اهمیت فهم مفاهیم مشترک در جلسات استارتاپی

یادداشتی از مهران امیری، کارشناس کسب‌وکارهای نوپا

همکاری و پیشبرد اهداف مشترک نیازمند فهم و نگاه همسو است. بدون درک مشترک از موضوعات نمی‌توان نسبت به تشکیل گروه کاری مفید و کارآمد امیدوار بود. بررسی گذرای وضعیت برخی از گروه‌هایی که با هدف تشکیل یک کسب‌وکارنوپا گردهم می‌آیند نشان می‌دهد، نداشتن فهم مشترک از موضوعات منجر به از هم پاشیدن گروه و ناکامی می‌شود.

در هفته‌های گذشته و در جلسات کاری نکته قابل توجهی را دیدم، افرادی دور میز نشسته‌اند که پس از دقایق طولانی صحبت متوجه می‌شوند از ابتدا درباره موضوع مشترکی مجادله می‌کرده‌اند؛ در نقطه مقابل آن هم پس از مدتی گفتگو به این نقطه می‌رسند که دریافت مشترک و یکسانی از یک موضوع ندارند. گرچه جلسات کاری در بسیاری موارد راهگشاست اما نمونه‌های بسیاری از این جلسات نشان از ادبیات متفاوت در بیان موضوع مشترک دارد، که به سرعت حل و فصل می‌شود، اما مشکل بزرگ زمانی بروز می‌کند که ادبیاتی همسان برای بیان مفاهیم یا دیدگاهی متفاوت به کار گرفته می‌شود.

به تجربه دریافته‌ایم که برگزاری جلسات همفکری Brain Storming تا چه اندازه برای گروه‌های کاری مفید است. این نوع جلسات که می‌تواند در بازه‌های زمانی گوناگون شکل بگیرد، پایه‌های محکمی برای یک گروه همکار ایجاد می‌کند. یکی از بزرگترین دستاوردهای چنین جلساتی روشن شدن دیدگاه و درک متقابل درباره مفاهیم پایه و رسیدن به ادبیات مشترک است. آنچه که در بسیاری موارد زمینه اختلاف و از بین رفتن همدلی در یک گروه را فراهم می‌کند، نه تنها تفاوت دیدگاه بلکه استفاده از عبارات و بیان یکسان برای نوع نگاه و برداشت‌های گوناگون و حتی متضاد است.

آنچه که در چند جلسه طی هفته‌های گذشته به شکل تعجب‌آوری مشاهده کردم آنکه برخی مدیران صاحب اراده و تصمیم در حوزه کسب‌وکارهای نوپا از کلمات و عباراتی یکسان برای بیان دیدگاه‌هایی به شدت متفاوت استفاده می‌کنند. در حالی‌که تفاوت دیدگاه پدیده‌ای خوشایند و مفید است، اما نداشتن برداشت درست و دقیق از مفاهیم کلیدی تا بدان پایه گسترش یافته که در یک جلسه چند نفره برداشت‌ها و تعاریف از مفاهیم پایه، دارای گوناگونی به تعداد حاضران است. و به نظر می‌رسد همین موضوع اندک اندک موجب بروز مشکلاتی بزرگ در زیست بوم کسب‌وکارهای نوپا شود.

پیش از این در روند همکاری با چند مرکز شتابدهی خارجی نسبت به تاکید آنها برای شرکت در دوره‌های آموزشی نگاه مثبتی نداشتم. حتی در مواردی فکر می‌کردم که این پافشاری ناشی از منافع اقتصادی حاصل از برگزاری دوره‌های آموزشی است. اما امروز می‌بینم نتیجه آن آموزش‌ها و اصرار بر اجرای آن برای تقریبا همه افراد درگیر در کار، دستیابی به زبان و درک مشترک و درست از مفاهیم پایه است. دسترسی به فهم درست موجب می‌شود که افراد یک گروه‌ در فرآیند همکاری با یکدیگر نیاز کمتری به واگویی و بازگویی داشته باشند، در نتیجه بسیاری از کارها با سرعت و شتاب بیشتری دنبال می‌شود. این در حالی است که رفتار عمومی ما در پاره‌ای از موارد مانند همان افراد داستان مشهور مولوی است که در اتاقی تاریک به بخش‌هایی از بدن یک فیل دسترسی دارند و با همان داشته‌ها، موجودی را توصیف می‌کنند که با آنچه دیگران می‌گویند بسیار متفاوت به نظر می‌رسد.

تفاوت در فهم امور به میزان گسترده‌ای بروز می‌کند و برگزاری جلسات کاری به روشن شدن اختلاف دیدگاه و رسیدن به نقطه مشترک کمک خواهد کرد. اما مشکل بزرگتر آن است که افراد حاضر در یک جلسه از کلمات و عبارات مشترک استفاده کنند، اما هر کدام منظور و دیدگاه گوناگونی درباره آن داشته باشند. این پدیده را نمی‌توان و نباید دست‌کم گرفت. بررسی دقیق بسیاری از مشکلات اجرایی، اختلاف عملی بین گروه‌های خلاق و مراکز حمایتی، رفتارهای مدیران تصمیم‌ساز دولتی و غیر دولتی و بازیگران اثرگذار زیست‌بوم کسب‌وکارهای نوپا نشان می‌دهد، برخی مشکلات ریشه در این پدیده دارد. ریشه‌یابی این مشکل نیاز به گفتگوی گسترده دارد. به نظر می‌رسد زیست‌بوم کسب‌وکارهای نوپای کشور برای پرهیز از برخی مشکلات و حل پاره‌ای از گرفتاری‌های خود، بیش از پول و امکانات نیازمند فهم دقیق و درست مفاهیم پایه و دستیابی به ادبیات مشترک است. باید یاد بگیریم درباره آنچه که واقعا یادگرفته‌ایم صحبت کنیم، آموخته‌ها را بی نیاز از بازپیرایی ندانیم، دانش را از منابع داتش بگیریم نه جستجوهای اینترنتی، و تا به فهم مشترک در کنار ادبیات یکسان در مفاهیم پایه نرسیده‌ایم خودمان را گروه ندانیم. اگر درفکر چگونگی انجام کاری هستیم، از خود بپرسیم آن کار را چگونه می‌فهمیم؟

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.