وبلاگ‌ها، دروازه ورود ایرانی‌ها به وب بودند

گفت‌گو با عطا خلیقی، درباره پرشین بلاگ، فرازوفرود وب فارسی و احوالات حرفه‌ای‌اش- از مجموعه گفت‌وگوهای تاریخ وب فارسی

پرشین بلاگ ، ارانیکو، تولگرام، اتاقک و… این نام‌ها را کنار هم بگذارید یک مخرج‌مشترک دارند: عطا خلیقی. کسی که در 18 سال گذشته در فضای وب فارسی حضور داشته، کسب‌وکار راه انداخته و مهم‌تر اینکه برخی کارهایش روی کسب‌وکار و فعالیت بسیاری دیگر تاثیر گذاشته است. از این‌رو وقتی صحبت از مرور تاریخچه وب فارسی و تحولات آن است، عطا گزینه مناسبی است برای یک مصاحبه مفصل.

برای صحبت کردن درباره اینکه چطور وبلاگ‌نویسی به یکی از مهم‌ترین پایه‌های توسعه فضای وب فارسی بدل شد. وبلاگ‌نویس‌هایی که برخی از آن‌ها، اولین کسانی بودند که در ایران، کسب وکارهای آنلاین را راه انداختند و برخی‌ها‌شان هم در قامت فعال وب و استارتاپ و اکوسیستم، کماکان در حال فعالیت هستند. اگرچه بسیاری از آن‌ها رفتن را به ماندن ترجیح دادند و حالا در رسانه‌های فارسی‌زبان آن سوی آب‌ها و یا شرکت‌های بین‌المللی آنلاین، در حال گذران زندگی هستند.

به بهانه پروژه تاریخ شفاهی وب فارسی، با عطا در دفتر اتاقک، حوالی پل سیدخندان، درباره فعالیت‌هایش در وب فارسی صحبت کردیم که بیشتر از هرچیزی صحبت روی پرشین بلاگ و فرازوفرود آن متمرکز شد. پرشین بلاگی که روزگاری کعبه آمال وبلاگ‌نویس‌های ایرانی بود و برخی از اولین دورهمی‌های فارسی‌نویس‌های وب را برگزار کرد تا حالا که دیگر فقط نامی و رنکی از آن باقی مانده!

برای اولین بار چه زمانی با جهان وب آشنا شدید و اولین برخورد شما با دنیای مجازی چه کی بود؟

ترم دوم دانشگاه، یعنی سال74. من ساکن رشت بودم، وقتی در دانشگاه خواجه‌نصیر پذیرفته شدم، آمدم تهران. دانشگاه یک لیزد لاین (leased line) داشت، فکر کنم لیزدلاین400/14 یا یکم بیشتر. خواجه‌نصیر جزء اولین دانشگاه‌هایی بود که اینترنت داشت. از آنجایی که به برنامه‌نویسی و کامپیوتر علاقه داشتم، در مرکز کامپیوتر دانشکده مکانیک سوپروایزر شدم.

از چه زمانی برنامه‌نویسی می‌کردید؟

از وقتی که محصل بودم. چون من در مدرسه سمپاد مشغول به تحصیل بودم، دروس فوق‌برنامه داشتیم و یکی از دروسمان هم برنامه‌نویسی بود. همین‌طور یک مرکز کامپیوتر در مدرسه داشتیم. آن موقع ما کامپیوتر آی بی‌ ام داشتیم با دیسکت سه‌‌و‌نیم. درواقع کیو‌بیسیک بود که بعدها پاسکال به آن اضافه شد و بعد از آن هم، دلفی آمد.

لیزدلاین ماهیتا چه بود؟

یک روش اتصال به اینترنت جهانی؛ آن زمان‌ها یاهو بازی‌گر اصلی وب بود. هنوز گوگل نیامده بود.

درست است که پرشین بلاگ، سرویس بلاگ بود، اما خیلی‌ها به آن، به‌عنوان یک راه برای ورود به دنیای وب نگاه می‌کردند، چراکه به‌راحتی می‌توانستند یک صفحه اینترنتی داشته باشند که آدرس مستقل دارد و شروع کنند به نوشتن. از خبرنگاران و کسانی که در حوزه خبر بودند گرفته تا کسانی که روزمره‌نویس بودند، آمدند در اینترنت و از بلاگ استفاده کردند حتی روابط‌عمومی بانک‌ها و فنی‌ها.

پرشین بلاگ
اولین جشنواره وبلاگ‌نویس‌های ایرانی با همت پرشین بلاگ و با حضور چهره‌های مختلفی در سال 83 برگزار شد.

این علاقه‌مندی شخصی چگونه ادامه پیدا کرد؟

به‌خاطر علاقه‌ام به برنامه‌نویسی، در دو، سه مرکز کامپیوتر مشغول به‌کار بودم. موضوع پایان‌نامه‌ام هم برنامه‌نویسی بود. دوستانم ساخت بازوی روباتیک 5درجه را به‌عهده داشتند. من هم برای کنترل و هدایت آن، برنامه‌نویسی کردم. هم کنترل موتورهای مکانیکی آن را انجام می‌داد و هم یک زبان برنامه‌نویسی برای برنامه‌ریزی وظایف حرکتی آن بود. یک سری الگوریتم‌هایی هم داشت که روبات در کمترین زمان به محل مورد‌نظر هدایت شود و کار را انجام دهد. این پایان‌نامه به همراه دوستان همکارم در ساخت روبات بهترین پایان‌نامه سال ۷۹ دانشگاه خواجه‌نصیر الدین طوسی در بین همه دانشکده‌ها شد.

سال74 که وارد دانشگاه شدید و در مرکز کامپیوتر دانشگاه بودید، چه سایت‌های ایرانی وجود داشت؟

آن زمان سایتی نبود. یکسری سایت‌ها بودند که برنامه آن‌ها را خارجی‌ها نوشته بودند. به‌عنوان مثال، آن زمان پینگلیش می‌نوشتیم؛ با یکسری اسکریپ مانند چاپ سربی، برعکس‌‌اش می‌کردیم، می‌شد فارسی به‌صورت یک فایل jpeg. بعدها کمی که جلوتر رفتیم، فردی بود که سرویس ایمیلی به‌نام چاپار راه انداخته بود، اولین سرویسی بود که یک ایرانی راه انداخته بود. سرویس فارسی بود، اما در اصل انگلیسی بود. البته از جزئیات چگونگی راه‌اندازی‌اش خبر ندارم.

رفتید جلو و کم‌کم متوجه شدید عده‌ای هستند که مانند شما خوره وب هستند…

آن زمان بی‌بی‌‌اس بود و یکسری نت‌ورک‌های این شکلی وجود داشت. درواقع قبل از اینکه اینترنت به ایران بیاید شبکه‌های بی‌بی‌اس‌ وجود داشت که در آنجا آدم‌ها ارتباط برقرار و فایل‌ها را ردو‌بدل می‌کردند. درواقع لوکال نت‌ورک‌هایی وجود داشت. شاید اولین کامیونتی با پرشین بلاگ شکل گرفت که در سال81 اتفاق افتاد. اگر بلاگ‌اسپات را هم در نظر بگیریم، حدود 700بلاگ فارسی وجود داشت. بلاگ‌اسپات 7،6 ماه قبل از پرشین بلاگ  اجرا شده بود که گوگل آن را خرید.

قبل از پرشین بلاگ چه کارهایی انجام می‌دادید که رسیدید به دنیای وبلاگ؟

من در مرکز کامپیوتر مشغول بودم و با دوستانم در دانشکده مکانیک از شبکه داخلی دانشگاه نگهداری می‌کردیم. آن زمان در دانشکده اینترنت داشتیم در حالی که خیلی‌ها نداشتند.

یعنی اینترنتی که داشتید فقط در دانشگاه بود؟

بله.

کاربران با پرشین بلاگ، وب و کاربردش را شناختند. کامیونتی‌هایی که آن زمان تشکیل شد؛ راه‌اندازی وب‌سایت‌ها، مجلات اینترنتی، سایت‌های خبری و بعدها هم سرویس ای‌کامرس، باعث شد وب فارسی وارد عرصه تازه‌ای شود.

پرشین بلاگ
چهره‌هایی چون یغما گلرویی، هوشنگ گلمکانی، نیما اکبرپور و… از وبلاگ‌نویس‌های فعال آن دوره بوده‌اند.

چگونه به این فکر افتادید یک سرویس وبلاگ فارسی راه بیندازید؟

ما سرویس بلاگ را راه‌ انداختیم، چون می‌خواستیم شرکت نرم‌افزاری داشته باشیم و این نمونه کارمان باشد.

یعنی آن کار برایتان جدی نبود؟

نه. می‌خواستیم توانایی فنی‌مان را نشان دهیم و پروژه‌‌های نرم‌افزاری مثل طراحی سایت، بگیریم. به‌عنوان مثال، آموزشگاه علوی در سال81، اولین پروژه نرم‌افزاری ما در شرکت «پویاسافت» بود. هم‌زمان برای نمونه‌کار «پرشین بلاگ» را ساختیم. آن زمان یک عطش بسیار بزرگی در جامعه وجود داشت که افراد وارد فضای اینترنت شوند، در صورتی که حتی نمی‌توانستند دومین (Domain) ثبت کنند. درست است که پرشین بلاگ، سرویس بلاگ بود، اما خیلی‌ها به آن، به‌عنوان یک راه برای ورود به دنیای وب نگاه می‌کردند، چراکه به‌راحتی می‌توانستند یک صفحه اینترنتی داشته باشند که آدرس مستقل دارد و شروع کنند به نوشتن. از خبرنگاران و کسانی که در حوزه خبر بودند گرفته تا کسانی که روزمره‌نویس بودند، آمدند در اینترنت و از بلاگ استفاده کردند حتی روابط‌عمومی بانک‌ها و فنی‌ها.

گفتید سه‌نفر بودید، دوستانتان چه کسانی بودند؟

بهرنگ فولادی و سهند قانونی.

از چه سالی با هم بودید؟

با بهرنگ هم‌دانشگاهی بودیم و سهند دوست یکی از هم‌کلاسی‌های ما بود.

هر کدامتان تخصص‌ خاصی داشتید؟

نه، همه ما برنامه‌نویس بودیم. من و بهرنگ پروژه را شروع کردیم و بعدها که کارمان جدی‌تر شد، یعنی از نمونه‌کار فراتر رفتیم، سهند هم به ما ملحق شد. آن موقع ما ادیتوری درست کرده بویم که می‌توانستیم در آن فارسی تایپ کنیم و اسمایلی بگذاریم. سه عاملی که باعث شد از پرشین بلاگ استقبال شود؛ یکی، سادگی کار با آن، یکی فارسی بودن آن بود و سوم عطشی که مردم برای حضور در اینترنت داشتند را برطرف می‌کرد.

چگونگی راه‌اندازی و سرانجام پرشین بلاگ
عطا خلیقی

اشاره کردید، آن موقع 800،700 وبلاگ بود، خودتان هم وبلاگ‌خوان بودید، یا در بلاگ‌اسپات وبلاگ داشتید؟

خیر.

وبلاگ‌ها  را دنبال نمی‌کردید، فقط دنبال برنامه‌نویسی بودید؟

چرا وبلاگ هم می‌خواندم.

چه وبلاگ‌هایی را می‌خواندید؟

الان حضور ذهن ندارم. از وبلاگ‌های معروف آن دوره وبلاگ حسین درخشان بود و وبلاگ «خورشید خانم». فکر نکنم از نسل اول بلاگ کسی مانده باشد. یک عده‌ای از آن‌ها بعدا جمع شدند با هم مجله «کاپوچینو» را منتشر کردند.

استارتاپ‌ها باعث شدند این سرویس‌ها وارد زندگی مردم شود. البته نسبت به دنیا خیلی عقب هستیم، اما رشدمان خیلی خیلی بالاست و ممکن است به‌سرعت به آن‌ها هم برسیم. اتفاقاتی که در دو، سه سال اخیر در اقتصاد کشور رخ داد، این رشد را کم  کرد. مثل این می‌ماند که کسی با سرعت بالا در حرکت است و کسی بزند زیرپایش، بیفتد.

 در چه سالی پرشین بلاگ را راه‌اندازی کردید؟

خرداد81.

یعنی 17سال پیش؟

بله و از آن سال استرس اینکه سرویس آپ است یا نه، با من است!

استقبال چطور بود؟ از فرازوفرودهای پرشین بلاگ بگویید.

تقریبا برای آن 700بلاگی که توی بلاگ‌اسپات وجود داشت، خودمان یوزر رجیستر کردیم تا کسی نتواند اسم آن‌ها را در پرشین بلاگ بگیرد. اما اشتباه عجیبی مرتکب شدیم. برای اینکه بتوانیم از یکسری نرم‌افزار استفاده کنیم، بهرنگ، تاریخ آپدیت کامپیوترش را آورده بود عقب و به همه آن‌ها ایمیل زده بودیم که این یوزر و پسورد شماست و اگر خواستید از پرشین بلاگ هم استفاده کنید. به همین دلیل ایمیل‌هایی که فرستاده بودیم تاریخش قدیمی بود و در آخر لیست ایمیل‌ مخاطب‌ها قرارگرفته بود و خیلی‌ها آن را ندیده بودند. بعضی از آن‌ها هم فکر کرده بودند که ما رزرو کردیم که به آن‌ها بفروشیم. در حالی که قصد ما این نبود.

اولین وبلاگ‌نویس پرشین بلاگ را به‌خاطر دارید؟

نه، اما اولین آیدی، خودم بودم یا آی‌دی ataks. پرشین بلاگ به‌خاطر سادگی که داشت، نیاز به دانش فنی نداشت و به‌دلیل اینکه افراد می‌توانستند رایگان در اینترنت حضور داشته باشند افراد زیادی از پرشین بلاگ استقبال کردند. این موضوع باعث شد نرم‌افزارمان را دوباره بنویسیم و تکنولوژی‌هایمان را عوض کنیم. دیگر نمی‌توانستیم روی هاست اشتراکی بمانیم، به همین دلیل چند سرور گرفتیم. هزینه‌هایمان به‌شدت بالا رفت و از آنجایی که خدماتمان رایگان بود، سخت بود قولی که داده بودیم که سرویس رایگان است، سر جای خودش باقی بماند. سال 81، رضا هاشمی هم به ما اضافه شد و سرویس تبلیغات را براساس کلیک در پرشین بلاگ راه‌اندازی کرد که البته توضیح آن به کاربران خیلی سخت بود.

رضا هاشمی آمد که درآمدزایی کند، آیا این اتفاق برای پرشین بلاگ افتاد؟

درآمدزایی شد، اما در حدی که هزینه‌های سرور و تیم را تامین می‌کرد. سال دوم بود که سرمایه‌گذار به ما اضافه شد. به نظرم اولین نمونه سرمایه‌گذاری در وب فارسی بود. سرمایه‌گذار آقای بوترابی بود.

دفترتان کجا بود؟

دفتر سرمایه‌گذار بود که در خیابان بهشتی، نبش میرعماد، روبه‌روی مصلی قرار داشت. هنوز هم تابلوهای پرشین بلاگ آنجا وجود دارد. در حال حاضر پرشین بلاگ دست آقای رجایی‌پور است. فکر کنم های‌وب از آن پشتیبانی‌‌ می‌کند.

آن موقع سایتی به نام «گویانیوز» وجود داشت که اولین سایت خبری بود که به‌صورت جدی فعالیت خود را شروع کرده بود. «گویا‌» لینک و «گویانیوز» خبر می‌گذاشت. آن زمان بحث در مورد تولید محتوای فارسی، مسائل سیاسی و آزادی‌بیان و فیلترکردن آن‌قدر زیاد شد که گویا‌نیوز بخشی درست کرد به‌نام «گفتمان مدنی». در این بخش مقالاتی در مورد پرشین بلاگ نوشته می‌شد و ما هم جواب خود را آنجا می‌نوشتیم.

در مورد جزئیات سرمایه‌گذاری آقای بوترابی روی پرشین بلاگ توضیح ‌دهید.

شرکت به‌صورت سهامی بود. شرکتی ثبت شد و آن‌ها 60درصد از سهام ما را خریدند. اگر به‌خاطر داشته‌ باشید آن زمان پرداخت اینترنتی هم وجود نداشت و اگر کسی می‌خواست تبلیغی به ما بدهد، اول باید توجیه‌اش می‌کردیم تبلیغ اینترنتی چیست؟ در قدم بعدی، پول را از طریق بانک به حساب واریز می‌کردند. حتی کسانی که کارت اینترنتی و آی‌اس‌پی می‌فروختند، نمی‌دانستند تبلیغات اینترنتی چیست. سال81، یک مصاحبه با روزنامه همشهری داشتیم که خیلی سروصدا کرد.

 پرشین بلاگ چقدر  فراگیر شد؟

خیلی زیاد. نزدیک به 500هزار بلاگ در پرشین بلاگ تشکیل شد.

وبلاگ‌ها خوانده هم می‌شدند؟

دقیق یادم نیست ولی خیلی زود همان اول کار از دو میلیون بازدید در ماه رد شدیم. آن موقع کاربران با کارت اینترنتی وصل می‌شدند و ضریب‌ نفوذ اینترنت در ایران خیلی پایین بود؛ چند سال طول کشید تا از مرز 20درصد دسترسی گذشت. با بلاگ‌ها زبان فارسی وارد اینترنت شد. آن زمان تحقیقی انجام شده بود مبنی بر اینکه 70درصد متونی که در موتورهای جستجو، از زبان فارسی ایندکس شده بود، مربوط به بلاگ‌ها بود.

اوج پرشین بلاگ چه سالی بود؟ 

فکر می‌کنم اواخر سال82 بود. آن زمان آقای خاتمی رفته بودند اجلاس داووس فکر کنم و آنجا در مورد بلاگ‌ها صحبت کرده و گفته بودند ایرانی‌ها پنجمین بلاگ‌نویسان در دنیا هستند. یک بار هم برایمان دستخطی فرستادند و تشکر کردند.

رقبای شما چه کسانی بودند؟

بلاگ‌اسکای بود که متعلق به برادران چنگیزی بود و بعد از آن پیکو‌فایل و نماشا را راه انداختند. همچنین بلاگ‌فا توسط علی شیرازی راه افتاد و میهن‌بلاگ که برادران شکوری مقدم خریدند.

اگر تاریخ وب فارسی را در نظر بگیریم، بلاگ‌ها خیلی تاثیرگذاری داشتند و یکی از نکات بارز این تاریخ بلاگ‌ها بودند، درست مثل اسمارت‌فون‌های اوایل دهه90 شمسی. درواقع مردم عادی با وبلاگ‌ها، اینترنت را کشف کردند.

ما در ابتدای راه‌اندازی پرشین بلاگ وارد داستانی شدیم که خودمان هم از این موضوع ناراحت بودیم. خارج‌نشینان فکر می‌کردند ما مزدور داخلی هستیم و داخلی‌ها فکر می‌کردند ما مزدور خارجی هستیم. چون پلتفرم انتشار محتوا درست کرده بودیم و آن موقع سایتی به نام «گویانیوز» وجود داشت که اولین سایت خبری بود که به‌صورت جدی فعالیت خود را شروع کرده بود. «گویا‌» لینک و «گویانیوز» خبر می‌گذاشت. آن زمان بحث در مورد تولید محتوای فارسی، مسائل سیاسی و آزادی‌بیان و فیلترکردن آن‌قدر زیاد شد که گویا‌نیوز بخشی درست کرد به‌نام «گفتمان مدنی». در این بخش مقالاتی در مورد پرشین بلاگ نوشته می‌شد و ما هم جواب خود را آنجا می‌نوشتیم. در صورتی که ما نه تخصصش را داشتیم و نه متوجه صحبت‌های آن‌ها می‌شدیم، دقیقا زمانی که اوج دوره مجادلات سیاسی بود.

چه مقالاتی در مورد شما می‌نوشتند؟

موضوع و جزئیاتش را به‌خاطر ندارم، اما خیلی وقتمان را می‌گرفت. بحثشان روی محتوا بود. چون فیلترینگ در ایران از ماجرای بلاگ‌ها شروع شد.

 یوزری بود که شما بخواهید فیلترش کنید؟

ما یکسری قوانین وضع کرده بودیم. می‌توانم بگویم خیلی‌ها اولین قوانینی که در اینترنت خواندند، در پرشین بلاگ بود، چون سرویس‌هایی مثل یاهو به زبان انگلیسی بود و فقط دنبال تیک تاییدش می‌گشتند، اما ما قوانینی به زبان فارسی و خیلی کوتاه نوشته بودیم.

آقای‌ بوترابی با چه برندی آمد روی شما سرمایه‌گذاری کرد؟

برادر آقای بوترابی یک شرکت نرم‌افزاری داشت که بین ایران و استرالیا فعالیت می‌کرد. آقای بوترابی، فردی با فعالیت اقتصادی بود که آقای ابطحی او را معرفی کرده بود.

چه‌ مبلغی روی پرشین بلاگ سرمایه‌گذاری کردند؟

آن موقع پرشین بلاگ را صد میلیون خریدند.

گویا در کل کارها خوب پیش نرفت؟

فشار روی ما خیلی زیاد بود؛ فشار بیرونی و سیاسی. وقتی رسانه بزرگی در دست دارید خیلی فشار روی شما وجود دارد. در کل فشار بر رسانه‌ها همیشه زیاد است.

شما یک تعداد مهندس بودید که رسانه‌دار شدید و برای آن استراتژی و چشم‌اندازی نداشتید.

اصلا تجربه رسانه نداشتیم. البته تجربیاتی در طول زمان به‌دست آوردیم.

رضا شکراللهی کارگاه فارسی‌نویسی برگزار کرد. ترانه‌سراهای معروفی چون آقای یغما گلرویی هم یادم است که مهمان ما بودند که البته من آن موقع نمی‌شناختمش. فکر کنم این جشنواره اولین جایی بود که فعالان وب را دورهم جمع کرده بود و گردهمایی بود که وبلاگ‌نویسان زیادی آنجا با یکدیگر آشنا شدند.

بعد از آن نقطه اوج یعنی بعد از دو سالگی پرشین بلاگ، چه اتفاقی افتاد که شما از پرشین بلاگ جدا شدید و این مجموعه افتاد در سرازیری؟

آن موقع ما به آقای بوترابی می‌گفتیم مرد شصت-‌چهل ایران. چون 60درصدش همه چیز را می‌خرید. 60درصد مجموعه برای آن‌ها بود و نظراتی داشتند که سنتی بود. الان هم این‌گونه افراد که به کسب‌وکار سنتی اعتقاد دارند در فضای استارتاپ‌ها هستند. البته آقای بوترابی در این زمینه پیشرو بودند و رقمی که سرمایه‌گذاری کرده بودند قابل‌توجه بود. اما نوع بیزینس‌شان سنتی بود. من هم سهامم را فروختم. درواقع اگزیت کردم، دلیل اصلی جدا شدنم از مجموعه، یکسری اختلافات در برنامه‌های استراتژیک مجموعه برای آینده بود. اختلافاتی هم بین کوفاندرها پیش آمده بود که در آخر همه رفتند.

بعد از شما چه کسی از مجموعه جدا شد؟

سهند که همان اول از مجموعه بیرون آمد، وقتی پولش را گرفت از ایران خارج شد. بعد بهرنگ جدا شد که او هم بعد از چند سال از ایران رفت. بعد هم من و با یک فاصله کوتاهی رضا. همه بچه‌ها از ایران خارج شدند. فقط من ماندم.

 بعد از پرشین بلاگ، فعالیت در وب فارسی را ادامه دادید؟

ما شرکتی به‌نام «پویا‌سافت» ثبت کرده بودیم که درواقع در آن شرکت، نرم‌افزار مدیریت سایت‌های خبری را نوشته بودیم و بعدها این نرم‌افزار را به سایت‌های فروشگاهی هم گسترش دادیم. در پویا‌سافت پروژه می‌گرفتیم. خیلی از سایت‌های خبری که پربازدید بودند با موتور پویا‌سافت کار می‌کردند. در سال89، هم با چند نفر از اقوام ارانیکو را راه‌اندازی کردیم.

در ارانیکو هدفتان چه بود؟

ارانیکو یک سایت اقتصادی و بازرگانی است. پسرعموی من که بازرگان مجربی است عقیده داشت باید یک سایت تخصصی وجود داشته باشد که تمام نیازهای بازرگانان را برطرف کند. نیاز بازرگان هم مثل تکنیکال و هم فاندامنتال بود. فاندامنتال از این نظر که باید اخبار و… را بداند و تکنیکال هم یعنی بتواند قیمت‌ها را و تغییرات در نمودارها را بررسی کند. این منجر شد به طراحی ارانیکو همراه با دو پسر پسرعمویم که از اخبار اقتصادی و مقالات گرفته تا قیمت‌ها در این سایت وجود دارد. البته ما جزء سایت‌های اقتصادی بودیم که دوام آوردیم، خیلی از سایت‌ها فیلتر شدند.

آقای مجید صدری، مدیرعامل رایتل که الان رئیس مخابرات ایران است، جلسه‌ای در ساختمان دیتای مخابرات با مدیرعامل برگزار کردند که اختلافات را خاتمه دهیم. من در جلسه عنوان کردم که با فیلترکردن سایت، شما به ما ضرر و زیان زدید که ایشان گفتند با دادن تبلیغات اینترنتی جبران می‌کند. ما هم قبول کردیم. بعد از جلسه، آی‌پی‌هایش را باز کردیم.

 اولین‌بار چه زمانی با مفهوم استارتاپ آشنا شدید؟

فکر کنم آن زمان که استارتاپ ویکند راه‌اندازی شد، چون قبل از آن کلمه استارتاپ به گوشم نخورده بود.

شما در استارتاپ ویکند حضور داشتید؟

بله، منتور بودم. اولین استارتاپ ویکند در مدرسه‌ای در ولنجک، بالای دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. بعدها در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد.

فکر کنم در منظومه خرد برگزار شد. اولین بار در استارتاپ ویکند بود که با جامعه فعالان وب فارسی آشنا شدی؟

خیر. اولین کامیونتی که در پرشین بلاگ اتفاق افتاد؛ جشنواره بلاگ‌ها بود. برای اولین بار بلاگ‌نویسان را دورهم جمع کردیم و نمایشگاه جنبی برپا کردیم و به کسانی که در وب فارسی فعالیت داشتند غرفه دادیم. این جشنواره وبلاگ‌ها و جوانان نام داشت و با همراهی سازمان ملی جوانان برگزار شد. یک رویداد چند روزه بود. الان هم ما در تلگرام گروهی داریم به‌نام قدیمی‌های وب‌فارسی که خیلی از آن‌ها را از همان سال‌ها می‌شناسم.

 از وبلاگ‌نویسان چه کسانی آمده بودند؟

همه کسانی که مجله اینترنتی داشتند، آمده بودند. به‌عنوان مثال، هفت‌سنگ و کاپوچینو در نمایشگاه غرفه داشتند. در این نمایشگاه 10 غرفه داشتیم و در کنار آن یک‌سری کارگاه برگزار می‌کردیم؛ در کل پکیج کاملی بود؛ هم نمایشگاه بود، هم مسابقه شعر بلاگ‌های فارسی داشتیم. مثلا رضا شکراللهی کارگاه فارسی‌نویسی برگزار کرد. ترانه‌سراهای معروفی چون آقای یغما گلرویی هم یادم است که مهمان ما بودند که البته من آن موقع نمی‌شناختمش. فکر کنم این جشنواره اولین جایی بود که فعالان وب را دورهم جمع کرده بود و گردهمایی بود که وبلاگ‌نویسان زیادی آنجا با یکدیگر آشنا شدند.

جشنواره‌تان جایزه هم داشت، یعنی وبلاگ برتر را انتخاب کردید؟

جایزه به آن صورت نه. اما جایزه شعر فارسی داشتیم. مثلا به پیرترین و جوان‌ترین وبلاگ‌نویسان، جایزه دادیم!

بررسی راه‌اندازی پرشین بلاگ
عطا خلیقی

پرشین بلاگ الان زنده است؟

بله. کار می‌کند. فکر کنم جزء 200 سایت اول ایران باشد. البته روش کارش را تغییر دادند. یک جورایی از وبلاگ رفته به سمت پشتیبانی از همه نوع مدیا.

یکی از آی‌اس‌پی‌های آن زمان خیلی سعی می‌کرد خودش را نزدیک به حکومت کند. دردسرهایی هم برای ما درست کرد. یک‌بار پیش‌دستی کرد و پرشین بلاگ را فیلتر کرد. البته یادم است که روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات آن زمان به‌خاطر این فیلترینگ نابه‌جا عذرخواهی کرد و این اولین و آخرین عذرخواهی حکومتی برای فیلترینگ ایران بود.

اولین خرید اینترنتی که انجام دادید را به‌خاطر دارید؟

سال81، کارت دلار خریدم تا بتوانم هاست پرشین بلاگ را ثبت کنم. چون کریدیت‌کارت نداشتیم، یکسری افراد سرویس‌هایی راه انداخته بودند که کارت دلار می‌فروختند. دومین و هاست پرشین بلاگ را از این طریق خریداری کردیم. به‌خاطر دارم آن زمان یک بار سایتمان را فیلتر کردند. یکی از آی‌اس‌پی‌های آن زمان خیلی سعی می‌کرد خودش را نزدیک به حکومت کند. دردسرهایی هم برای ما درست کرد. یک‌بار پیش‌دستی کرد و پرشین بلاگ را فیلتر کرد. البته یادم است که روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات آن زمان به‌خاطر این فیلترینگ نابه‌جا عذرخواهی کرد و این اولین و آخرین عذرخواهی حکومتی برای فیلترینگ ایران بود. (باخنده) بعد از آن ما از خجالت آن آی‌اس‌پی درآمدیم و آی‌پی‌های آن را بستیم؛ خیلی از کاربران که می‌خواستند بلاگ بخوانند، کارت آن آی‌اس‌پی را خریداری نمی‌کردند، چون پرشین بلاگ با آن باز نمی‌شد.

یادم هست آقای مجید صدری، مدیرعامل رایتل که الان رئیس مخابرات ایران است، جلسه‌ای در ساختمان دیتای مخابرات با مدیرعامل آن آی‌اس‌پی برگزار کردند که اختلافات را خاتمه دهیم. من در جلسه عنوان کردم که با فیلترکردن سایت، شما به ما ضرر و زیان زدید که ایشان گفتند با دادن تبلیغات اینترنتی جبران می‌کند. ما هم قبول کردیم. بعد از جلسه، آی‌پی‌هایش را باز کردیم. بعد از آن چند بار بابت تبلیغات اینترنتی پیگیری کردیم، اما زیر قولشان زدند. ما هم آمدیم یک قسمت از آی‌پی‌های آن‌ها را بستیم. به این صورت که کاربر وقتی وصل می‌شد، پرشین بلاگ باز می‌شد ولی اگر اینترنت قطع می‌شد، شاید دیگر نمی‌توانست پرشین بلاگ را باز کند، چون در محدوده‌ای که ما بسته بودیم آی‌پی دیگری گرفته بود. در نتیجه کاربران با آن آی‌اس‌پی تماس می‌گرفتند و اعتراض می‌کردند. تا زمانی که از پرشین بلاگ رفتم این موضوع (فیلتر قسمتی از آی‌پی‌های آن آی‌اس‌پی) وجود داشت.

زمانی من مصاحبه‌ای کردم که خیلی از من انتقاد شد. آن موقع ما می‌گفتیم آی‌اس‌پی‌ها باید به سرویس‌هایی مثل پرشین بلاگ پول هم پرداخت کنند، چون تولیدمحتوا توسط ما انجام می‌شود و اینترنت آن‌ها برای مطالعه و استفاده از این محتوا، خریداری می‌شود و اگر ما نباشیم فروششان کاهش می‌یابد. چون کاربران برای خواندن وبلاگ‌ها و… از اینترنت استفاده می‌کنند، بنابراین باید قراردادی بین تولیدکنندگان محتوا مثل پرشین بلاگ و شرکت‌هایی که اینترنت می‌فروشند، بسته شود که به خاطر این موضوع، جنجالی برپا شد و قبول نکردند. اما در حال حاضر فهمیده‌اند ترافیک یعنی چه و متوجه موضوع شده‌اند و حالا همین روش به یکی از عمده روش‌های درآمدی سرویس‌های ویدیویی تبدیل شده‌است، ولی آن زمان نگاه‌شان به محتوا متفاوت بود و فقط خندیدند.

با تولیدمحتوا، وب فارسی شکل گرفت. سیستم فیلترینگ هم به‌خاطر بلاگ‌ها انجام شد. فکر کنم گیت ورود کاربران ایرانی به اینترنت و تولد وب فارسی، وبلاگ‌ها بودند.

 پرشین بلاگ به‌عنوان یکی از پیشگامان وب فارسی در این تغییر و تحولاتی که در موردش صحبت کردیم، چه نقشی داشته؟

من که داخل مجموعه بودم، نمی‌توانم اظهارنظری کنم، باید کسی که بیرون از مجموعه هست، بگوید. اما در بین سرویس‌های بلاگ، به عنوان اولین سرویس فارسی و پیشتاز این حوزه به‌طور مشخص خیلی کاربر داشتیم و با سرویس‌های دیگر قابل‌مقایسه نبود. کاربران با پرشین بلاگ، وب و کاربردش را شناختند. کامیونتی‌هایی که آن زمان تشکیل شد؛ راه‌اندازی وب‌سایت‌ها، مجلات اینترنتی، سایت‌های خبری و بعدها هم سرویس ای‌کامرس، باعث شد وب فارسی وارد عرصه تازه‌ای شود. به همین دلیل هم است که دیدگاه حکومتی نسبت به وب، محتوایی است. دیدگاهشان به وب مثل پلتفرم انتشار محتواست که باید کنترل شده باشد. در کل، به وب  نگاه امنیتی و سیاسی دارند که از نظر خودشان خیلی هم عجیب نیست. الان هم این حساسیت وجود دارد، چون با تولیدمحتوا، وب فارسی شکل گرفت. سیستم فیلترینگ هم به‌خاطر بلاگ‌ها انجام شد. فکر کنم گیت ورود کاربران ایرانی به اینترنت و تولد وب فارسی، وبلاگ‌ها بودند.

خودتان هم چیزی می‌نوشتید. یعنی پرشین بلاگ برای خودش بلاگ داشت.

من در اکانت خودم می‌نوشتم. بعدها سرویسی راه انداخته بودیم که کاربران بلاگ‌ها را می‌توانستند در دامنه خودشان منتشر کنند. من دامنه ata-khalighi.com را داشتم که محتوا از پرشین بلاگ، پابلیش می‌شد روی آن. یک بار آرش برهمند حرف جالبی به من زد؛ گفت تو هر کاری کرده‌ای در حوزه محتوا بوده است و ناخوداگاه به آن سمت گرایش داری.

به‌نظرتان در بین سرویس‌های بلاگ کدامشان تاثیرگذارتر و قدرتمندتر بوده است؟

بدون‌شک تاثیرگذارترین‌شان پرشین بلاگ بود. اما از لحاظ فنی بلاگفا در دوره‌ای از ما جلو هم زد.

چه تعداد از این بلاگرها بعدها سایت‌دار یا فروشگاه‌دار شدند و یا  استارتاپ‌دار؟

آمار دقیق ندارم، چون تعدادشان خیلی زیاد بود. ولی فکر کنم فعالیت‌های جدی مثل دیجی‌کالا از سال 85 شروع شد که جزء اولین تلاش‌ها برای راه‌اندازی تجارت الکترونیک بود.

 قبل از آن یعنی سال83، دو، سه فروشگاه داشتیم که سی‌دی می‌فروختند. مجید آنلاین هم فروشگاه داشت فکر کنم. 

آن موقع ایران‌تلنت هم بود. مجید آنلاین بیشتر فروم بود.

 نبود. ایران‌تلنت سال86 راه افتاد.

در این 17سالی که از فعالیت پرشین بلاگ گذشته، تغییرات وب فارسی را چگونه تحلیل می‌کنید. این فضا چقدر بالغ‌تر شده است. چه دستاورد و امکاناتی نسبت به آن موقع دارد. یا چه چیزهایی داشتید که الان جایش خالی است.

اینترنت از یک سرگرمی، وارد زندگی مردم شده است. تاثیرگذاری اینترنت در زندگی رومزه مردم روزبه‌روز بیشتر و بیشتر می‌شود. هرقدر استفاده از این بستر و تکنولوژی وارد زندگی افراد شود، اهمیتش بیشتر می‌شود و این اتفاق در ایران با سرعت خیلی بالا در حال رخ دادن است. یعنی مردم به استفاده از سرویس‌هایی که در اینترنت وجود دارد وابسته می‌شوند. هرقدر این وابستگی بیشتر شود روی این فضا بیشتر سرمایه‌گذاری می‌شود.

استارتاپ‌ها باعث شدند این سرویس‌ها وارد زندگی مردم شود. البته نسبت به دنیا خیلی عقب هستیم، اما رشدمان خیلی خیلی بالاست و ممکن است به‌سرعت به آن‌ها هم برسیم. اتفاقاتی که در دو، سه سال اخیر در اقتصاد کشور رخ داد، این رشد را کم  کرد. مثل این می‌ماند که کسی با سرعت بالا در حرکت است و کسی بزند زیرپایش، بیفتد. این موضوع نگران‌کننده است و جای تاسف دارد. افرادی که وارد اکوسیستم استارتاپی شده بودند، بعد از چند سال کار کردن به دوران بلوغ رسیده و موقع میوه‌دادنشان است. الان این افراد توانمند به مرحله‌ای رسیده‌اند که نیاز دارند بپرند، اما آن انرژی و حمایتی که باید، وجود ندارد. امیدوارم این رکود سریع‌تر به پایان برسد.

آینده خودتان را چگونه پیش‌بینی می‌کنید، فکر می‌کنید تا چه وقت درگیر این فضا باشید؟

وب در کل دنیا وارد زندگی افراد شده و نمی‌شود آن را حذف کرد.

قصد بازنشستگی از فعالیت در حوزه وب را ندارید؟

نه فعلا. به‌شدت دوست دارم بسازم. تنها چیزی که در زندگی دوست دارم، ساختن است. در زندگی‌ام همیشه ایده‌های مختلف دارم که اگر یکی را گذاشتم کنار، دو، سه کار دیگر هست که شروع کنم. یا در کنار کارم، کارهای دیگری هم انجام می‌دهم. در این سال‌ها هم دو، سه کاری را شروع کردم، حتی نرم‌افزارهایش را هم نوشته‌ام، اما هنوز راه‌اندازی‌شان نکرده‌ام. ارانیکو، تولگرام، اتاقک و پرشین بلاگ، پروژه‌های راه‌افتاده من هستند. این شانس را داشتم که همکاران و شرکای خوبی داشته باشم و با هم این سرویس‌ها را راه‌اندازی کنیم.

متاسفانه خیلی‌ از کسانی که در این حوزه فعال بودند از ایران رفتند. قبل از عید تقریبا نصف تیم فنی‌ ما به خارج مهاجرت کردند، چراکه در اینجا فضای کار متناسب با مهارتشان وجود ندارد و آینده روشنی برای خودشان نمی‌بینند. به‌عنوان مثال، حرفه شما فروش ماشین است، اما ماشینی برای خرید و فروش وجود ندارد و یا بازار آن بسیار کوچک است. چاره‌ای برایتان نمی‌ماند که بروید جایی که بازار رونق بیشتری دارد. تعداد شرکت‌های استارت‌آپی که سرمایه‌گذار گرفته بودند یا خودشان به مرحله‌ای رسیدند که بتوانند بزرگ شوند، در ایران زیاد نیست و زمانی که باید به سوددهی برسند، تقاضا برای خدمات آن‌ها به دلیل فشار اقتصادی کم شده و ادامه کار برایشان خیلی سخت شده است. متاسفانه سال‌های خوبی را از دست خواهیم داد. ولی این سال‌ها، سال‌های دوران گذار است و اگر قدرت و تحمل گذر از این دره‌های مرگ را داشته باشیم، زنده، پرقدرت و سربلند بیرون خواهیم آمد.

مطالب مرتبط:

 

۳ نظرات
  1. جوادی می گوید

    اون نیما اکبر پوره که عکسش رو گذاشتید؟ نفر وسط؟ اون هم توی رویداد پرشین بلاگ بوده یعنی؟

  2. عالیه عزتی می گوید

    بله، آقای نیما اکیرپور هم توی رویداد پرشین بلاگ بودند.

  3. محمد روشنفکر می گوید

    بابا نیما اکبر پور خیلی کارش درسته ، یادمه همین جمع تو دانشگاه بو علی همدان هم جمع شدن ، منم اونجا بودم ، البته بعدش داستان های دانشگاه بوعلی و چهل چراغ و ………. پیش اومد و همه از ایران فراری ……….. راستی چرا عکس نیما پاک شد ؟

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.