چرا انقلاب محتوای آذریجهرمی شکست خورد؟
محتوای فارسی در نبود راهکارهای درآمدزایی روز به روز در برابر پلتفرمهای قدرتمند خارجی تسلیمتر میشود
این روزها همه در اینستاگرام پای ویدیوهایشان مینویسند و دعوت میکنند که کانال یوتیوب آنها را هم ببینیم. هدف هم یک چیز است: درآمد کسب کردن از دیده شدن محتوای خوبی که تولید کردهاند. در واقع تولیدکنندگان ویدیویی ایرانی در حال رفتن از یک شبکه اجتماعی خارجی به شبکه خارجی دیگری هستند که از قضا فیلتر هم است اما به امید درآمدزایی بیشتر. کسی هم در داخل به فکر این نیست که تا کی باید محتوای فارسی از جیب پلتفرمهای خارجی درآمد داشته باشد و چرا نباید بتواند سهم خودش را از بزرگتر کردن کیک محتوای فارسی و صد البته مصرف اینترنت بگیرد؟
درواقع مدتهاست که یکی از ترندهای جدیدی که در میان افراد و حتی برخی کسبوکارهای آنلاین ایران و بسیاری از فعالان اینترنتی آن دیده میشود، تمرکز روی تولیدمحتوای درآمدزاست. یعنی محتوایی که فارغ از فروش محصول؛ خودش بتواند درآمدزایی کند. سالهاست که استارتاپها و کسبوکارهای آنلاین، نقطه تمایز خود با کسبوکارهای سنتی را تولیدمحتوای مستمر، حرفهای و متناسب با الگوریتمهای موتورهای جستجو و پلتفرمهای شبکههای اجتماعی قرار دادهاند. اما چیزی که خیلی زود به پاشنه آشیل تولیدمحتوا در ایران تبدیل شد، مدلهای درآمدزایی آن بود.
تولید محتوا با تمام جذابیتهایی که دارد، کسبوکاری است هزینهزا و نیازمند صرف وقت و انرژی و خلاقیت زیاد. موضوعی که باعث شده تا بازنگری گستردهای در رویکرد ایرانیها به محتوا در ماههای اخیر و به ویژه از وقتی مصرف محتوا در ایران به دلیل کرونا بالا رفت به وجود بیاید.
این روزها و به ویژه در شبکههای اجتماعی دو دسته محتوا مورد توجه کاربران قرار میگیرد:
محتوایی که توسط چهرههای شناختهشده یا همان سلبریتیهای اینستاگرام تولید میشود. یعنی آنها که به دلیل حرفه و یا سابقه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی یا فرهنگیشان چهرههای شناختهشده هستند و به صرف پست کردن یک محتوا در شبکههای اجتماعیشان مخاطب دارند؛ فارغ از اینکه این محتوا چه باشد، چقدر ارزش داشته باشد و تا چه اندازه حرفهای باشد.
تولیدکنندگان حرفهای محتوا دسته دومی هستند که مخاطبان زیادی در شبکههای اجتماعی ازجمله اینستاگرام دارند. این دسته معمولا کارشناسان حوزههای خاصی مانند تکنولوژی، سبک زندگی، آشپزی، ماشین، دوربین، موبایل و… هستند که با تولید ویدئوهای حرفهای «نقد و بررسی» مخاطبان و دنبالکنندگان زیادی برای خود دستوپا کردهاند.
چه کسی بابت محتوا پول میدهد؟
تولیدکنندگان محتوا که بسیاری از آنها یا عاشقان فناوری و شبکههای اجتماعی هستند یا متخصصان حوزهای خاص و یا صاحبان کسبوکارهای آنلاین که در سالهای گذشته و با رونق اکوسیستم استارتاپی به اهمیت محتوا در کسبوکار پی بردهاند؛ معتقدند برخلاف همه جای دنیا محتوا در ایران بی ارج و قرب است.
آنها میگویند مدل درآمدزایی با اسپانسر یا تبلیغات، هم پردردسر است و باعث ریزش مخاطب میشود و هم به نسبت آنچه در دنیا برای محتوا مدلهای درآمدی تعریف شده؛ بسیار محدود است.
نکته مهمتر ماجرا اینجاست که تولیدکنندگان محتوا در فضای آنلاین از جمله ویدئوسازهای حرفهای معتقدند درآمدی که بازیگران دیگر از محتواهای تولیدی آنها دارند هزاران بار بیشتر از درآمدی است که دست آنها را میگیرد. هم سایتهایی که در نبود قانون مستحکم کپیرایت با محتواهای تولیدی دیگران مخاطب کسب و درآمدزایی میکنند، هم اینستاگرام که با بالابردن مخاطبان فارسیزبانش به پلفترمی قدرتمندتر در ایران تبدیل میشود و مهمتر از همه تمام فراهمکنندگان اینترنت در ایران که سود سرشاری از اینترنتی که بابت دیدن ویدئوهای بارگذاریشده در وب فارسی مصرف میشود نصیبشان میشود.
انقلاب تولیدمحتوا شکست خورد!
وزیر جوان دولت قبل روزگاری قول داده بود که تولیدکنندگان محتوای فارسی شاهد انقلابی در این صنعت آنلاین خواهند بود. تغییری که به نظر میرسید از رهگذر ایجاد جریانهای تازه و مدلهای متنوع درآمدی محقق خواهد شد. مدلی که شاید دست به نقدترین آنها، اختصاص بخشی از درآمد هنگفت مصرف اینترنت در ایران به کسانی میتوانست باشد که با تولید ویدئوهای جذاب و کاربردی در حال کمک به خرج شدن اینترنت هستند. آذری جهرمی در این راه شکست خورد و نتوانست انقلاب محتوا را رقم بزند.
اهمیت مسئله برای وزارت ارتباطات هم از دو جنبه بود. یکی اینکه برخلاف سایر جنبههای اکوسیستم کسبوکارهای آنلاین کشور که در قالب پلتفرمها و سرویسهای استارتاپی در چند سال گذشته رشد خیرهکنندهای داشتهاند و منجر به تولد کسبوکارها و مشاغل زیادی شدهاند؛ در حوزه محتوا به دلیل کمدرآمد بودن آن، هنوز اتفاق خاصی در وب فارسی رخ نداده بود.
حتی بیکاری فزاینده تولیدکنندگان محتوای سنتی (از جمله روزنامهنگاران) هم مزید بر علت شده بود تا وزارت ارتباطات برای درآمدزا کردن یکی از استراتژیکترین حوزههای وب فارسی و کسبوکارهای مرتبط به آن یعنی تولیدکنندگان محتوا، به فکر چاره بیفتد.
از طرف دیگر مسئولیتهای حاکمیتی در زمینه محتوا و سرمشقها و سیاستهایی بالادستی که تاکید دارند محتوای فارسی روی سرورهای داخلی بماند، شاید موتور پیشبرندهای بود که درآمد را به جیب تولیدکنندگان ویدئو بازگرداند. اما هنوز که هنوز است میبینیم بیشتر ویدئوهای تولیدی ایرانیان روی سرورهای اینستاگرام است و ترند جدید مهاجرت به یوتیوب این محتوا را از سرورهای داخلی دورتر هم خواهد کرد.
وزیری که خوشبین بود ولی نتوانست!
وزیر ارتباطات دولت روحانی خوشبین بود با انقلاب در درآمدزایی تولیدکنندگان محتوا و اختصاص دادن بخشی از درآمدهای مصرف اینترنت به کسانی که در حال بالابردن ترافیک وب فارسی هستند بتواند آنها را ترغیب کند به جای پناه بردن به درآمدهای دلاری یوتیوب که خیلی سخت و با دردسر به دست میآید، روی سایتها و سرورهای داخلی محتواهایشان را بارگذاری، بازنشر و توزیع کنند و از آن درآمد داشته باشند. پروژهای که شکست خورد ولی هنوز میتوان امیدوار بود با کمک اپراتورها بتوان تولیدکننده محتوای ویدیویی داخلی را راضی نگه داشت که از این کوچ دست بکشد. کوچی که در نهایت با تحریمهایی که وجود دارد بعید است درآمد پایداری را نصیب آنها کند. همین حالا هم پول در آوردن از یوتیوب برای ایرانیها هزار و یک سختی دارد.
اگر ویدئویی در اینستاگرام یک میلیون بار هم دیده شود درآمدی که نصیب تولیدکننده آن خواهد شد حداکثر همان پول تبلیغی است که از اسپانسر آن گرفته شده. مبالغی که این روزها برای تولیدکنندگان حرفهای و شناختهشده محتوا که مثلا بیش از نیم میلیون فالوئر واقعی و مرتبط با حوزه کارشان دارند رقمی بین 5 تا 20 میلیون تومان است. اما اگر همین ویدئو روی یوتیوب یک میلیون بار دیده شود تقریبا درآمدی حدود 7 هزار دلار نصیب تولیدکننده آن میشود! رقمی جذاب که باعث شده این روزها بسیاری از کسب وکارهای ویدئومحور اینستاگرام فارسی به فکر کوچ به سمت یوتیوب بیفتند.
تولیدکنندگان محتوای ویدئویی میگویند وقتی یک ویدئوی 3دقیقهای آنها بیش از 100 هزار بار دیده میشود به این معناست که چندهزار گیگ اینترنت در کشور مصرف شده و پول زیادی نصیب کسانی شده که کسبوکارشان فروش اینترنت است. اما تولیدکننده ویدئو هیچ نصیبی از این ماجرا نمیبرد!
به نظر میرسد روزگاری کسبوکارهای جدید تولیدمحتوای ویدئویی به این نتیجه رسیدند که از سایتها و انتشار محتوا در آنها، درآمدی نصیبشان نمیشود و به اینستاگرام آمدند تا با اینفلوئنسرمارکتینگ و گرفتن اسپانسر درآمدزایی داشته باشند. اما حالا که میبینند در یوتیوب درآمدی چنددهبرابری در انتظار آنهاست در حال ترک این شبکه اجتماعی و رفتن به سوی سرورهای یوتیوب هستند و بیش از همیشه از وب فارسی (با تعریفی که در سالهای گذشته از آن داشتهایم) دور میشوند یا شاید بهتر است بگوییم یک وب فارسی ویدئومحور با شکلوشمایل و مختصات و بازیگران تازه در حل شکلگیری است.
چنین تغییری در رویکرد تولیدمحتوای ویدئویی فارسی شاید یک باخت بزرگ برای سیاستگذارانی باشد که سال 99 را سال انقلاب در محتوای فارسی نامگذاری کرده بودند اما با وجود انگیزه و جدیت اولیه، ناگهان انقلاب محتوا در غباری از بیخبری گم شد و جای خود را به یک کوچ آنلاین دیگر داده است. اما شاید برای وزرای دولت رییسی و سیاستگذاران جدید آن هنوز فرصت باقی مانده باشد تا با همراه کردن اپراتورها درآمد را به اقتصاد نحیف محتوای ویدیویی فارسی بازگردانند.