راهی که با چند تغییر مسیر، نهایتا به پاتوق رسید
سپهر محمد، بنیانگذار و مدیرعامل شبکه اجتماعی پاتوق از تجربیاتش میگوید
قطعا یکی از بازارهای پرطرفدار در ایران، شبکههای اجتماعی هستند که این روزها با استقبال خوبی از طرف کاربران روبرو شده است. یکی از شبکههای اجتماعی داخلی که به گفته مدیرعاملش به واسطه تمرکز روی بازی و سرگرمی و تعامل کاربران، از استقبال خوبی در میان کاربران ایرانی برخوردار است، پاتوق نام دارد. با مدیرعامل و بنیانگذار شبکه اجتماعی پاتوق گفتوگویی درباره مسیری که طی کرده است تا به این ایده و استارتاپ رسیده، همچنین وضعیت کنونی این کسبوکار گفتوگویی داشتیم که در ادامه آورده شده است.
شکلگیری این ایده و انتخاب این بازار برای فعالیت به چه صورت بود؟ به صورت خلاصه اگر بخواهم سوالم را بپرسم، چه شد که به پاتوق رسیدید؟
ما شرکت نرمافزاریمان را سال 93 ثبت کردیم. قبل از آن یک سری پروژه استارتاپی داشتیم که همه آنها شکست خوردند. سال 95 بازار را بررسی کردیم و دیدیم که کاربران، به شبکه اجتماعی علاقه زیادی دارند و این بازار مشتاقان زیادی دارد که تمامی آنها از شکبههای اجتماعی خارجی استفاده میکردند و در ایران نمونه مشابه موفقی وجود نداشت.
در همان زمان یعنی سال 95، کار برنامهنویسی و توسعه ایده را شروع کردیم. در آن زمان، ایده اصلی ما ایجاد یک شبکه اجتماعی با تمرکز بر معرفی فروشگاهها و محصولات آنها بود. برند اولیه آن شبکه اجتماعی، پاساژ بود که تابستان سال 96 منتشر شد. پاساژ یک شبکه اجتماعی کامل بود که در کنار آن فروشگاه و محصولات را هم معرفی میکردیم.
بعد از مدتی طبق بازخوردی که از کاربران و فروشندهها گرفتیم، متوجه شدیم که بین مخاطبان، بخش معرفی فروشگاهها و محصولات جذابیت زیادی ندارد و شاید نیازش حس نمیشد و بیشتر حس تبلیغاتی نسبت به آن داشتند. ولی بخش اجتماعی برنامه که امکانات شبکه اجتماعی مثل ارسال پست، نظرات و پیامرسان را در اختیار کاربران میگذاشت جذابیت زیادی برای کاربران داشت. به همین دلیل ما کلا بخش معرفی محصولات را حذف کردیم و تمام تمرکز را روی بخش شبکه اجتماعی گذاشتیم. درحالت کلی اگر بخواهم بگویم، ما تا امروز، با توجه به بازخورد کاربران یا نیاز آنها کار را پیش بردهایم.
به این صورت بود که نهایتا امسال، یعنی سال 97 ما برند را به پاتوق تغییر نام دادیم. چون اسم پاساژ کاربران را به اشتباه میانداخت و فکر میکردند فروشگاه یا مرکز خرید است. ما میخواستیم پیام برند را کلا تغییر دهیم، بنابراین هویت برند و حتی رنگها را هم به صورت کامل تغییر دادیم. در آن زمان ما روی پیامی که میخواستیم منتقل کنیم خیلی کار کردیم و نهایتا برند را به پاتوق تغییر دادیم.
انگیجمنت روزانه ما برای هر کاربر به طور میانگین 55 دقیقه است. یعنی هر کاربر در روز زمان 55 دقیقهای از برنامه ما استفاده میکند. این عدد برای اسنپچت 37 دقیقه و برای دیجیکالا بین 40 تا 50 دقیقه است.
کمی در مورد تیمی که پاتوق را تولید و اداره میکند توضیح دهید.
در حال حاضر، تیم پروژه پاتوق 4 نفر است. اوایل کار تعدادی پرسنل برای بخش بازاریابی داشتیم که الان این بخش هم توسط همین 4 نفر اداره میشود. مدیریت پروژه، مارکتینگ و بخشی از برنامهنویسی سمت سرور و سرور با من است. سعید قاسم، توسعهدهنده اندروید است که از ابتدا همراه ما بودند و بحث اپلیکیشن اندروید کاملا با ایشان است. آرین مظفریپورui و uxکار ما هستند و تمام طراحی داخل برنامه، المانهای گرافیکی و حتی کارهای گرافیکی برای تبلیغات هم توسط آرین انجام میشود. وحید عابدی مسئول وب است که فرانتاند وبسایت هم کار اوست.
آیا پاتوق به درآمدزایی رسیده است؟
بله ما سال 97 جریانهای درآمدی را اضافه کردیم. سال گذشته به این دلیل که هنوز پاتوق بین کاربران جا نیفتاده بود و مهمتر اینکه در ایران کاربران خیلی سخت به شبکه اجتماعی پول میدهند و عادت کردند شبکه اجتماعی خارجی را به صورت رایگان استفاده کنند ما به فکر درآمدزایی از پاتوق نبودیم. ولی حالا با توجه به امکاناتی که به برنامه اضافه کردیم، مانند بخش اشتراک VIP که یک سری امکانات ویژه دارد، در پاتوق به فروش یا درآمد هم رسیدهایم.
مثلا کاربر اگر بخواهد از ویژگیهایی مانند ارسال ویدیوهای طولانیتر یا استیکرهای ویژه و از این دست خدماتی که میتوانیم داخل برنامه ارائه دهیم، استفاده کند به صورت ماهیانه باید هزینهای پرداخت کند. مدل دیگری هم داریم که افرادی که عضو بخش VIP نیستند ولی میخواهند از این امکانات استفاده کنند، در این صورت به آنها تبلیغات بنری نشان میدهیم.
درآمد پاتوق فعلا از این طریق است ولی هنوز به نقطه سر به سر نرسیدیم. البته پیشبینی ما این است که سال 98 به نقطه سر به سر برسیم.
استقبال مردم از پاتوق به عنوان یک شبکه اجتماعی داخلی چطور بوده؟
خداروشکر جدیدا استقبال مردم بهتر شده و با گذر زمان بهتر هم میشود. در مورد استقبال از یک برنامه باید دو نکته را درنظر گرفت. یک مورد این است که کاربران عضو شبکه شوند و در آن فعالیت داشته باشند مورد دیگر این است که کاربران تا چه میزان تمایل به پرداخت پول برای استفاده از سرویس دارند.
گزینه عضویت و فعالیت کاربران برای پاتوق واقعا بالا بوده به اندازهای که در اوایل کار برای خودمان هم تعجب برانگیز بود. به این دلیل که ابتدای کار ما فکر میکردیم باید تمرکزمان را روی فروشگاه و معرفی محصولات بگذاریم چون شبکههای اجتماعی داخلی، امکانات شبکهاجتماعیهای خارجی را ندارند و احتمالا با استقبال مردم مواجه نشود. ولی بعد از مدتی دیدیم اتفاقا کاربران داخل شبکه فعالیت میکنند و انگیجمنت روزانه ما برای هر کاربر به طور میانگین 55 دقیقه است. یعنی هر کاربر در روز زمان 55 دقیقهای از برنامه ما استفاده میکند. این عدد برای اسنپچت 37 دقیقه و برای دیجیکالا بین 40 تا 50 دقیقه است.
در مورد پرداخت هم جدیدا استقبال و تمایل کاربران خیلی بهتر شده. یعنی ما نزدیک به 2.5 تا 3 درصد از کاربرانمان اشتراکVIP را تایید کردند یعنی به صورت ماهانه برای استفاده از این سرویس، هزینه پرداخت میکنند و ما بقی کاربران هم ویدیوهای تبلیغاتی را میبینند.
در حالت کلی یک توضیح بدهم که متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی کشور، در ماههای اخیر هزینههای ما مانند هزینه سرور خیلی بالا رفته و نسبت به گذشته، ماهانه مبلغ 3 برابری برای آن پرداخت میکنیم. از طرف دیگر درآمد ما از تبلیغات هم کمتر شده است به این دلیل که شرکتهای دیگر هم بودجههای تبلیغاتیشان کمتر شده و مانند گذشته برای تبلیغات هزینه نمیکنند. ولی درآمد از سمت کاربران برای ما روند روبه رشدی است.
نزدیک به 2.5 تا 3 درصد از کاربرانمان اشتراکVIP را تایید کردند یعنی به صورت ماهانه برای استفاده از این سرویس، هزینه پرداخت میکنند و ما بقی کاربران هم ویدیوهای تبلیغاتی را میبینند.
بازاری که در آن فعال هستید یعنی شبکههای اجتماعی در ایران به چه صورت است؟ آیا رقیبانتان را میشناسید که در این بازار در چه وضعیتی هستند؟
در حال حاضر ما دو رقیب اصلی داریم؛ اپلیکیشنهایی که در حد ما هستند و مدت طولانی است که فعالیت میکنند. نزدیکا یکی از رقیبان ما است که از سال 94 شروع کرده و باهم هم دیگر رقیب ماست که از اواخر 92 یا اوایل 93 فعالیتش را شروع کرده است.
ما برای شروع کار اتفاقا مجموعههای مشابه را آنالیز کردیم که بدانیم بین کاربران چه جایگاهی دارند که اگر امروز بررسی کنید، این دو شبکه اجتماعی همیشه بین 20 اپلیکیشن پرفروش بودهاند و در گروه شبکههای اجتماعی همیشه از پرطرفداران هستند.
که در حال حاضر «نزدیکا» و «با هم» هر دو هم از نظر تعداد کابران و هم فروش از ما جلوترند. تقریبا تعداد کاربرانشان 2.5 برابر ما و میزان فروششان بنا بر تخمین ما 1.5 تا 2 برابر ما است. علت این که ما از آنها عقبتر هستیم این است که آنها چند سال زودتر از ما شروع به کار کردهاند ولی در مورد سرعت رشد، پاتوق از هر دو آنها سریعتر است. اگر بخواهم با عدد اختلاف را بگویم، ما در یک سال اخیر حدود 140هزار کاربر جدید که فعال هستند داشتیم، نزدیکا طبق اعلام خودشان حدود 100هزار کاربر و باهم هم با توجه به آماری که در مارکتهای مختلف وجود دارد فکر میکنم به لحاظ تعداد کاربر، نزدیک به نزدیکا باشد. به همین دلیل مشخصا سرعت رشد ما از آنها بیشتر است.
اگر بخواهم به زبان ساده علت شکست اولین تجربهمان را توضیح بدهم، این بود که ما خودمان فکر میکردیم ایده بسیار جالبی است و قابلیتهای خوبی هم داشت ولی چون نمونههای مشابه خارجی را کاربران به صورت رایگان میتوانستند کرک و دانلود کنند، کسی اپلیکیشن ما را نمیخرید و به همین دلیل هم پروژه شکست خورد
در صحبتهایتان به پروژههایی که شکست خوردند اشاره کردید. در مورد تجربیات شکستی که داشتید برایمان صحبت کنید.
اولین پروژه استارتاپی ما به نام «دستیار ویندوز همه کاره» بود که در سال 92 کار روی آن را شروع کردیم. این پروژه در اصل اپلیکیشنی تحت ویندوز دسکتاپ و برای کامپیوترها بود چون در آن زمان کمتر از موبایلهای هوشمند استفاده میشد. اوایل سال 94 این برنامه منتشر شد ولی به این دلیل که از قبل ما بازار را آنالیز نکرده بودیم و محصول ما برای بازار مناسب نبود، موفق نشد. اگر بخواهم به زبان ساده علت شکست اولین تجربهمان را توضیح بدهم، این بود که ما خودمان فکر میکردیم ایده بسیار جالبی است و قابلیتهای خوبی هم داشت ولی چون نمونههای مشابه خارجی داشت که کاربران به صورت رایگان میتوانستند کرک و دانلود کنند، کسی اپلیکیشن ما را خریداری نمیکرد و به همین دلیل هم پروژه شکست خورد. البته ما آن را به نقطه سر به سر هم رساندیم ولی در کل نمیشد خیلی روی آن کار کرد و پروژه را ادامه داد.
تجربه بعدی ما پروژهای به نام «برترین پیشنهاد» بود. پروژه تحت وب و اپلیکیشن موبایل بود که ما در آن فروشگاهها و محصولاتشان را معرفی میکردیم. در آن برنامه، بخشی وجود داشت که افرادی که لپتاپ یا موبایل نیاز داشتند، فرم سادهای را در اختیارشان قرار میدادیم و با توجه به پاسخهایی که میدادند ما به آنها میگفتیم که چه محصولاتی منطبق با نیازهایشان است و کاربران میتوانستند به فروشگاههایی که آن محصولات را داشتند حضوری مراجعه کرده و آنها را مقایسه و انتخاب کنند. در آن استارتاپ ما بیشتر در بخش جذب کاربر به مشکل خوردیم. برای فروشندهها این کار خیلی جذاب نبود و به این دلیل که مراجعه کاربران به فروشگاهها به صورت حضوری بود بعضا فروشندهها ثبت نمیکردند و از این قبیل مشکلات وجود داشت و ما نمیتوانستیم کارمزدمان را خوب دریافت کنیم. در حالت کلی پروژه بهتر از تجربه اول ما بود ولی نتوانستیم مشکل بخش مارکتینگ و جذب فروشگاهها را حل کنیم و شکست خورد.