خودمان پول در بیاوریم یا از سرمایهگذار بگیریم؟
میتوان بدون سرمایهگذاری خطرپذیر هم یک استارتاپ موفق و سالم راهاندازی کرد
سال 2018، میزان سرمایهگذاری خطرپذیر به حدی افزایش یافت که کارشناسان و تحلیلگران حوزه استارتاپها، این سال را به نام سرمایهگذاران خطرپذیر ثبت کردند. در سال مورد بحث، 9000 معامله استارتاپی انجام شد و در این 9000 معامله، سرمایهای معادل 131 میلیارد دلار جابجا شد. این حد از سرمایه خطرپذیر نشان میدهد که آینده، بدون شک متعلق به استارتاپها است.
میزان سرمایه خطرپذیر با افزایش شدیدی روبرو شده است و به همین خاطر اکثر بنیانگذاران و مدیران استارتاپی تصور میکنند که کارشان بدون سرمایهگذاری تمام است و دیگر حق ندارند که امیدی به رشد و پیشرقت داشته باشند. در این مطلب قصد داریم به صراحت اعلام کنیم:
«سرمایهگذاری خطرپذیر به هیچ عنوان موفقیت استارتاپ شما را تضمین نمیکند. حتی چنین سرمایهای برای برخی از استارتاپها به هیچ عنوان مفید و مناسب نیست.»
به عنوان مثال میتوان از یک استارتاپ به نام Arkadium یاد کرد که به کمک سرمایهگذاری خطرپذیر توانست رشد و پیشرفت کند. در زمان آغاز، بنیانگذار این استارتاپ با مبلغی حدود 2800 دلار که از مادر خود دریافت کرده بود کار را شروع کرد ولی در سال 2013، بنیانگذاران این استارتاپ، موفق به برگزاری دور A سرمایهگذاری شدند و مقداری سرمایه جذب کردند.
مدیران این استارتاپ در آن زمان تصور میکردند که این راهی است که باید رفت و بدون جذب سرمایه، ادامه راه ممکن نیست. البته اغلب مدیران استارتاپی چنین تصوراتی دارند که غالباً اشتباه است.
سرمایهگذاری شخصی روشی عاقلانهتر برای استارتاپها
هرچند که سرمایه خطرپذیر، نقش مهم خود در رشد استارتاپها را به اثبات رسانده است، اما مدیران استارتاپ مذکور چندی پیش اعلام کردند که سرمایهگذاری شخصی (بوت استرپینگ) از جذب سرمایه خطرپذیر بهتر است و روشی عاقلانهتر و مسئولانهتر برای ایجاد، رشد و پیشرفت کسب و کار به حساب میآید.
ساختن جاده موفقیت نیازمند کار آهسته و پیوسته است. گهی تند و گهی خسته رفتن در استارتاپ بیمعنی است و کسب و کار نوپا را به سرمنزل مقصود نمیرساند. افرادی که در زمینه استارتاپ فعالیت داشتهاند و هم سرمایهگذاری شخصی و هم جذب سرمایه خطرپذیر را تجربه کردهاند، به خوبی میدانند که مسیر بوت استرپینگ مزایای بسیار بیشتری نسبت به جذب سرمایه دارد.
مسلماً هدف و مقصد نهایی تمام کسب و کارها این است که به پول و درآمد برسند. اینکه یک کسب و کار هدف خود را روی پول بگذارد، هیچ اشکالی ندارد ولی نمیتوان موفقیت حاصل از سرمایهگذاری شخصی را با موفقیت حاصل از سرمایه خطرپذیر برابر دانست.
وقتی یک استارتاپ شروع به رشد و پیشرفت میکند و پلههای ترقی را یکی پس از دیگری میپیماید، باید با مسائل، مشکلات و چالشهای خاص خودش دست و پنجه نرم کند. یکی از بهترین و آسانترین معیارها برای ارزیابی عملکرد یک استارتاپ، محاسبه نسبت هزینه جلب مشتری به ارزش طول عمر آن مشتری است.
تفاوت سرمایهگذاری شخصی و خطرپذیر در چیست؟
ذهنیت و نگرش «یا رشد کن یا برو و در خانه بنشین» متعلق به دنیای سرمایهگذاری خطرپذیر است و برخی کسب و کارها و افراد ناکارآمد، ناقص و زیانده در سایه همین طرز تفکر رشد میکنند و معمولاً تکشاخها و استارتاپهای میلیارد دلاری متعلق به سرمایهگذاری شخصی هستند.
هر چه پول بیشتری برای رشد کسب و کار و افزایش مشتریان خرج کنید، بازگشت سرمایه شما به ازای هر مشتری کمتر خواهد شد. وقتی کار از طریق سرمایهگذاری شخصی پیش برود، مسئولیتپذیری مدیران نیز بیشتر خواهد شد و به همین خاطر احتمال شکست به شدت کاهش مییابد.
اوبر یکی از بهترین نمونههایی است که میتوان در این زمینه از آن یاد کرد. رشد کلی این شرکت هر ساله بیشتر و بیشتر میشود و شاهد رشد چشمگیر این کسب و کار هستیم. اخیراً مشخص شد که رشد سه ماهه (فصلی) این شرکت متوقف شده است. به محض انتشار این خبر، سرمایهگذارانی که پول خود را در این شرکت سرمایهگذاری کرده بودند به انتقاد از این شرکت پرداخت و شروع به عجز و لابه کردند.
درآمد کلی شرکت اوبر در سال 2018 حدود 11.4 میلیارد دلار بود. این شرکت در فصل چهارم سال 2018، نسبت به فصل سوم آن تنها 2 درصد رشد کرده بود. به تازگی مشخص شد که اوبر میلیاردها دلار را در عرض یک سال از دست داده است. این ضرر باعث شد که این شرکت 400 کارمند خود را برای کاهش هزینهها اخراج کند. فضای روانی ناشی از فشار بیامان سرمایهگذاران میتواند اوبر را بیش از این با ضرر مواجه کند. از این شرکتی که متکی به سرمایهگذاری خطرپذیر است، باید منتظر چنین رفتارهایی از سوی سرمایهگذاران باشد.
حال بیایید نگاهی به کسب و کارهای با سرمایهگذاری شخصی و خودآغازگر بیندازیم. ذهنیت این کسب و کارها بر اساس درآمدزایی است. آنها به دنبال این هستند که پول درآورند. این در حالی است که کسب و کارهای مبتنی بر سرمایهگذاری خطرپذیر به دنبال افزایش سرمایه هستند و تمام ذهن خود را روی جذب سرمایه از سرمایهگذاران میگذارند. این کسب و کارها وقتی با محدودیت روبرو میشوند، تصور میکنند که راهحل این محدودیت، جذب سرمایه است.
وقتی یک شخص میداند که کسب درآمد و فروش چقدر مشکل و دشوار است، تلاش میکند که منابع مالی خود را به بهترین شکل ممکن سرمایهگذاری کند تا این منابع هدر نرود. استارتاپهایی با سرمایهگذاری شخصی نیز از همین حکایت پیروی میکنند و سعی میکنند منابع خود را در مسیرهای نادرست هدر ندهند.
این استارتاپها تمرکز خود را روی جلب رضایت سرمایهگذاران میگذارند و اصلاً به ندا و سیگنالی که از سوی مشتریان و کارکنان خود دریافت میکنند، توجهی ندارند. استارتاپهایی با سرمایهگذاری شخصی دوست دارند که کسب و کارشان زنده باشد و با ارزشهای اصلی خود نفس بکشد. آنها دوست ندارند که کسی برای مسیرشان تعیین تکلیف کند و آنها را از مسیر اصلیشان بازدارد.
هیچ الگوی مشخصی برای رشد و پیشرفت یک کسب و کار موفق وجود ندارد. اگر میخواهید کسب و کاری راه اندازی کنید که به قول فرودسی «از باد و باران نیابد گزند» و همیشه پایدار بماند، باید تلاش کنید تمرکز خود را روی جلب رضایت مشتری بگذارید. مشتری است که در نهایت باید به شما پول بدهد پس او را راضی کنید که این کار را انجام دهد و شما را ثروتمند کند. مطمئن باشید که این مسیر، خیلی بهتر از دلخوش کردن به سرمایهگذاران خطرپذیر است.
سرمایه گذارهای ایران از سرآوا گرفته تا صندوق و بقیه که جز بدبخت کردن استارتاپ های کاری نکردن. بماند که استارتاپ های ایرانی خودشون هم خیلی عرضه پول درآوردن ندارن و لوث و تنبل هستن