مرکز نوآوری باید شکارچی باشد
گفتوگو با محمد حسینی مدیر اجرایی مرکز نوآوری ایران زمین
محمد حسینی متولد 1365، فارغالتحصیل معماری و مدیر اجرایی مرکز نوآوری ایران زمین است. 4سال است که وارد اکوسیستم استارتاپی شده و پیش از این در شتابدهنده نوتاش فعالیت کرده است. حالا چندماهی است که با سرمایهگذاری و سهامداری بانک ایرانزمین، مرکز نوآوری این بانک را راه انداخته در چند حوزه مشخص به شناسایی، تربیت و رشد تیمهای استارتاپی متناسب با نیازهای بانک کمک کند. با او درباره فعالیتهای مرکز نوآوری ایرانزمین، چالشهای مراکزی از این دست و برنامههای آینده آنها صحبت کردهایم.
مرکز نوآوری ایرانزمین کجاست و چه ماموریتی را دنبال میکند؟
بهواسطه همکاری مجموعه شتابدهنده نوتاش با بانک ایرانزمین، آبان97، طی تفاهمنامهای که داشتند، تصمیم گرفتند یک مرکز نوآوری تاسیس کنند که منجر به تاسیس مرکز نوآوری ایرانزمین شد. ما هم تلاش کردیم از این فرصت استفاده کنیم و هم دانش شتابدهنده نوتاش و هم بانک ایرانزمین فرصتی در اختیار ما قرار داد که بتوانیم مرکز نوآوری ایرانزمین را راهاندازی کنیم.
این مرکز خرداد98 راهاندازی شد و تیرماه افتتاحیهاش بود و در شهریور شروع به کار کرد. سعی کردیم زیرساختهایی که لازم بود را کامل کنیم. کمااینکه هنوز هم در فکر تکمیلکردن زیرساختها هستیم. فراخوان اولمان را هم از مهرماه آغاز کردیم. نکتهای که وجود دارد این است که ما سایکلبیس نیستیم که بخواهیم سایکلی شروع کنیم. ما کل زیستبوم استارتاپی کشور را ریویو کردیم.
به هر حال این نوع کسبوکار از غرب وارد کشور ما شده است. بررسی کردیم آیا این نوع کار درست است یا نه، آیا با فرهنگ ما همخوانی دارد و سوالهایی از این قبیل. بازار را سنجیدیم، متوجه شدیم سرمایهگذار چه سلیقهای دارد، استارتاپ چه چیزی را میپسندد یا اینکه مجموعه آموزشی چگونه میتواند مرکز نوآوری باشد، همه این مسائل را مرور کردیم تا بتوانیم بهرهبرداری بیشتری در مرکز داشته باشیم، بنابراین تصمیم گرفتیم سایکلبیس نباشیم.
چون نمیتوانیم یک استارتاپ را سه یا شش ماه معطل نگه داریم که سایکل ما شروع شود و سپس ورود پیدا کنیم. شاید هزینه مرکز نوآوری و کاری که قرار است در مرکز نوآوری انجام دهیم، بیشتر شود، اما استارتاپ معطل نمیماند و ما میتوانیم از آن کسبوکار بیشتر حمایت کنیم و فکر میکنم نتیجه بهتری خواهیم گرفت.
گفتید که مطالعهای در زمینه اکوسیستم استارتاپی داشتید، فکر میکنید نقاط ضعف و قوت اکوسیستم استارتاپی چه چیزی است که احتمالا بخشی از رویکرد ایرانزمین هم براساس این نیازسنجی طراحی شده؟
اکوسیستم چالشهای زیادی دارد. بهواسطه جوان بودن این نوع کسبوکار، هنوز به پختگی نرسیده. ما به شتابدهندهها و پارکهای علم و فناوری که در اروپا و آمریکا وجود دارند، نرسیدهایم.
کمااینکه اکوسیستمی که در آنجا شکل گرفته مبتنی بر فرهنگ آن کشورها بوده است، اما متاسفانه در کشورمان فقط خروجی آن را دیدهایم و برای آن خروجی، مسیری تعبیه میکنیم که میشود شتابدهندهها، در حالی که فرهنگ آن در کشور ما شکل نگرفته است، چراکه سیستم آموزشی و مراکز علمی مثل دانشگاهها، هنوز با کسبوکار آشنا نیستند و صرفا یکسری مطالب به آنها آموزش داده شده که نمیتوانند آن را به کسبوکار تعمیم دهند، به همین دلیل شاهدیم دانشجو در یک رشته تحصیلی فارغالتحصیل میشود، اما حوزه کاری و فعالیت آن اصلا به رشته تحصیلی او مربوط نیست، در نتیجه از دانش خود استفاده نمیکند.
چه دانشجویانی که در مراکز دولتی تحصیل کردند که دولت هزینه کرده و چه دانشجویانی که خود شهریه پرداختند، خروجی که انتظار داریم را ندارند. از لحاظ نظام آموزشی هم دچار مشکل هستیم، وضعیت بازار و اقتصاد هم تعریفی ندارد، چراکه بازار میاندستی نداریم و اغلب بازار بالادستی وجود دارد که یکسری کسبوکارهای قوی هستند که وقتی کسبوکار نوپایی میخواهد وارد بازار شود، با توجه به شرایطی که در جامعه وجود دارد، باعث میشوند این کسبوکار خُرد شود و رشد نکند، به این خاطر که فضای رقابتی وجود ندارد.
بسیاری از قوانینی که در کشور حکمفرماست دِمده و قدیمی و مربوط به 50،40 سال پیش هستند و بهدرد کسبوکارهای امروز نمیخورند؛ از قانون تجارت گرفته تا قانون مالیات و… در کل یک بلبشویی هست و برخی مجموعههایی آمدهاند و سعی میکنند خود را با این شرایط وفق دهند. همان طور که استارتاپ سعی میکند خود را با شرایط وفق دهد، اکوسیستم هم همین کار را میکند که ناخودآگاه از هدفشان دور شده و درگیر مسائلی میشوند که روزبهروز در خود میپیچد، به همین دلیل در 6،5 سالی که این جریان وارد کشور شده، در مرحلهای که ما الان ایستادهایم، همه بهدنبال این هستیم که چرا خروجی قابل دفاعی نداشتیم، بازار سرمایه کجا رفته و… همه اینها از وضعیتی که در حال حاضر در آن قرار داریم، نشئت میگیرد.
بهعنوان مثال، تحریمهایی که بر کشور ما اعمال شده جلوی خیلی از اتفاقات خوب را میگیرد. خیلی از استارتاپها شکست میخورند، چون سرمایهگذار برای سرمایهگذاری ریسک نمیکند، نظام پولی و بانکی ما دچار مشکل است. اگر سود سرمایهگذاری کمتر از 30،20 درصد باشد، سرمایهگذار رغبتی ندارد که وارد کار شود، برای اینکه سود سپرده بانکی برای او مقرونبهصرفه است و دیگر وارد بازارهای جانبی نمیشود. در مجموع یکسری از اتفاقات زنجیروار بههم تنیده شدهاند.
شاید برایتان جالب باشد
چطور میتوان سایه تحریم را از سر استارتاپهای ایرانی برداشت؟
مرکز نوآوری ایرانزمین چقدر فضا دارد. کمی درباره جزئیات امکانات و فضایی که راهاندازی کردید، صحبت کنید.
مرکز نوآوری ایرانزمین را بعد از چالش زیادی که داشتیم، سعی کردیم در یک موقعیت مکانی خوب یکسری استانداردها و پارامترهایی را درنظر بگیریم. چه پارامترهایی که در کشور دیده بودیم و چه پارامترهایی در خارج از کشور که میشد از آنها الگوبرداری کرد. بنابراین سعی کردیم فضایی در نظر بگیریم که حداقل یک فضای کار اشتراکی و آموزشی داشته باشد که خوشبختانه توانستیم در این مجموعه همه اینها را در کنار هم داشته باشیم. ظرفیت فضای اشتراکی کار، 60 نفر یا 15 تیم چهار نفره است.
فضای آموزشی مجزا از فضای کار است. در داخل مجموعه هم فضای فِلتی با ظرفیت 70 نفر برای برگزاری رویدادهای داخلی و ایونتهای مختلف در نظر گرفتیم. تا الان 10 ایونت مختلف در مرکز نوآوری ایران زمین برگزار کردهایم. همچنین دورههای همفکر و رویداد داخلی مرکز نوآوری که براساس رویکرد و نگاه فرهنگی نسبت به اکوسیستم استارتاپی است یک دورهای برگزار شد. همچنین رویداد بینالمللی ماهواره مکعبی را در مرکز برگزار کردیم. امکاناتی را هم که برای دوستان داخل مرکز در نظر گرفتیم اتاق بازی، اتاق استراحت، اتاق جلسات و… است.
به نظر من، حداقل امکاناتی است که برای دوستان فراهم کردیم. اگر از لحاظ کمیتی نتوانستیم چیزی اضافه کنیم، اما سعی کردیم از نظر کیفیتی سطح آن را بالا ببریم.
|
چرخه شتابدهیتان به چه شکل انجام میشود. مثلا اگر یک تیم ایدهای داشته باشد و بخواهد در اینجا مستقر شود، چه اتفاقاتی برایش میافتد، چه زمانی وارد و چه زمانی خارج میشود و در این فاصله چه مراحلی را طی میکند. دوما، فارغ از بحث شتابدهی، چه ارزشافزودهای میتواند برای آن رقم بخورد؟
در مورد اینکه یک استارتاپ ورود پیدا میکند و چرخه شتابدهی آن به چه نحو خواهد بود، آقای امیری، مدیر آموزش شتابدهی مجموعه در یک مطلب جداگانه توضیح خواهند داد. مرکز نوآوری با شتابدهنده از نظر ماهیتی تفاوتهای زیادی ندارند. صرفا از این لحاظ که یکسری امکانات و فعالیتهایی ممکن است در مرکز نوآوری شکل گیرد که در رسالت یا کاری که یک شتابدهنده انجام میدهد، نیست و ممکن است این فعالیتش گستردهتر شود، از این جهت که مراکز نوآوری بهخصوص مرکز نوآوری ایرانزمین امکاناتی را که در اختیار استارتاپ قرار میدهد، مقداری متنوعتر است، به دلیل اینکه با یک مجموعه سرمایهگذار مشخص که بانک ایرانزمین است، ارتباط دارد.
همچنین مرکز نوآوری ایرانزمین از امکانات و زیرساختهای بانک ایرانزمین استفاده میکند. این بانک از لحاظ فینتکی برای خود پلتفرمی دارد. بازار سرمایهای که مجموعهها، شرکتها و هلدینگهایی که زیرمجموعه آن هستند که نهتنها بهعنوان ویسی، بلکه بهعنوان اینکه استارتاپها بتوانند وارد بدنه مجموعه چنین شرکتهایی شوند و در کنار آنها کار یا از امکانات آنها استفاده کنند. از امکانات دیگری که مرکز نوآوری ایرانزمین میتواند برای دوستان فراهم کند این است که استارتاپها میتوانند بهصورت ریورسپیچ هم فعالیت کنند. به این صورت که درخواستی از یک مجموعه میآید و در اینجا تیمسازی انجام میشود و این بهره برای آنها شکل میگیرد.
در مورد حوزههایی که اعلام کردید، با توجه به سهامدار این مرکز، طبیعی است که فینتک یکی از نیازها باشد. میدانم که شما روی اینترنت اشیا و حوزه انرژی هم تمرکز دارید، کمی در مورد این حوزهها صحبت کنید و اینکه در این حوزهها بیشتر دنبال چه تیمهایی هستید؛ نرامافزاری، سختافزاری یا تیمهایی که بهدنبال طراحی پلتفرم هستند؟
حوزههایی که قرار است مرکز نوآوری در آنها فعالیت داشته باشد در چهار حوزه تعریف میشود؛ حوزه اول فینتک است؛ فناوری مالی، یعنی فناوری مالی بهصورت عام و نهفقط در زمینه پرداخت. اتفاقی که الان رخ داده این است که فینتک را بهعنوان پیمنت و اپلیکیشنهای پرداخت تصور میکنند، در حالی که بانک ایرانزمین یک پلتفرمی به نام آیزربوم دارد که یک بومی را طراحی کرده که بیش از 200 سرویس بانکی در داخل آن بهصورت ایپیآی وجود دارد که دوستان میتوانند تقاضایشان را بدهند و آن سرویس را دریافت کنند.
به این ترتیب که یک فرد میتواند همه خدماتی که یک بانک دیجیتال ارائه میکند را از بانک ایرانزمین دریافت کند، همین طور خودشان میتوانند یک بانک دیجیتال تاسیس کنند. دروازه فینتک از خدمات بانک استفاده میکند، به همین دلیل تمامی سرویسهایی که نیاز داشته باشند را میتوانند در داخل سرویسهایشان یا داخل استارتاپهایشان قرار دهند.
حوزه دوم که مرکز نوآوری فعالیت و جذب تیم میکند، حوزه گردشگری است که مرکز نوآوری ایرانزمین میتواند بهواسطه پشتوانههایی که در حوزه گردشگری دارد، سرمایهگذاری و جذب سرمایه کند. حوزه بعدی، حوزه انرژی است. در این حوزه هم این امکان را داریم از تیمهایی که در حوزههای نفت، گاز و انرژیهایی تجدیدپذیر فعالیت میکنند، تیم جذب کنیم. سرویسهایی که بر پایه آیتی هستند و در حوزه آیسیتی فعالیت میکنند، آن هم بهواسطه نیازهایی است که در داخل جامعه دیده شده، همچنین بهواسطه شبکهای که پشتسر مرکز نوآوری هستند.
ما این حوزهها را تشخیص دادیم و مجموعه بزرگ ایرانزمین این حوزهها را حمایت میکند، بهواسطه اینکه ما هم میتوانیم منتور داشته باشیم، هم آموزش دهیم، همین طور برایشان جذب سرمایه داشته باشیم و در نهایت آن استارتاپ را وارد خود مجموعه کنیم و به تجاریسازی آنها کمک کنیم و 20درصد از ظرفیت مرکز نوآوری را آزاد گذاشتهایم که بتوانیم در حوزههای دیگری که ممکن است فعالیت داشته باشیم، جذب تیم و استارتاپ داشته باشیم که میتواند در حوزههای سرگرمی و گیم باشد. الان در حوزه کشاورزی تیم جذب کردیم. سعی داریم در کسبوکارهای فضاپایه تیم جذب کنیم.
|
درواقع مراوده بیزینسیتان با تیمهایی که در مرکز نوآوری ایرانزمین مستقر میشوند به چه شکل است؛ در قبال امکاناتی که در اختیارشان میگذارید، یا سیدمانی که میدهید، چقدر سهام میگیرید؟
برای اینکه یک تیم بتواند وارد مرکز نوآوری شود مثل سایر مجموعهها ارزیابی متفاوتی داریم. اما اگر بخواهم بهشکل مشخص بگویم بهعنوان سیدمانی، رقمی را که ما در نظر گرفتهایم، عدد 60 میلیون تومان است تا پایان سال 98. مطمئنا این رقم در سال آینده افزایش خواهد یافت و بهعنوان سهام مشارکتی که در استارتاپ است در قراردادی که بین مرکز نوآوری و استارتاپ بسته میشود، عدد مشخصی را اعلام نکردیم، اما براساس ارزشگذاری که برای استارتاپ میشود، یک رقمی بین 5 الی 15 درصد برای آن تعیین کردیم.
برای اینکه بازار را داشته باشیم و با استارتاپ راحتتر مذاکره داشته باشیم و برای استارتاپ هم جذابیت داشته باشد که وارد مرکز نوآوری شود، چون ممکن است یک استارتاپ اسکیلش بزرگ باشد و این سیدمانی که در ازایش و بقیه امکاناتی که در اختیارش قرار میدهیم، نسبت به آن اتفاقی که رقم میخورد، عدد کمتری باشد، به همین دلیل ما این رقم و بازه را شناور در نظر گرفتیم تا بتوانیم با آن بازی کنیم و من اطمینان میدهم که بیشتر از 15 درصد نخواهد بود.
سعی خودمان در مرکز نوآوری این است که 15 درصد را تا جایی که امکان دارد پایینتر بیاوریم. بهخاطر اینکه ارزشآفرینی که یک مرکز نوآوری میتواند داشته باشد با اینکه خیلی زیاد است، اما حمایتی که ما میتوانیم از استارتاپ کنیم تا رو پای خودش بایستد این درصد معلوم و مشخص نمیکند. میتوانیم آزادی عمل بیشتری به استارتاپ دهیم و باعث موفقیت بیشتر استارتاپها شویم.
در حال حاضر استارتاپها بهدنبال سیدمانی نیستند، چون عددش کم است و از آن طرف درصد و سهامی که به یک مرکز میدهند، خیلی زیاد است به همین دلیل احتمال اینکه جذب چنین مجموعهای شوند، خیلی کم است. اکثر کسبوکارها بهدنبال ویسی میگردند که ما دنبال یک برنامهای هستیم که آنها را هم هبهواسطه شبکه سرمایهگذاری که در داخل مجموعه داریم، جذب مرکز نوآوری کنیم.
الان دغدغه اصلی در اکوسیستم استارتاپی این است که با سیدمانی 60 تا 100 میلیونی سه سال پیش، که آن موقع با آن میشد 20 تا 30 لپتاب تهیه کرد الان با این پول نمیشود حتی پنج لپتاب گرفت، چه برسد که استارتاپ بخواهد هزینههای فنی، گرافیک، محتوا و… را تامین کند. اما این نیاز شیفت پیدا کرده به سمت جذب سرمایه. شاید این موضوع یک تناقض معنایی در چرخه حیات استارتاپی ایجاد کرده مبنی بر اینکه جذابیت استارتاپ این بوده که هزینه شکست آن پایین بود، چون یک سیدمانی میگرفت و با همان سیدمانی بازیاش را انجام میداد، اگر تیمی از آن بیرون میآمد و ایدهاش رشد میکرد و فکتهایش نشان میداد که رو به رشد است، سرمایه میآمد، اینگونه سرمایهگذار خطر و ریسک کمتری میپذیرفت، چون ریسک را سیدمانی انجام میداد، اما الان تیمها سیدمانی را اسکیپ میکنند و مستقیم سراغ جذب سرمایهگذار میروند. ایدهها هم در کاغذ جذاب هستند و این موضوع دوراهی بهوجود آورده است؛ از یک طرف سیدمانی خیلی به کار تیمها نمیخورد و از طرفی این خطر را بهوجود میآورد که هزینههای شکست استارتاپها بالا برود. الان هم سرمایهگذاران با میل و رغبت به این سمت نمیآیند و اگر این شکستهای پرهزینه هم به آن اضافه شود شاید این فضا بدتر هم شود. بهخصوص اینکه مطمئنم تیمی که در اینجا مستقر میشود در کنار همه آن مزایایی (هم مالی و هم امکانات) که شما برای آنها در نظر گرفتهاید، پسِ ذهنشاش این است که ایدهای که من دارم اگر سرمایه خوبی کنار آن بیاید، ایدهاش میتواند موفق شود.
چند نکته وجود دارد؛ اول از همه نمیتوانیم خودمان را با شتابدهنده و مرکز نوآوری خارجی مقایسه کنیم، چون فضای ایران قابل مقایسه نیست، چون الگوی کاری ما با آنها کاملا متفاوت است. در حال حاضر اگر بخواهیم خودمان را در داخل بسنجیم، اول از همه باید به تیمهای استارتاپی بگوییم سیدمانی یعنی چه و به چه درد آنها میخورد.
مثلا این 50 ، 60 میلیونی که به شما پرداخت میکنیم یا هر پولی که دریافت خواهید کرد به چه کارتان میآید. زمانی که یک استارتاپ وارد مرکز نوآوری و شتابدهنده میشود از آن زمان که چرخه پیششتابدهی را طی میکند، هزینهای که قرار است یک مرکز نوآوری و شتابدهنده به یک استارتاپ در مرحله پیششتابدهی کند، یعنی هشت هفتهای که هست و برنامهای را که انجام میدهد کاملا باید متوجه شود، سیدمانی که به او پرداخت میشود؛ 50، 60 و 70 میلیون تومانی که به تیم داده میشود را باید هزینه چه کارهایی کند، این کاست چه چیزی است. مثلا باید از این پول هزینه تبلیغات کند، یا هزینه حقوق کارمندان یا خرید تجهیزات یا برای رشد محصول و ایده باید استفاده کند.
اولین مسئلهای که در مرکز نوآوری به تیمها آموزش میدهیم این است که این هزینه به یکی از نبایدهایی که گذاشتیم، خرج نشود. مثلا این 60 میلیون نباید هزینه حقوق و دستمزد شود. همچنین به تیمهایی که کسبوکار راه میاندازند، میگوییم کسبوکاری که دارند، یک پروژه دانشگاهی نیست و در آینده همه زندگی او خواهد شد و آیندهاش براساس کاری که انجام میدهد، ساخته خواهد شد، بنابراین باید هزینههایش را درنظر بگیرید و آن را پایین بیاورد و تیم خوبی جمع کند.
به این صورت تیمها متوجه میشوند پول کمی که بهصورت سیدمانی در اختیار آنها قرار میگیرد. با توجه به تورمی که در کشور وجود دارد اگر سیدمانی پرداخت شود، حدود 150 میلیون تومان میشود که سرمایهگذار یا مجموعه مراکز نوآوری و شتابدهی این کار را انجام نمیدهند، چراکه منابع درآمدی و آوردههایشان این اجازه را به آنها نمیدهد.
در نتیجه تا جایی که امکان دارد همین سیدمانی را با یک بودجه و زمانبندی درست هزینه کنیم تا به آن کیفیت برسیم. در پاسخ به این سوال شما مبنی بر اینکه استارتاپها یا سرمایهگذارها برای این میآمدند که هزینه سرمایهگذاری برای استارتاپ بسیار کم بود، به این دلیل که سیدمانی خیلی کمی گرفته میشد؟
به نظر من، از آن طرف هم باید سرمایهگذاران به این صرافت بیفتند که هزینهای که برای یک استارتاپ میکنند، هزینه زیادی نیست و باید هزینه را بالا ببرند، چون یک سرمایهگذار در کنار تمامی هزینههایی که برای یک استارتاپ و نوآوری میکند، تعریف میشود در غیر این صورت به او سرمایهگذار خطرپذیر و ویسی گفته نمیشود، بنابراین سیدمانی 50 ، 60 میلیون تومان که خطر نیست. به نظر من، از هر دو طرف باید هزینهها را پایین بیاوریم و به تیمها آموزش دهیم و از سوی دیگر بازار سرمایه را آماده کنیم. دقیقا این مراکز نوآوری و شتابدهنده حلقه وصل سرمایهگذار، بازار سرمایه، تجارت و تجاریسازی اینها در کنار استارتاپها و کسبوکارهای نوپا هستند.
|
نقدی که این روزها به اکوسیستم استارتاپی وارد است، درواقع بیشتر از سمت سرمایهگذار، شتابدهندهها و کسانی است که دنبال تیم هستند این است که تیمهای خوبی وجود ندارد و نمیتوان این نقد را به سرمایهگذار وارد کرد که پول و سرمایه نیست، خیلی از سرمایهگذارها به ما میگویند تیم خوب به ما معرفی کنید، اگر ما سرمایهگذاری نکردیم، نقد کنید. مراکز نوآوری و شتابدهنده چقدر میتوانند در تیم ساختن و جهتدهی به اکوسیستم نقش داشته باشند، چون یک زمانی اکوسیستم رفت دنبال تیکتفروشی و حملونقل. هنوز هم آنقدر بالغ نشده بودند که در هریک از این حوزهها نهایتا یک تیم یا دو تیم میتوانند بمانند و با هم رقابت کنند. بعد به این نتیجه رسیدیم در چنین فضایی امکان مراوده بینالمللی و چرخش دانش وجود ندارد و یک نقشی بهعهده بزرگترها یا بهتر است بگوییم کسانی است که خودشان سرمایه تزریق میکنند. ما الان تیم نیاز داریم در حوزه انرژی، در حوزه اینترنت اشیا، مراکز نوآوریها چقدر در هدایت اکوسیستم میتوانند نقش بهعهده بگیرند؟
یک جریانی وجود دارد که براساس شکل فرهنگی و زیستی خود ماست. نقدی که من وارد میکنم بر فرهنگ و جامعه خودمان است که همه اینها درهم تنیده شدهاند. افرادی که بهشکل بدوی کاشف طلا هستند، یعنی کنار رودخانه مینشینند و با الک کردن آب رودخانه دنبال طلا میگردند. مثلا در دو ماهی که کار میکند، 5 گرم طلا کشف میکند.
اما این کار را رها نمیکند و دنبال کار دیگری نمیرود که آسانتر باشد. کار ما در اکوسیستم هم این است. ما باید ممارست و توان داشته باشیم و دلزده نشویم و نسبت به کاری که انجام میدهیم اطمینان و ایمان داشته باشیم همچنین خودمان را نسبت به کاری که انجام میدهیم قوی کنیم. برای مثال، آن فردی که دنبال طلا میگردد، میتواند دنبال کار کشاورزی برود، شاید از لحاظ درآمدی یک آورده داشته باشد.
در حال حاضر بازار و سرمایهگذارمان میگویند تیم خوب وجود ندارد، اگر تیم خوب هست، معرفی کنید تا سرمایهگذاری کنم. سرمایهگذاری که یک سرمایهگذار انجام میدهد فقط پول دادن نیست. اینکه به تیمی سرمایه دهید و کاری با آن نداشته باشید و سر سال آن کسبوکار بیاید و بیلان مالی دهد. در حالی که سرمایهگذار علاوه بر سرمایهگذاری، باید آموزش دهد و تیم را همراهی کند و تیم را بسازد.
چیزی که در این چند سال اخیر ما زیاد ندیدهایم. مقداری همه ما فرصتطلب شدیم، بهواسطه مصرفگراشدن و مصرفگرابودن، طی این سالها بهدنبال این هستیم یک چیز را خیلی راحت بهدست بیاوریم و زود آن را تبدیل به پول کنیم و راحتطلبی باعث میشود استارتاپ و کسبوکار خوب شکل نگیرد. در حالی که هر بیزینسی نیاز به ممارست، زحمت، شب دیر خوابیدن و به نتیجه رسیدن دارد. اگر سرمایهگذار برای پول خود ارزش قائل است و با سختی، این پول را بهدست آورده باشد، از پولی که خرج میکند یا برای کسبوکاری سرمایهگذاری میکند، بهراحتی نمیگذرد، بلکه کسبوکار را هدایت می کند که شکست نخورد. برای مرکز نوآوری هم باید همین اتفاق بیفتد.
سهامداران یک استارتاپ تا زمان اگزیتی که از کسبوکار خواهد داشت، باید کمکش کند، اینطور نیست که بگوید من به شما صندلی و سیدمانی و اینترنت میدهم و یک فضا هم در اختیارتان قرار میدهم و… شما شروع به کار کنید، حال اگر منتور هم خواستید منتور مجموعه به شما کمک خواهد کرد و من بهعنوان مرکز نوآوری باید کنار بایستم و منتظر بمانم که این کسبوکار چه زمانی رشد خواهد یافت و تبدیل به نهال شده و بار خواهد داد. بهقولی این اتفاق باید همهجوره بیفتد. من هم نمیتوانم جایی بنشینم و کاری انجام ندهم و منتظر بمانم یک استارتاپ خوب برای من بیاید. یک استارتاپ خوب که برای من آمد هم بلافاصله رشدش بدهم. نه، مرکز نوآوری باید شکار کند، باید آموزش دهد.
یکی از رویدادهایی که در مرکز نوآوری داشتیم کارگاه توانمندی دانشآموزان بود که با کمک معاونت امور بانوان شهرداری و آموزشوپروش تهران برگزار کردیم. دختران 15 تا 18سال که در تهران تحصیل میکردند را به مدت یک هفته جمع کردیم. حتی در زمینه آموزش هم باید از پایه شروع کنیم.
باید از دانشآموزان هم استفاده کنیم. باید در همان دوران تحصیل تشخیص دهیم چه چیزی به درد آینده دانشآموز میخورد تا کمکش کنیم. پیشنهاد بدهیم نه اینکه بخواهیم مسیر را القا کنیم. تیمآپ کردن کار خیلی سختی است، چون این برمیگردد به آموزش و دانشگاهمان، زیرا بچهها مثل قدیم درس نمیخوانند و هرچیزی که می خواهند در اینترنت پیدا میکنند درواقع زیستمان کاملا متفاوت شده، آن دوران عالَمی با نور، گردسوزی شب درس میخوانده و دانشمند میشده، اما این اتفاق امروز هرگز نخواهد افتاد.