از سرآوا سرمایه نگرفتهایم و انگ امنیتی به ما هم از اساس درست نیست
مجید آنت، مدیرمالی شیپور است. از منتقدین سیاستهای فرابورس و بورس درخصوص ورود استارتاپها به این بازارها. او مدیریت مالی خوانده و سابقه کار در شرکتهای و صندوقهای مالی را دارد. با او درباره نقدهایش بر بازار سرمایه، تغییرات موردنیاز این بازار برای ورود استارتاپها و از همه مهمتر خیلی صریح درباره رویکرد برخی شرکتها برای کشاندن پای امنیتیها به این فضا صحبت کردهایم. آنت میگوید نهتنها شیپور هیچوقت به کیهان، مطلب علیه فرابورس نداده بلکه اگر کسی این کار را هم کرده باشد آن را محکوم میکند. اما او معتقد است اگر فرابورس رویههایش را در برابر استارتاپها اصلاح نکند واکنشهایی از این دست از سوی کسبوکارهایی که مسیر درست برای آنها بسته شده، طبیعی است.
آقای آنت شما یکی از منتقدین اصلی رویکرد بازار سرمایه به استارتاپها هستید. مشکل اصلی را کجا میبینید؟
چالش پیش روی شیپور و مجموعههایی مثل ما که میخواهند وارد بورس شوند این است که مقررات این بازار ابهام دارد و گنگ است. دوستان سازمان بورس و شرکت فرابورس نمیدانند با چه مواجه هستند و معمولا چیزی برای آدمها و سازمانها هم خطرناکتر از چیزهایی که نمیدانند نیست. یعنی اگر بدانند صورت مسئله چیست وارد حوزه مدیریت و پذیرش ریسک آن میشوند اما وقتی نمیدانند چیست هزاران دلهره دارند که اگر اتفاقی برای آن کسبوکار بیفتد چه میشود و نگرانیهای دیگری که مطرح کرده و کماکان میکنند.
بهطور مشخص نقد شما الان به کدام قسمت بازار سرمایه است؟ در کدام قسمت از این بازار مانع وجود دارد و به زعم شما لازم است تغییر ساختار رخ بدهد؟
مسئله ما در یک سطح مفهومی است. اینکه بورس و استارتاپها چه پیوندی باهم برقرار میکنند. ما بیشتر از یک سال است که در فرابورس درخواست دادهایم و باید ببینیم آیا ما براساس استانداردها قابلیت پذیرش در فرابورس را داریم یا خیر؟ هرکس هم نظری دارد، یکی میگوید سهامداران این استارتاپها شرکتهای خارجی هستند که میخواهند بفروشند و ارز از کشور خارج بکنند، یکی میگوید مسائل امنیتی ورود این شرکتها به بورس را باید چه کار کنیم، یکی میگوید دارایی ثابت ندارند و اگر زمین بخورند سهامداران بیچاره میشوند.
در ادبیات سازمانی حاکم بر کشور به مفهوم شرکت به شکل یک کارگاه تولیدی نگاه میشود اما شیپور یک بنگاه خدماتی خاص است و در بخش مشخصی هم خدماترسانی نمیکند. این مسئله برای آنها نامفهوم است و این بلاتکلیفی برای ما ریسک بالایی دارد و واقعا نمیدانیم چه میشود.
عجیب است که پارسال در بازار سرمایه ۴۰ -۵۰ میلیون ایرانی نقلوانتقال انجام میدادند و هیچکس هم نگرانی نداشت اما حاکمیت از این مسئله که شرکتهای استارتاپی وارد بورس شوند دلهره داشت و دارد!
پاسخ شما در برابر این ابهامها چیست؟ شما با چه استدلالهایی از ورود شرکتهای استارتاپی به بورس دفاع میکنید؟
قطعا با رویکرد دفاع از نوآوری. شیوه عرضه شرکتها در بورس و فرابورس به نوآوری نیاز دارد و مدل کنونی که شرکتها جذب میشوند یک مدل قدیمی است که باعث کند شدن فرایند تامین سرمایه شرکتها میشود.
ما از بازار جدید طراحی کردن ابایی نداریم اما این بازار باید بازاری درست و اصولی باشد. ما در فرابورس تجربه بازار SME را داریم که همین حالا هم در آن بهندرت معاملهای انجام میشود. رونق یک بازار سرمایه در درجه اول به گردش معاملات آن است. ما وارد بورس میشویم که نقدشوندگی سهام ایجاد شود، طبیعی است که اگر معاملهای انجام نشود نقدشوندگی سهامی وجود نخواهد داشت. بدیهی است که مطلوب ما و هیچ استارتاپی نیست که وارد بازاری شود که در آن معاملهای صورت نمیگیرد. دوستان در فرابورس برای اینکه ریسک را از بین ببرند کاری انجام دادهاند که از اساس کارکرد ورود به بورس از بین میرود.
تجربه بازارهای پایه را در بازارهای رنگی فرابورس هم داریم که شرکتهایی که مشکلاتی داشتند را در این بازارها قرار دادند. نتیجه این کار چه شد؟ یا هیچکس نرفت سمت آنها معامله بکند و یا اواخر سال ۹۸ یکدفعه سفتهبازها و کسانیکه بهدنبال سود بیشتر بودند وارد بازار پایه شدند و اینجا هرجومرجی بهوجود آمد و مجبور شدند قوانین و مقررات را کنار بگذارند. نظر ما این است که طرحی که اکنون ارائه شده طرح درستی نیست. نه ما و نه بازار بورس نمیدانیم بازار هدف چیست اما رویکردی که میبینیم این برداشت را به ما میدهد که احتمالا مدلهای ناموفق گذشته تکرار میشود.
چرا فکر میکنید شرکتهایی مثل آپ و یا همکاران سیستم با شما متفاوتند؟ آنها هم داراییهایی مشابه شما داشتهاند و از همان روال مرسوم وارد بورس شدهاند و در بازار سرمایه موفق بودهاند.
اتفاقا حرف ما هم همین است. آپ درخواست خود را به فرابورس داد و فرابورس بهنوعی آن را رد کرد و آپ به بورس رفت. اتفاقا چالش آنها هم با فرابورس همین بود، البته بخشی از داراییهای آپ مثل دستگاه پوز دارایی ثابت. در هر صورت آپ وارد بازار SME یا پایه نشد.
یکسری بازارها را وقتی طراحی میکنیم، مشخص است که برخی قوانین آن مشکلساز میشود. یک نمونهاش همین دامنه نوسان. نکته ما این است که بازار سرمایه کارکردهایی دارد که باید این کارکردها را در طراحی هر بازار جدیدی خوب در نظر بگیرید. ما در شیپور امتیاز خاصی نمیخواهیم. بازار سرمایه قواعدی دارد و زمانی که ما به این بازار درخواست میدهیم باید براساس آن قوائد پذیرش یا رد شویم نه اینکه قواعد تازه وضع کنند.
آخرین وضعیت شما و دیگر استارتاپها در فرابورس چیست؟ این روزها شما و تپسی فشار بیشتری برای ورود به بورس وارد کردهاید و در خبرها و رسانهها هم بیشتر روی این ماجرا مانور میدهید.
کافه بازار و تپسی به هیئت پذیرش رفتهاند. تپسی گویا نظر مثبت و مشروط هیئت پذیرش را گرفته و یک سری تغیرات انجام داده اما کافهبازار نتوانسته جواب هیئت پذیرش را بگیرد. ما اصلا هیئت پذیرش نرفتیم و نمیدانیم چرا نرفتیم و اصلا به ما اعلام نکردند که چرا نرفتیم! فکر میکنم دیجیکالا هم به هیئت پذیرش نرفته است.
اینکه ما و تپسی فشار بیشتری میآوریم به این خاطر است که فشار رقابتی در بازار ما بیشتر است و به تامین مالی نیاز بیشتری داریم. دیجیکالا یا کافه بازار از نظر مالی وضعیت بهتری دارند و از نظر موقعیت رقابتی اذیت نمیشوند. نیاز آنها به تامین مالی کمتر است اما ما به دلیل شرایط متفاوتی که داریم به دنبال منابع بیشتری برای تامین مالی میگردیم که کسبوکار خود را توسعه بدهیم.
روی همه کسبوکارها برای تامین مالی فشار وجود دارد و این دلیل و بهانه نمیشود که پای مثلا روزنامه کیهان را به این فضا باز کنیم که حمله کند به فرابورس یا از طرح انگلیسی برای استارتاپها نام ببرد تا زودتر کسبوکار ما برود داخل بازار سرمایه. این رویکرد غلطی است که فکر کنم با باز کردن پای نهادهایی که نسبتی با استارتاپها ندارد کار خودمان را راه بیندازیم و به این فکر نکنیم وقتی چنین تفکرات امنیتی وارد اکوسیستم شد دیگر خارج نمیشود! این یا کار شماست یا دیگر استارتاپهایی که میخواهند وارد بورس شوند و کار غلطی است. آیا شما از این دست کارها کردهاید؟ اگر هم نکردهاید قبول دارید این کارها غلط است؟
ما در شیپور هیچوقت نخواستهایم که از طریق فضای رسانهای کار را جلو ببریم، و حاشیهساز هم نبودهایم. و دفاع هم نمیکنیم که از طریق شلوغکاری و لابیگری و اینگونه راهها کار جلو برود. اما این اتفاق زمانی میافتد که راه مرسوم را بدون هیچ دلیل و توضیح دادن میبندید، در آن صورت خواهناخواه راهِ بیراهه باز میشود. وقتی یک کسبوکاری تحت فشار باشد ممکن است به هر چیزی متوسل شود. من در انتقادهایم به بورس و در بخش اول آن گفتم که طراحی که انجام داده درست نیست، و بخش دوم انتقاد من هم این است که اگرچه بازار سرمایه نسبت به بسیاری از بازارهای کشور بازاری منعطف و روبهرشد است اما در مقایسه با کسبوکارهایی که ما با آنها مواجهیم خیلی کند است. برای نمونه آییننام بازار هدف یک سال و اندی است که از آن میگذرد و هنوز تصویب نشده است. سوال این است ما تا کی میتوانیم صبر کنیم؟ زمانی که این مسئله مشخص نمیشود و موضوع را در جایی که به برزخ بلاتکلیفی میماند رها میکنند، طبیعتا کسبوکار میبیند که با روش و استاندارد درست به جواب نمیرسد و مجبور میشود که از راه غیراستاندارد جلو برود. حالا یک بازیگری هم بالاخره ممکن است یکجایی مجبور بشود کاری بکند که خطاست.
اشاره کردید که بهخاطر سرمایهگذار خارجی و مسائل امنیتی سنگاندازی صورت میگیرد. آیا مشخصا این چیزی است که به شما گفتهاند یا ساخته و پرداخته رسانههاست؟
خیر کسی مستقیم در این باره چیزی به ما نگفته است. اما مشابه بسیاری چیزهای دیگر این مورد را زیاد میشنویم. انتقاد ما به نهادهای مالی و بورس هم همین است که با مشکلاتی که ایجاد میکند باب بحثهای پشتپرده بیهوده و غیرفنی را باز کرده است. در حالی که میتواند بهراحتی موضوع را بررسی و بهصورت شفاف و مشخص یا پرنده را نهایی بکند یا ببندد. در کشور ما موضوعات بلاتکلیف و باز میمانند و این آزاردهنده است. اینکه عدهای هم آمدند گفتند چون با سرآوا مشکل دارند نمیگذارند استارتاپها وارد بورس شوند هم درست نیست. اصلا سرآوا روی ما سرمایهگذاری نکرده است. در یک دورهای مذاکراتی میان سرآوا و شیپور انجام شد اما به نتیجه نرسید و منتفی شد و اساسا سرآوا سرمایهگذاری مستقیم و غیر مستقیمی در شیپور ندارد.
اصلا مسئله ما با بورس این نیست که به ما ایراد وارد کنند چرا سرمایهگذاری خارجی دارید. با تجربهای که من از فضای سیاسی، اقتصادی، بازار سرمایه و فضای استارتاپی دارم با قاطعیت میگویم مسئله امنیتی در رابطه با استارتاپهایی که سرمایهگذار خارجی دارند وجود ندارد و دوستانی هم که این مسئله را مطرح میکنند بهنظر من اشتباه میکنند. تحلیل من این است که دوستانی که در بخش حاکمتی و سیاستگذاری مرتبط با حوزه بازار سرمایه فعالیت دارند، ترس و نگرانی خودشان را از ورود این شرکتها به بورس به نگرانی یکسری نهاد امنیتی ارجاع میدهند که به نظرم موهومی است و نمیدانیم چقدر درست است و البته هیچکس نمیتواند این ادعاها را اعتبارسنجی بکند. من به این میگویم تکنیک مدیریت دولتی که موضوع را به یک جایی ارجاع بدهد به کسی دیگر که نمیتوان اعتبارسنجی کرد که آیا واقعا آن فرد یا نهاد چنین نظری دارد یا نه!
هیچوقت وسوسه نشدهاید که یک استعلام بگیرید و این مسئله را روشن کنید؟
ما با نهادهایی که میتوان از آنها استعلام گرفت بهصورت غیررسمی در ارتباطیم و داریم صحبت میکنیم. ما با دادستان و پلیس فتا بهعلت محتوایی که در سایت ما منتشر میشود ارتباط تنگاتنگ داریم. ما مدام به مجلس میرویم و با آنها ارتباط داریم و همچنین با نهادهای دولتی، میگویند که بروید جلو و ما حمایت میکنیم. بخشهای حاکمیتی غیردولتی میرویم، آنها هم میگویند شما بروید جلو و ما حمایت میکنیم و مشکلی با این داستان ندارند. اما بعد در یک صحبت خصوصی یک شخصی با شخص دیگری گفته میشود که فلان نهاد امنیتی هم این نظر را درباره سرمایهگذار خارجی استارتاپها دارد! گزارههایی که نمیتوان آنها را صحتسنجی کرد.
ترکیب سرمایهگذارهای شما به چه صورت است؟
ما چند بار جذب سرمایه کردهایم و اکثر این راندها هم زمان گشایشهای ارزی و از سال ۹۴ اتفاق افتاده است. ما سیدمانی گرفتهایم بعد در سری A و B و C هم جذب سرمایه کردهایم. با توجه به جذب سرمایه خوب خارجی که انجام دادهایم بخش بسیاری از سهام ما دست سهامدارهای خارجی است. بخش اعظم هم به ویسی پاموگرنت تعلق دارد که بزرگترین سهامدار ما است و بیش از ۴۰ درصد سهام شیپور را دارد. مجموعه گروه مالی فیروزه هم، چه مدیران آن به شکل شخصی و چه شرکتهایی که در آن گروه مالی که بسیار گسترده است وجود دارند از سهامداران بزرگ ما محسوب میشوند. فاندرها هم بخشی دیگر از سهام را در اختیار دارند هستند اما در مجموع پامگرنت، فیروزه و فاندرهای شیپور بالغبر ۸۰ درصد سهام ما را در اختیار دارند.
شرکتهای تامین مالی بزرگی وجود دارند که تامین مالی پروژههای بسیار بزرگ را در حوزه کسبوکار انجام میدهند. اینکه ادامه حیات خود را به بازار سرمایه پیوند زدید ریسک بزرگی برای شما نیست؟ و اینکه چرا شیپور و دیگر استارتاپهای بزرگ برای این دست شرکتها جذابیتی ندارند هم سوال مهمی است.
قطعا ما زلف بیزینس خود را به IPO گره نزدهایم و این برای ما پلن بی است. ما به توسعه کسبوکار خود محکوم هستیم و این را وظیفه خود میدانیم خصوصا در کشوری که نیاز زیادی به توسعه دارد و این مسیر را باید جلو ببریم و خواهیم برد. رشد این بیزینس قطعا به تامین مالی نیاز دارد و از جاهای مختلف این تامین مالی را انجام خواهیم داد اما یکی از راهها را هم عرضه سهام میدانیم. عرضه سهام هم به تامین مالی ما کمک میکند و هم دست ما را در انواع دیگر تامین مالی باز میگذارد. بنابراین آن را گزینه خوبی میدانیم ولی کانالهای دیگر را هم بهصورت خیلی جدی پیگیری میکنیم. ما حتی از بانکها بهعنوان تامینکنندگان مالی سنتی و محافظهکار هم تلاش داریم سرمایه بگیریم. اما تامین مالی در کشور بسیار سخت شده است خصوصا برای کار ما. چشمانداز آینده مملکت مبهم و نگرانکننده است و اصلا نرخ تشکیل سرمایه ثابت در کشور نزولی و خالص آن منفی است و کفاف استهلاک سرمایه را نمیدهد. این یعنی در این کشور سرمایهگذارها امیدی به آینده ندارند و جریان سرمایه هم خشک شده. یعنی جریان پررونقی از پول را شاهد نیستیم.
همه رشد اکوسیتمی که درباره آن صحبت میکنیم بهخاطر دورهای است که گشایشهای ارزی بعد از برجام اتفاق افتاد و یکسری افراد از خارج آمدند و یکسری پولها هم از خارج آمد که با منابع داخلی ترکیب شد و این جریان را راه انداخت ولی الان دو سه سال است که این جریان از بین رفته است و جریان خارجی آن بهطور کل قطع شده است و جریان داخلی هم نتوانسته پوشش بدهد. دوستان فرابورس میگفتند ما مجوزهای زیادی به صندوقها میدهیم و پول به این فضا تزریق میشود اما این اتفاق نیفتاده است. برآورد این است که این اکوسیستم برای بقای خود دست کم به سالی دو هزار میلیارد تومان منابع نیاز دارد و حتی باید عددهای بزرگتر را هم وارد آن کرد. اما مبالغ سرمایهگذاری که در این فضا فعلا انجام میشود خیلی کوچک است.
مجموعهای مثل شیپور امروز به منابع بزرگی نیاز دارند. یک دلیل آن این است که ما بزرگ شدهایم و یک دلیل هم نزول ارزش پول ملی است. آخرین تامین مالی که انجام دادیم حدود ۸ میلیون دلار بود. الان این مبلغ بالغ بر دویست میلیارد تومان است. این مبلغ برای مجموعه ما اصلا عدد بزرگی نیست و به نسبت سالهای گذشته اتفاقا عدد کوچکی است اما در مقیاس عددهای فعلی کشور عدد بزرگی است. شما به عنوان کسبوکار اگر الان بخواهید دویست میلیارد تومان سرمایه جذب کنید واقعا مشکل است موفق شوید.
برای توسعه خود به چه سرمایهای نیاز دارید؟
دست کم به چند میلیون دلار نیاز داریم. در دنیا الان میلیون دلار سیدمانی محسوب میشود. اگر با نسبت دنیا بخواهیم محاسبه بکنیم الان چند ده میلیون دلار باید پول بگیریم. اما در کشور، اندازه ما ۱۰۰ میلیارد تومان به بالا است و کمتر از آن هم برای کسبوکارهایی مانند شیپور معنی نمیدهد. اما جذب همین پول کار سختی شده است. گزینههای کمی وجود دارند که این مبلغ را داشته باشند و حاضر باشند سرمایهگذاری کنند و هم وقتی با محدودیت سرمایه مواجهیم قدرت چانهزنی کسبوکار کم میشود ارزشگذاریها خیلی دست پایین و محافظهکارانه انجام میشوند. در اینجا کسبوکار بین یک دو راهی میماند. یا باید جام زهر را بنوشد و با یک ارزشگذاری خیلی پایین و مفت تامین مالی بکند یا اینکه ارزش شرکت خود را حفظ کند و با منابع خودش کار را جلو ببرد. اگر در فضای سالهای ۹۴، ۹۵ یا ۹۶ تنفس میکردیم الان مشکلات کمتری داشتیم و عجلهای هم برای ورود به بورس نداشتیم.
سرمایهگذار خارجی شما فشاری وارد نمیکند برای نقد کردن سرمایهاش و خروج از کسبوکار شیپور؟
آنها هم طبیعتا یک برآوردی دارند برای این کار. در دنیا ویسیها معمولا یک برنامه ۵ تا ۱۰ ساله دارند. پنج سال اول سرمایهگذاری است و پنج سال دوم هم برنامه خروج. سرمایهگذاران ما ۵ سال اول خود را رد کردهاند اما میتوانم بگویم فعلا عجلهای برای خروج وجود ندارد و حتی حاضر به تامین مالی بیشتر هم هستند و از این بابت تحت فشار نیستیم ولی کسبوکار ما باید یک برنامهریزی داشته باشد. سهامداران یکی از ذینفعان شرکت هستند، یعنی ما باید مشتریان، کارکنان و سهامداران را خوشحال نگه داریم. باید بهنوعی برنامهریزی کنیم که هم مشتری ما سرویس خوبی بگیرد و ارزش افزوده برای آن خلق شود، هم کارکنان ما زندگی و تجربه کاری خوبی داشته باشند و هم سهامداران خصوصا سهامداران استراتژیک ما به اهداف خود برسند و در زمان مناسب خود از شرکت خارج شود. اتفاقا خروج این سرمایهگذارها از شرکتهایی مثل ما کمک بزرگی به اکوسیستم است چرا که تخصص آنها کار کردن روی استارتاپهاست و باید جاهای دیگر هم سرمایهگذاری کنند. آنها الان روی ما قفل شدهاند، یکجایی باید از ما خارج شوند و زنجیره سرمایهگذاری خود را حفظ کنند.
شیپور جزو اولین کسبوکارها در ایران است. آیا الان به سوددهی رسیده است؟
ما از ماه دوم سال ۹۹ وارد چرخه سودآوری شدیم. الان هم سودآور هستیم اما هدف ما سودآوری نیست و هدف ما رشد و توسعه است. هنوز فکر میکنیم کاری که کردیم در مقایسه با کارهایی که پیش روی ما است و باید انجام بدهیم هیچ است. فضای بیکرانی از کار و تحول وجود دارد. دامنه بازارهایی که با آنها مواجه هستیم بسیار گسترده است، ما با بازار ملک، خودرو، کالاهای دست دوم، خدمات و استخدام روبهروییم. هر کدام از این بازارها پتانسیل این را دارد که یک یونیکورن در آن بهوجود بیاید و حالا چند تا از این بازارها پیشروی ما است. نگاه ما رشد کردن و تحولآفرینی در این بازارهاست و این کار هم منابع میخواهد اما داریم از درآمد و سود شرکت تامین مالی میکنیم. طبیعتا سود چندانی برای ما نمیماند یعنی حاشیه سود ما باریک میشود!
برخیها میترسند که ورود استارتاپها به بورس به یک تجربه ناموفق تبدیل شود. پیشبینی و تحلیل شما از این دغدغه چیست؟
ماموریت ما پایداری فضای کسبوکار و زندگی افراد است که هم برای این نسل و هم نسلهای آینده زندگی بهتری بسازیم. وقتی آنقدر بلندمدت نگاه میکنیم که سهامدار ما برای شرکتی سرمایهگذاری میکند که برای سالها نمیخواهد درآمدزایی داشته باشد، نه که نتواند بلکه نمیخواهد، ما بهعنوان شیپور خودمان را موظف میدانیم که این نگاه را داشته باشیم که تجربه موفقی را ایجاد بکنیم که این مسیر در بلندمدت موفقتر باشد و توسعه پیدا بکند. برای همین عجلهای برای اینکه خیلی سریع وارد بورس بشویم و الزاما بخواهیم نفر اول باشیم نداریم. پیشنهاد سهامداران شیپور به سازمان بورس این بود که جذب سرمایه اتفاق بیفتد اما صندوقی را ایجاد بکنیم که بتواند بازارگردانی و نوسانات سهام را مدیریت بکند که سهامدار جدیدی هم اگر میآید احساس کند سرمایهگذاری موفقی انجام داده نه اینکه بازی برد-باخت باشد. نگاه سهامداران فعلی ما این نیست که فقط بخواهند بفروشند و بروند. نگاه ما توسعهای است، ما میخواهیم در بازار بمانیم و این بازار را توسعه دهیم. بنابراین موفق بودن برای ما مهم است و اگر هم داریم حرفی میزنیم یا انتقادی میکنیم از این باب است که به مسئول و سیاستگذار بگوییم که شما اگر راه را باز نکنید و گره بیندازید در کار، کار را بدتر میکنید و عوض اینکه مسئله را حل کنید یک گره دیگر به آن اضافه خواهید کرد. عوض اینکه مسیر درست پیش برود آن را وارد حاشیه میکنید.
بعضیها میگویند بازار سرمایه محافظهکار است در صورتی که اینطور نیست، بازار سرمایه یعنی مدیریت ریسک. ما در بازار سرمایه هم شرکتهای کمریسک داریم و هم شرکتهای پرریسک. سرمایهگزاران و معاملهگرانی داریم که ریسکگریزند و سرمایهگزارانی داریم که ریسک کردن را دوست دارند و این تنوع است که باعث رشد هر بازاری میشود. اگر شما سطح ریسک یک بازار را خیلی پایین یا خیلی بالا ببرید دامنه افراد و شرکتهایی را که دارید با آنها کار میکنید را محدود میسازید و این بازار در این صورت نمیتواند رشد خوبی داشته باشد.
تجربه موفق بودن برای ما مهم است و اگر به این نتیجه برسیم که عرضه شیپور در بورس موفق نخواهد بود مطمئن باشید سهام خود را عرضه نخواهیم کرد.
ببینید یک نسل میشود IBM و شرکتهایی مثل مایکروسافت که فاندرها یا موسسان آنها کارکنان آن شرکتها بودند. آن شرکتها بزرگ شدند، ارزششان بالا رفت و سرمایه جذب کردند و با توجه به تجربه کار و منابع مالی که داشتند کسبوکار جدید راه انداختند و یک موج دیگری از نوآوری در آن کشورها اتفاق افتاد و این موجها همینطور تکرار شده و الان با یک پیکره بزرگ مواجه هستیم.
پیشنهاد من این است که همه ما کمک کنیم که گره مسئله را مشخص و آن را حل کنیم. نه اینکه مسئله را پیچیدهتر بسازیم، فضا را گلآلود بکنیم و ابهام آن را افزایش دهیم.