش باشیم
جناب قیصری! تاکید جوامع استارتاپی این است که اول یک جمع یا گروه شکل بگیرد و از دل این کامیونیتیها تیمها در بیایند و استعدادها شناسایی شوند و بازیگران مختلف به صحنه بیایند. فکر میکنید در اینترنت اشیا، کجای این گروه و مسیر قرار داریم. یک برآورد این است که ظرفیت اینترنت اشیا کشور فعلا در حد همین پژوهشها و تحقیقات و خواندن اسناد خارجی است، کارهایی که آنها انجام میدهند و ما صرفا نظارهگر هستیم. اینکه خیلی مانده تا به آن چیزی که در حوزه استارتاپی اینترنت اشیا باید اتفاق افتاد برسیم و بازیگران مختلف این فضا شناسایی شوند و هرکدام نقش خودشان را ایفا کنند. با تجربه شما در مرکز تحقیقات اینترنت اشیا فکر میکنید ما در کجای این فناوری قرار داریم؟
زمانی تا حدودی نزدیک به صفر بودیم، اما امروز نقاط روشنی در این حوزه دیده میشود. در این سالها بارها اتفاقات کشورهای دیگر را مطالعه کردهام، خیلی تکراری شده اگر بخواهیم بگوییم آیاوتی میآید، نمیآید، خوب است یا بد و… از این مرحله باید بگذریم، اما مدیران ما هنوز نسبت به این مسئله دیدگاهی ندارند. آیاوتی چه خوب و چه بد آمده و ما باید منتظر بزرگتر شدنش باشیم. یعنی منتظر این باشیم که بهزودی محیط ما را احاطه خواهد کرد و این دیدگاه که آیاوتی خوب است یا بد، باید کمکم به فراموشی سپرده شود. اما این حوزه برای من در چیزی فراتر از این کلمات معنی پیدا میکند.
اینترنت اشیا برای من در تغییر مشاغل، تغییر کسبوکار و شغلهای جدید معنی پیدا میکند. صحبتی که دائما اینور و آنور میکنیم و حتی سر جلسات گفته میشود این است که ما در دانشکدههایمان برای رشتههای مهندسی، باید لایههای اینترنت اشیا را توضیح دهیم. الان آنقدر دنیا پیشرفت کرده که یک فرد لیسانسه خیلی راحت کار طراحی انجام میدهد. در کشورمان وقتی فرد به بیست سالگی رسید، نمیتوانیم بگوییم برود و هزینه کند تا طراحی بورد یاد بگیرد.
وقتی میخواهیم خودروها را برای محاسبه هزینه بیمه آیاوتیبیس کنیم، اولین جایی که مراجعه میکنیم، میبینیم بیمه مرکزی اجازه چنین شیوه اندازهگیری بیمهنامه را نمیدهد. زمانی هم که اسنپ آمد، هیچ قانونی برایش نبود، خودش قانون آورد و قانون را مجبور کرد تغییر کند.
سوال این است که برای تغییرات مشاغل چه فکری شده؟ هنوز هیچ! ما میبینیم که آیاوتی آمده، درگیر شده، مشاغل و کسبوکار جدید بهوجود آورده. نه تنها آیاوتی، بلکه کسبوکارهای دیجیتال دیگری مبتنی بر بلاکچین. آنقدر رشد مشاغل دیجیتال در کشور زیاد است که هنوز اساسنامههایمان به آن نرسیده. اساسنامهها و شیوهنامهها همچنان در انتهای صف مجوزها قرار دارند. برای اینترنت اشیا هم با همین مشکل روبهرو بودیم. اما آیا باید اکوسیستمی پیشبینی کنیم یا خطکشی خاصی برای این حوزه قائل باشیم یا نه؟ باز برمیگردم به این صحبتم که اصلا نیازی نیست به اینها فکر بکنیم.
باید این حوزه را در کشور رشد دهیم. وقتی رشد پیدا کرد خودش شکل میگیرد. وقتی میخواهیم خودروها را برای محاسبه هزینه بیمه آیاوتیبیس کنیم، اولین جایی که مراجعه میکنیم، میبینیم بیمه مرکزی اجازه چنین شیوه اندازهگیری بیمهنامه را نمیدهد. زمانی هم که اسنپ آمد، هیچ قانونی برایش نبود، خودش قانون آورد و قانون را مجبور کرد تغییر کند. بلاکچین آمده و قانون را مجبور خواهد کرد که تغییر کند. ما نمیتوانیم منتظر باشیم اول قانون بگذاریم، استاندارد تعیین کنیم و بعد به این سمت برویم. به نظر من، قدمهای این حوزه در دنیا مشخص است و ما هم همان قدمها را برمیداریم. الگوبرداری موفق، بهترین کار است.
کشور ما در شرایطی نیست که برویم دنبال ایدههای جذاب. سراغ دو ایده بیشتر نمیتوانیم برویم؛ یکی، ایدههای الزامی نهادها و سازمانها، مثلا اداره برق یک درخواست الزامی دارد. دوم، ایدههایی که نمونه خارجی دارند و ما در داخل از آنها استفاده میکنیم و با هزینه کمتر میتوانیم در کشور تولیدش کنیم. الان وقت رفتن بهدنبال ایدههای جذاب و لاکچری نیست.
در ژاپن هیتاچی دارد روی اینترنت اشیا کار میکند یا در آمریکا آیبیام یا در صنعت خردهفروشی والمارت. در ایران از چه کسانی چه انتظاراتی باید داشت. مثلا از صنعت چه انتظاری باید داشت. در هر صورت بیس اینترنت اشیا سنسورها هستند. همین سه، چهار سال پیش، ایدههای خیلی زیادی بود و افراد زیادی تلاش میکردند وارد این حوزه شوند و روی این حساب کرده بودند که تولید سنسورهایشان را میدهند به چین. خیلی راحت سنسورها را چین تولید میکند و هر گجت یا ابزاری که میخواهند طراحی خواهند کرد اما الان بهدلیل افزایش نرخ ارز، تولید در چین هم امکانپذیر نیست. از یک طرف هم تولید داخل مشکل دارد. چه کسانی باید وارد میدان شوند تا از انقلابی که در راه است جا نمانیم؟
ما سه بخش برای الگوبرداری داریم؛ دولت، شرکتها-سازمانها و استارتاپها. با یک سرچ ساده در اینترنت میتوان فهمید دولت و بخش دولتی کشورهایی که موفق بودند، کداماند و چگونه عمل کردهاند. در بحث سازمانها و شرکتها، چه شرکتهایی موفق هستند و در بحث استارتاپها، چه استارتاپهایی وارد شدند و موفق بودهاند. ما باید وارد این سه مولفه شویم. با یک سرچ ساده متوجه میشویم اولین قدمی که چین برداشته و در آیاوتی موفق بوده چه بوده تا همان قدم را برداریم. یا در بحث شرکتهایمان بهعنوان مثال، شرکتی که تابلو برق میسازد، الان میخواهد آن را هوشمندسازی کند؛ کارخانه و خط تولیدش را هم دارد. فقط یک دانش دیگر بهعنوان دانش ارزشافزوده و دانش تکنیکال باید به آن اضافه شود تا بتواند محصول هوشمند تولید کند. همین طور در حوزه استارتاپها که بیشتر آنها راه را اشتباه میروند.
نقطه ارزش چه برای دولت و چه برای سازمان و چه برای استارتاپ حرف اول و آخر را میزند. برای شروع یک کار یا تولید یک محصول باید از خودمان بپرسیم آیا این کار ارزشمند است، آیا بازار، مردم و… آن را میپذیرند یا خیر. خیلی از استارتاپهای ما الان نقطه ارزشی ندارند. وقتی از آنها میپرسید چرا رفتهاید سراغ این حوزه؟ میگویند یک ایده به ذهنم رسید، جذاب بود. در حال حاضر کشور ما در شرایطی نیست که برویم دنبال ایدههای جذاب. سراغ دو ایده بیشتر نمیتوانیم برویم؛ یکی، ایدههای الزامی نهادها و سازمانها، مثلا اداره برق یک درخواست الزامی دارد. دوم، ایدههایی که نمونه خارجی دارند و ما در داخل از آنها استفاده میکنیم و با هزینه کمتر میتوانیم در کشور تولیدش کنیم. الان وقت رفتن بهدنبال ایدههای جذاب و لاکچری نیست.
اینترنت اشیا تشکیل شده از: متخصصان برق، الکترونیک، مخابرات، سختافزار و نرمافزار، هوش مصنوعی، صنایع و اپلیکیشننویسها. این رشتهها جدید نیستند و همه این رشتهها در ایران وجود دارد و تا دلتان بخواهد در ایران نخبه این رشتهها را داریم.
حال برویم سراغ این موضوع که چهار سال بعد سرنوشت ما هم مثل مسنجرها خواهد شد؟ اگر بخواهم علمی صحبت کنم، شاخصهایی که در دنیا ارائه میشود مثل انآرآی که شاخص آمادگی شبکه برای فناوریهای نوین است، میگوید کشور ایران در دو زمینه بسیار قدرتمند است، شاید هم بالاتر از متوسط جهانی؛ یک، بسیار مستعد سرمایهگذاری است. دوم، کشور مهارتمحوری است و متخصصان ماهر و باهوشی دارد. برگردیم به این موضوع که آیاوتی به چه چیزهایی نیاز دارد. اینترنت اشیا تشکیل شده از: متخصصان برق، الکترونیک، مخابرات، سختافزار و نرمافزار، هوش مصنوعی، صنایع و اپلیکیشننویسها. این رشتهها جدید نیستند و همه این رشتهها در ایران وجود دارد و تا دلتان بخواهد در ایران نخبه این رشتهها را داریم. بنابراین وقتی برگردیم به همان شاخصهای جهانی انآرآی، میبینیم در مهارت، ایرانیها مقام برتر را دارند و از اتفاق هم آیاوتی مهارتمحور است، در این نقطه ما کاملا منطبق با نیاز صنعت اینترنت اشیا هستیم. همه علمهایی که آیاوتی نیاز دارد ما در کشور خودمان داریم.
گزینه دوم، ایران مستعد سرمایهگذاری است؛ بهعنوان مثال، اگر ما بخواهیم در بخش دامپروری و کشاورزی رشد داشته باشیم باید سراغ دامپروری و کشاورزی هوشمند برویم و به دلایل کمبود آب، سرمایه و… نمیتوانیم در این بخش از روش سنتی استفاده کنیم. کشاورزی هوشمند یعنی دستگاهی که بتواند بهعنوان سنسور خروجیهای رطوبت و آب را بگیرد و یک سیستم ارتباطی و یک آنالیزور که بتواند به ما خروجی بدهد. ما در هر سه اینها تولید داریم. الان اگر شما بگویید میخواهید یک پروژه کشاورزی هوشمند راهاندازی کنید و فلان وسیله هوشمند را میخواهید خیلی راحت میتوانیم در کشور تولیدش کنیم، چون چیز عجیبوغریبی نمیخواهیم تولید کنیم.
اینترنت اشیا برحسب اتفاق مثل بلاکچین که نقطهقدرت ایران است، میتواند نقطه قدرت آیتی یا فناوری ما در دنیا باشد، چراکه قرار نیست چیز جدیدی تولید کند، بلکه قرار است از دانش و داشتههایمان استفاده و هوشمندسازی را به تولید ترزیق کنیم.
اگر بخواهم از صحبتهایی که شد نتیجهگیری کنم باید بگویم اینترنت اشیا برحسب اتفاق مثل بلاکچین که نقطهقدرت ایران است، میتواند نقطه قدرت آیتی یا فناوری ما در دنیا باشد، چراکه قرار نیست چیز جدیدی تولید کند، بلکه قرار است از دانش و داشتههایمان استفاده و هوشمندسازی را به تولید ترزیق کنیم. این جملاتی که میگویم هنوز جا نیفتاده. هنوز وقتی از هوشمندسازی صحبت میشود به فیلمهای تخیلی که فلان کشور میسازد فکر میکنیم. در حالی که وقتی تجربه کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس، چین و… را میبینید که در صنعت آیاوتی فعالیت میکنند دستگاهیهایی را تولید کردهاند که کاراییاش مثلا در معدن است و صرفا دستگاه خیلی شیک و لوکسی هم نیست.
درواقع معتقدید نیازهای ابتدایی زیادی در بخشهای مختلف اقتصادی وجود دارد که با آیاوتی میشود به آنها جواب داد. آمار یا پژوهشی داریم که نشان میدهد از همین زیربخشهای اقتصادی کشورمان که به اینترنت اشیا نیاز دارند، حجم بالقوه بازاری که میتواند بسازد به چه میزان است؟
استخراج آمار در ایران شاید درست نباشد، چراکه خیلی از آمارها یا ساختگیاند یا بسیاری از آنها درست اظهار نمیشوند. اما حداقل میتوانم بگویم سرمایهگذاریها در دنیا در اینترنت اشیا عدد مشخصی دارد. نزدیک به 250-260 میلیارد دلار تا یکی دو سال آینده در این حوزه سرمایهگذاری خواهد شد است. اگر ما بخواهیم به این فکر کنیم که نکاشته برداشت میکنیم، غلط است و اگر به این هم فکر کنیم که باید منتظر باشیم آنها چیزی بفرستند شاید با مهندسی معکوس اینجا آن را بومی کنیم آن هم غلط است، بنابراین بهترین گزینه همان الگوبرداری از دنیاست؛ سرمایهگذاری با یک نقطه ارزش مناسب و ورود به آن. حالا نقطه ارزش مناسب کجاست؟ چه کسی میتواند آن را بیابد؟
باید توجه داشت که قدرت اصلی کشورمان تا سال 2014- 2015 نفت بود، اما بعد از این نفت نخواهد بود، باید ببینیم قدرت بعدیمان چه چیزی است. قدرت بعدی در کشورمان خدمات عمومی است. تحصیل، سلامت و موارد مشابه و حملونقل. قدرت بعدی خدمات شهروندی است. چرا آپها به یکباره بزرگ میشوند و جواب میگیرند، چون مستقیم با شهروند سروکار دارند. قدرت بعدیمان کشاورزی و دامپروری است. زمانی که این موارد را انطباقی دیدیم، متوجه شدیم کسانی که به ما نیاز دارند و با ما تماس میگیرند تقریبا همینها هستند. یعنی نگاه میکنیم در حوزه شهر، شهرداری میگوید من حاضرم روی گزینهها سرمایهگذاری کنم یا حداقل روی گزینهها فرصت سرمایهگذاری بهوجود بیاورم.
اولین پروژه بزرگ آیاوتی که در کشور اجرا شد «سپهدن» بود که مربوط به حوزه غیرنفتی و حملونقل و اتوبسرانی شهری و نگهداری از آنها بود. الان نگاه میکنیم میبینیم در حوزه سلامت درخواستها زیاد شده است. صنایع و خدمات عمومی مثل آب، برق و گاز جزء اولین سازمانهایی بودند که مناقصههای آیاوتی را برگزار کردند. معتقدم مشکل ما نه سرمایه است نه سرمایهگذاری و نه زمینه سرمایهگذاری. مشکل ما این است که باید در ابتدا بهطور صحیح کانسپت آیاوتی را برای مدیران و تصمیمگیرندگانمان روشن کنیم تا متوجه شوند وقتی میگوییم آیاوتی، یعنی بهدنبال یک کالا و خدمات لوکس نیستیم، بلکه بهدنبال کاهش هزینه یا بهنحوی افزایش درآمد هستیم.
متاسفانه برخی از استارتاپها نقطه ارزششان را نمیدانند، 200 میلیون تومان وام میگیرند، 200 میلیون هم از سرمایهگذار میگیرند، وقتی به نقطهای رسیدند که محصول وارد بازار میشود، بازار واکنش نشان نمیدهد
در حوزه استارتاپها آماری وجود دارد که مشخص کند چه تعداد استارتاپ در این حوزه فعالیت میکنند؟
باز هم تاکید دارم به آمارها ورود نکنیم. ولی تجربهای که دارم نشان میدهد، 50، 60 یا 70درصد رویدادها در هر صنعتی که برگزار میشود به هوشمندسازی برمیگردد یا کلمات و واژگان آیاوتی را همراه خود دارند.
شما اشارهای کردید به آسیبشناسی استارتاپها که در حوزه آیاوتی در ایران وجود دارد. بهطور کلی ضعف عمده استارتاپهای ایدهآل چیست، آیا نیاز بازار را نشناختهاند یا محصولی که طراحی کردهاند محصول خوبی نیست، چه چیزی باید در استارتاپهای این حوزه تغییر کند تا اینترنت اشیا به نتایج خوبی برسد؟
قبلا این موضوع را بررسی کردهام و حتی مقالهای در این مورد نوشتهام. اینکه چرا در بحث استارتاپها دچار مشکل میشویم و برای حل آن، چه کار باید کنیم. استارتاپها کلا چند گزینه را نمیبینند؛ اگر بخواهم به زبان دیگر بگویم سرپرستهای خوب و صبر و تحمل ندارند. براساس الگوهای جهانی استارتاپ حدود دو سال قدمهای اولیهاش را برمیدارد تا به یک محصول برسد. بعد از آن است که میتواند سرمایهگذار پیدا کند. در صورتی که در ایران هنوز به 4، 5 ماه نرسیده تیم دچار مشکل میشود. تیم هم که دچار مشکل شد در حوزه آیاوتی ضربه بزرگی میخورد. چون تیمهای اینترنت اشیاء هم باید از هر تخصصی، فقط یک نفر داشته باشد، دچار مشکل میشود.
دیگر اینکه بهعنوان مثال، تیمی تشکیل شده، وقتی از آنها میپرسیم چگونه با هم آشنا شدید، میگویند، همه همکلاسی بودیم، کجا؟ دیتاساینس میخوانیم در دانشگاه امیرکبیر! میپرسیم چند نفر هستید؟ میگویند، 5 نفر. همه آنها فقط یک تخصص دارند، در حالی که ما در اینترنت اشیاء نیاز به متخصص سختافزار، هوش مصنوعی، مکانیک و… داریم. این تیم آن میزان مهارت را ندارد. مرحله بعدی میآیند سراغ ایده، که در این مرحله باید سرپرست تیم، راهنمایی کند که ایدهشان مناسب بازار است، آیا مشتری دارد و اگر ایدهشان مناسب بازار نیست یا شیفتشاش بدهند به سمت بازار مناسب یا ایده را عوض کنند.
نکته سوم که نه تنها استارتاپها، بلکه سازمانها هم با مشکل مواجه هستند؛ تعریف نقطه ارزش است. اینکه کجا این ایده ارزشآفرینی میکند، قرار است کجا برایمان کسب درآمد کند. متاسفانه برخی از استارتاپها نقطه ارزششان را نمیدانند، 200 میلیون تومان وام میگیرند، 200 میلیون هم از سرمایهگذار میگیرند، وقتی به نقطهای رسیدند که محصول وارد بازار میشود، بازار واکنش نشان نمیدهد. مدل تجاری و موارد مشابه این هم از بخشهایی است که استارتاپها در آن ضعف دارند. وقتی ما میخواهیم از ظرفیتهای ویسیها و شتابدهندهها استفاده کنیم با تیم به مشکل میخوریم. باید از روز اول سهم مشخصی برای ویسی کنار گذاشته شود. کسی در راه خدا کار نمیکند، اگر تیمی بهترین ایده را هم داشته باشد، وقتی ویسی بببیند برایش صرف اقتصادی ندارد، سرمایهگذاری نمیکند.
نکتهای که در همه جای دنیا در صنعت اینترنت اشیاء و استارتاپها روی آن تاکید میشود اینکه به تناسب این حوزهها، باید تکنولوژی و فناوریها رشد کنند، چراکه لازم و ملزوم هستند. یکی از مهمترین این فناوریها بلاکچین است. این حجم از دیتایی که قرار است از اشیای مختلف جمعآوری شود؛ هم جمعآوری و هم پردازش آن، نیاز به فناوریای فراتر از فناوریهای متمرکز فعلی دارد. چقدر باید اینترنت اشیا یک چشمش هم به بلاکچین باشد؟
در این چند سال اخیر فناوریهایی مثل بیتکوین، هوشمصنوعی، اینترنت اشیا مطرح بوده که در نهایت میرسیم به بلاکچین. اما مسئلهای که در حال حاضر مطرح است اینکه هنوز برای هیچیک از این فناوریها فکری نشده، چه برسد به اینکه بخواهیم این فناوریها همافزایی داشته باشند. از بلاکچین فقط دیجیتالش را میدانیم، البته آن را هم نمیدانیم؛ دستگاه خریداری میکنیم و تولید بیتکوین میکنیم. در صورتی که بلاکچین در حوزه امنیت و حریم خصوصی و اداری کشور خیلی موثر است. مدل تجاری و نقطه ارزشش با بیگدیتاها معنی پیدا میکند. یک سازمان در ابتدای امر پروژه آیاوتیاش تماما هزینه است و بعد از دو، سه سال میتواند کسب درآمد کند. سازمانها اصلا به مرحله بیگدیتا و آنالیز دیتا فکر نمیکنند و در مدل تجاریشان این موارد جایگاهی ندارد. فقط به این فکر میکنند که آیاوتی به آنها چه میدهد.
اگر میخواهید وارد حوزه آیاوتی شوید، اول باید سراغ شرکتهایی بروید که بیش از هشتاددرصد اینترنت اشیاء را پیادهسازی کردهاند و اگر آنها موفق بودند، وارد این حوزه شوید. اصلا به سمت شرکتهایی که 20،30 درصد اینترنت اشیاء را پیادهسازی کردهاند، نروید، چراکه دیتایی ندارند و هنوز جایگاهی در آیاوتی پیدا نکردهاند. ما در حوزه آیاوتی نمیتوانیم شیوهنامه و مستند بنویسیم. از موضوعاتی که مرکز تحقیقات اینترنت اشیا خیلی به آن اهمیت میدهد و به آن اصرار دارد اینکه بهعنوان مثال، به ما پیشنهاد میشود برای فلان بخش سازمان پروژه اینترنت اشیاء انجام دهیم و حتی بودجهاش هم تصویب شده است. دو پیشنهاد میدهیم؛ یک، پروژه آیاوتی را از ذهنتان بیرون کنید. اول بررسی کنیم، ببینیم آیاوتی به کدام بخش از سازمان شما میتواند کمک کند، یعنی از پایه جلو برویم. نه اینکه چرخ را از اول بسازیم.
باید برای اینترنت اشیاء مقدمات اولیهای تعریف کنیم تا ببینیم اینترنت اشیاء با کدام بخش از سازمان انطباق پیدا میکند. سازمان شما سازمان عریض و طویلی است، اگر فردا روزی فلان استان برای خودش بهصورت مجزا پروژه اینترنت اشیاء را پیادهسازی کرد، با شما دچار تداخل نشود. یا مشخص شود دیتایی که او جمع میکند با دیتای شما تداخل دارد یا نه. ابتدا یک پایه از اینترنت اشیاء برای سازمان خود تعریف کنید، بعد به سراغ پیادهکردن آن بروید؛ جا انداختن این موضوع سختترین کار دنیاست، چراکه از آن سو میبینیم، در بازار شرکتهایی هستند که خوب راهنمایی نمیکنند. امروز به سازمانی پیشنهاد میدهند که در و پنجرههایش را هوشمند کند و یک پروژه روی آن پیادهسازی میکنند و اسم آن را هم میگذارند اینترنت اشیاء. بعد از مدتی آن سازمان اگر بخواهد برای ترابریاش پروژه اینترنت اشیاء انجام دهد، میگویند، اینها با هم تداخل دارند.
چین سال2012، برای تدوین سند ملی خود اقدام کرده، سال 2013 تصویب شده و شرط تصویبش این است که هر سازمانی باید فرمت و اینترنت اشیاء خودش را داشته باشد، مخصوصا سازمانهای دولتی. در آبان سال 97، مرکز ملی شورای فضای مجازی، شیوهنامه و دستورالعملی ارائه کرده که در سه،چهار صفحه، چند بند به آیاوتی اختصاص داده است. این چند بند، سند ملی نیست و نمیتواند هم باشد. نتیجه این میشود که هر گجت آیاوتی وارد کشور میشود و میبینیم به ما ضربه میزند و حریم خصوصی و امنیت همه را زیرسوال میبرد. اگر هم بخواهیم آن را جمعآوری کنیم از چند نفر میتوانیم پس بگیریم.
بهعنوان آخرین سوال، از نظر شما استارتاپهای موفق اینترنت اشیاء ایران کدام هستند، اسم چند استارتاپ موفق را ببرید.
اگر بخواهم از دیدگاه استارتاپی نگاه کنم، خیلی نمیتوانم اسم ببرم. استارتاپی که بالای 30،40درصد موفقیت و بلوغ رسیده باشد، در ایران نداریم یا حداقل من ندیدهام. یکسری پروژهها استارت خوردند و انجام شدند. البته اسم این پروژهها را نمیتوان استارتاپ گذاشت. این پروژههای موفق حوزه آیاوتی بودند. در مورد اینکه چقدر این حوزه میتواند رشد کند، عقیده و نظری ندارم. باید سیستم آموزش ما تغییر کند. مسئله بعدی مدیرانمان هستند؛ ما به خیلی از مدیران سازمانها پروژهها و طرحهایمان را ارائه دادیم. مدیران باید مشاور اینترنت اشیاء داشته باشند. همه تفاسیری که کردم خواستم به اینجا برسم که بگویم پول را به چه کسی بدهیم، یعنی از چه کسی حمایت کنیم؛ اپلیکیشن یا سامانهای که هیچ کاربردی ندارد، اما بُلد است و میتواند خودش را نمایش دهد، با گروهی که کاربرد دارد و اتفاقا خوب کار کرده، اما نمیتواند خودش را نمایش دهد؟
در کشور ما برای رسیدن به موفقیت در اکثر زمینهها نیاز به سرمایهگذاری داریم. امری واضح و مبرهن است ولی راه پیدا کردن سرمایهگذار یا رسیدن به آن نکته مهمتر در این مقوله است. کاش کمی هم از راهحلهای آن میگفتند.
مرکز تحقیقات اینترنت اشیا یک شرکت خصوصی است یا دولتی؟ و اینکه استارتاپ های اینترنت اشیا غیر از اینجا به چه جاهای دیگری برای کسب حمایت های فناورانه می توانند مراجعه کنند؟ اکوسیستم استارتاپی ایران و سرمایه گذارهای آن تا حالا روی چه استارتاپ های اینترنت اشیا سرمایه گذاری کرده اند؟ به نظر می رسد نرخ موفقیت استارتاپ هایی از این دست خیلی پایین باشد. حداقل که هنوز کسی خبری از موفقیت یا جذب سرمایه کلان انها نشنیده است.