رمزارزها برای آزادی مالی آمدهاند
گفتگوی آیچیزها با دو تن از همبنیانگذاران صرافی ارز دیجیتال تبدیل
از زمان ظهور بیتکوین، کسبوکارهای فراوانی در دنیا و از جمله در ایران متولد شدهاند و این نشان از علاقه افراد و وجود نیاز و تقاضا در بازار جدیدی دارد که هم هیجانانگیز و هم پرریسک است. شرایط کسبوکارهای رمزارزی در ایران و جهان پیچیده است. چرا که هنوز دولتها موضع مشخصی دربرابر این تکنولوژی نوظهور مالی نگرفتهاند. شاید در ایران این شرایط کمی پیچیدهتر هم باشد و این باعث میشود راهاندازی کسبوکارهای حوزه ارز دیجیتال همراه چالشبرانگیز باشد. در گفتگویی با دو تن از همبنیانگذاران صرافی ارز دیجیتال تبدیل از مسیر تولد کسبوکارشان پرسیدیم. امیررضا فتحی و حسن فراهانی در این گفتگو به سوالات آیچیزها پاسخ دادند.
لطفا از خودتان بگویید و دربارۀ مسیری که هماکنون به «تبدیل» ختم شده است، با ما گفتوگو کنید.
من امیررضا فتحی هستم و با حسن فراهانی در دانشگاه آشنا شدم و هر دو ورودی 1393 در رشتۀ مهندسی برق دانشگاه شریف هستیم. من دبیر انجمن علمی برق بودم و از همان ابتدا در دانشگاه، فعالیتهای جانبی زیادی انجام میدادیم.
برای مثال مسابقهای تحتعنوان «ماکاتون» در چهار دوره برگزار کردیم که شبیه به «هکاتون» سختافزار است. هدف از برگزاری این مسابقه این بود که اشخاص مختلف با ایدههای متفاوت، تیم تشکیل دهند تا در نهایت محصول اولیهای را با هم بسازند. سرمایهگذارهایی هم میآمدند و نظر میدادند. در کل فضای خوبی شکل گرفت که به ارتباطات موثری انجامید.
حسن فراهانی: اگر بخواهم فلسفۀ «ماکاتون» را هم اضافه کنم، باید بگویم که گروه مهندسی «رسانا» بهطور سنتی «شریفکاپ» را برگزار میکرد و این مسئولیت هر سال به دوش «رسانا» بود. نتیجهای که از برگزاری این مسابقه حاصل میشد این بود که معمولا شرکتکنندههایی که متخصص رباتسازی بودند و تحصیلات دانشگاهی در زمینۀ برق نداشتند، در این مسابقه شرکت میکردند و جایزهای میگرفتند و تمام.
این رویداد، مزیت چندانی برای دانشجو و دانشگاه نداشت و نتیجۀ مطلوبی که مدنظر ما بود، به دست نمیآمد. انگیزۀ ما از همان ابتدا کاربردیکردن اینگونه رویدادها و گامزدن در مسیر کسبوکار و کارآفرینی بود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم بهجای «شریفکاپ» رویداد استارتاپیتری را رقم بزنیم که به هدف ما نزدیکتر باشد. برای همین «ماکاتون» را برگزار کردیم که نوعی سنتشکنی در دانشگاه شریف به حساب میآمد و از این جهت با دشواریهای متعددی دست به گریبان بودیم. «ماکاتون» یک رویداد چندماهه بود و جنبههای مختلف ازجمله کارگاه آموزشی، کمکهزینه و… را دربرمیگرفت.
متولد چه سالی هستید؟
هر دوی ما متولد 1374 هستیم.
دانشگاه شریف، دانشگاهی که برای ساختشکنی همواره پیشرو بوده، تا چه حد روی جایگاه کنونی شما تأثیر داشته است؟ آیا خودتان را محصول این اکوسیستم میدانید؟
امیررضا فتحی: بهشخصه برای من خیلی مؤثر بوده و هست. اولین بار که در دانشگاه استارتاپ ویکند برگزار شد، جذابیت زیادی برای من داشت و رویدادهای دیگر هم به همین صورت. همین دورۀ اول «ماکاتون» را زیر نظر مرکز نوآوری شریف برگزار کردیم که نامش در خاطرم نیست که بعدا شتابدهنده شریف نام گرفت. فضایی که در دانشگاه شریف ایجاد شده، بسیار کارآمد است ولی مشکلاتی که در کشور وجود دارد، اثرات مثبت را کاهش میدهد. از طرفی خیلی از دوستان و همدورهایهای ما که در این زمینه فعالیت میکردند، در حال حاضر در استارتاپهای موفق مشغول به کار هستند، بعضی از دوستان استارتاپ خودشان را راهاندازی کردهاند و برخی دیگر مسیر آکادمیک را پی گرفتند. به نظر من این اکوسیستم برای کسانی که میخواستند فعالیتی را آغاز کنند، تأثیر زیادی داشته است، چون گام اول «خواستن» است. در گام بعدی یا «توانستن» نیز برای دانشگاه شریف این ظرفیت فراهم است؛ چون استعدادهای درخشانی در این دانشگاه مشغول به تحصیل هستند و به همین خاطر، ما هم مکان شرکتمان را نزدیک به دانشگاه انتخاب کردهایم.
حسن فراهانی: از سه جهت بودن در دانشگاه شریف به من کمک کرده است: اولا شبکۀ ارتباطی؛ همین که من و آقای فتحی کنار هم قرار گرفتیم، به لطف دانشگاه شریف است. هر کدام از ما در شهرهای مختلفی زندگی میکردیم، من در خوزستان بزرگ شدم و ساکن آنجا بودم، بعد از کنکور به تهران آمادم. دوم اینکه با خیلی از مفاهیم مثل استارتاپ برای اولین بار در همین دانشگاه آشنا شدم. سومین و مهمترین دلیل این است که افرادی در این دانشگاه پذیرفته میشوند که برای رسیدن به این موقعیت، مراحل دشواری را پشت سر گذاشتهاند و دانشجوهایی هستند که به ذات سختی پی بردهاند. برای فضای استارتاپی به چنین افرادی نیازمندیم و کسی که در این مسیر گام میزند باید آمادگی و پختگی لازم را برای مواجهه با سختیها و کشمکشهای این حوزه به دست آورده باشد.
دربارۀ تجربههایی که در دانشگاه شریف و در راستای شکلگیری «تبدیل» به دست آوردید، با ما گفتوگو کنید.
امیررضا فتحی: من و آقای فراهانی از همان ابتدای همکاری در «رسانا» وارد شرکتی در حوزه تک شدیم. این شرکت، زیرمجموعۀ همراه اول بود و از یک شرکت خارجی پروژه سیآرام گرفته بود و هزینه هنگفتی هم برای خرید آن پرداخت کرده بود. من به آقای فراهانی میگفتم این پروژه، کار سختی نیست. چرا این مبلغ را برایش در نظر گرفتهاند؟ کمی بعد به دلیل تحریمها، این شرکت از دسترس ما خارج شد و ما تصمیم گرفتیم خودمان آن را طراحی کنیم. با مدیرعامل شرکت صحبت کردیم و مقرر شد که با پنج دانشجوی دیگر پروژه را یک ماهه به سرانجام برسانیم. جالب اینجاست که هیچ تخصصی در این زمینه نداشتیم ولی درنهایت تجربههای خوبی به دست آوردیم و خروجی کار از نمونۀ خارجی بهتر و کاملتر از آب درآمد. قرار بود که این پروژه را به شرکت بفروشیم که به توافق نرسیدیم اما در مسیر طراحی آن چیزهای بسیار زیادی یاد گرفتیم.
پس از جدایی ما از آن شرکت، من و آقای فتحی وارد شرکت دیگری به نام «هلسی فای» شدیم که در زمینۀ پایش سلامت سالمندان فعالیت میکرد. بزرگترین عامل مرگومیر در جهان سکتۀ قلبی است و «هلسی فای» دستبندی بود که با اندازهگیری فشار خون، دیسیجی و… خطر سکته را تا حد زیادی کاهش میداد. این استارتاپ هم با ورود اپل واچ که قابلیت اندازهگیری دیسیجی را داشت، منحل شد. البته آنموقع فکر نمیکردیم که با تغییر کاربری در سگمنت یا رستۀ دیگری بشود از این استارتاپ بهره برد.
در آن زمان، حدودا سال 1397، چند استارتاپ در مقیاس جهانی به موفقیت رسیده بودند که اسکوتر برقی کرایه میدادند ازجمله استارتاپهای بِرد و لای که ظرف هشت ماه یونیکورن شدند و به درآمد میلیاردی رسیدند. ما هم در آن زمان با آقای فراهانی «وینگ» را استارت زدیم. در این استارتاپ اسکوتر عادی را میخریدیم و یکسری تجهیزات مثل دزدگیر و مسیریاب به آن میافزودیم و برای مسافتهای کوتاه ارائه میکردیم. از آنجا که هزینۀ حملونقل بهدلیل پایینبودن قیمت بنزین در ایران بهصرفه و ارزان است، از این استارتاپ هم نتیجه نگرفتیم و با شیوع ویروس کرونا این استارتاپ هم متوقف شد.
همزمان در کار کریپتوکرانسی هم بودیم و ماینر داشتیم. این تجربه هم بهخاطر حضور در دانشگاه شریف به دست آمد، بحثهایی که حول این محور در دانشگاه مطرح میشد و آزمایشگاه بلاکچین که با حضور دکتر مداحعلی تازه شکل گرفته بود. اوایل کرونا روی بحث کریپتو جدیتر کار کردیم و آشنایی با آقای مسعود ملکمحمدی که در مجموعۀ «علی بابا» فعالیت میکرد سبب شد که تصمیم تازهای برای راهاندازی سیستم مدیریت سرمایه گرفتیم.
حسن فراهانی: خوب است که گریزی هم بزنیم به اینکه اصلا چرا وارد ترید (معاملات بازار ارز) شدیم؛ راهاندازی استارتاپ «وینگ» برای ما از نظر سختافزاری و نرمافزاری مراحل جدیای داشت. بهویژه در بحث سختافزار که مجبور بودیم برای مهیاکردن دستگاهها کلی دوندگی کنیم و تمام وقت درگیر برطرف کردن این مسائل بودیم. برادرِ یکی از دوستان، کارش همین ترید بود و سیگنال ارائه میکرد و به ما میگفت که مثلا این سیگنال سی درصد سود کرده اگر هزار دلار سرمایهگذاری کرده بودید، سیصد دلار برداشت میکردید!
یک روز من و امیررضا به سیم آخر زدیم و برای گرفتن سیگنال آن شخص، شب تا صبح کدنویسی کردیم تا بتوانیم از این طریق در بیتمکس خرید کنیم. این کدنویسی کار یک روزه نیست و به همین خاطر خطاهای زیادی میداد که گاهی به زیان ما و گاهی حتی به سود ما منجر میشد. ازاینرو به سیستمی فکر کردیم که در طول روز بهطور اتوماتیک از طریق سیگنال دریافتی معامله را انجام دهد و بعد از ایجاد آن، با پردازشهای دقیق و مکرر، پیشرفتهتر و پختهترش کردیم. وقتی با آقای ملکمحمدی آشنا شدیم این محصول را داشتیم و متوجه شدیم که او هم چنین ایدهای را در سر داشته و میخواسته که سیستم مدیریت سرمایه راهاندازی کند و چون در بورس کار کرده بود، آیندۀ صنعت کریپتو را نسبت به بورس خیلی خوب ارزیابی میکرد و به آن خوشبین بود. چراکه محدودیتهای بسیار کمتری دارد، از نظر زمان، صف خریدوفروش، جهانی بودن و… این شد که مثل قطعات پازل بهدرستی در کنار هم قرار گرفتیم و قبل از این در دورههای «راهبری» تعامل داشتیم. وقتی همکار شدیم من و امیررضا و مسعود در نقطهای بودیم که میدانستیم، چه میخواهیم و شروع کردیم!
کار سختی را هم شروع کردید، کاری که به جرئت میتوانم بگویم از پرچالشترین بیزینسهای ممکن در ایران است. تا اینجای کار به اَسِت منیجری رسیدیم که با صرافی خیلی فاصله دارد. چطور شد که به تبدیل فکر کردید؟
امیررضا فتحی: ایدۀ «تبدیل» را اولین بار، تابستان همان سال، آقای ملکمحمدی پیشنهاد کرد. ما بیشتر نظرمان روی بات بود و اغلب معاملات در صرافیهای خارجی انجام میشد. بعد از مدتی که برای افراد اَسِت منیجری انجام میدادیم، نیازی را که برای خرید بیتکوین و سایر ارزهای دیجیتال وجود داشت، بهوضوح شناسایی کردیم. خدمات صرافیهای ایرانی با نمونههای خارجی اصلا قابل قیاس نبود و مشکلات زیادی برای کاربران به وجود میآمد.
من بر اساس عادتی که دارم برای راهاندازی یک کسبوکار، در ذهنم شبیهسازی میکنم و کار صرافی در نگاه اول چندان دشوار به نظرم نمیرسید. از طرفی ابتدای هر کاری یک خوشبینی هم برای ما وجود داشت. ما قرار بود با افرادی وارد همکاری شویم که نشد. در مرحلهای که به عنوان است منیجر فعالیت میکردیم، همواره با چالش مشخصی مواجه بودیم اما صرافی زیرساختی را به ما میدهد که به درآمدزایی مداوم منجر میشود که از نظر بازار هم فرصت خوبی ایجاد میشود. از اینجا بود که من بیشترین تمرکزم را روی اکسچنج یا همان صرافی گذاشتم و با همکاری یکی دو نفر دیگر کار را شروع کردیم. طی 4 ماه هسته صرافی را نوشتیم و توانستیم از آبان سال 99 تا ابتدای فروردین 1400 هزار کاربر جذب کنیم.
این هزارتا مشتری بهمعنی جان گرفتن کسبوکار است و مانند روحی است که در کالبد یک استارتاپ دمیده میشود. چگونه به این رقم دست پیدا کردید؟
امیررضا فتحی: به قول مارک زاکربر «شما اگر اولین محصولتان را لانچ کرده باشید و شرمنده نباشید یعنی خیلی دیر محصولتان را لانچ کردید» ما هم محصول اولمان چندان افتخارآمیز نبود، ولی محصولی بود که کار میکرد. ابتدای کار از دوستان، آشنایان، اقوام، همکاران و… دعوت کردیم که از صرافی ما خرید کنند. با اینکه چهارماهه صرافی را به راه انداخته بودیم ولی تنوع ارزهای ما از همۀ صرافیهای داخلی بیشتر بود و خلاقیتهایی برای جذب مشتری به خرج داده بودیم تا به این رقم رسیدم.
حسن فراهانی: یک موضوع دیگر اینکه محصول ما آزمایشگاهی نبود و پشت درهای بسته تولید نمیشد. تیم شش هفت نفرۀ ما در یک اتاق شیشهای پشت میز نشسته بودیم و در همان فضای کار اشتراکی که در کارخانه نوآوری آزادی مستقر بودیم از بچههای فعال در آنجا فیدبکهای زیادی دریافت میکردیم و انگار با مشتریها تعامل رودرو و دائمی داشتیم و از این جهت آنها هم تیم ما را دوست داشتند.
امیررضا فتحی: همین بچهها گاهی تعجب میکردند که کمتر از یک ساعت مشکلشان برطرف میشد. دلیل اینگونه پاسخگویی، تعداد مشتریها و تمرکز روی مسئله برای یافتن راهحل بود.
دربارۀ «تبدیل» بیشتر بگویید و بفرمایید که چه راهکارهایی برای رقابت با غولهای این حوزه در نظر دارید.
امیررضا فتحی: من معتقدم که مسائل پیچیده به جزءهای ساده تقسیمپذیرند. زمانی که ما شروع کردیم این پرسش را با خودمان مطرح کردیم که ما چه مزیتی نسبت به رقبای دیگر داریم و آن زمان مزیتی نداشتیم. در مسیر بهتدریج با این گامها آشنا شدیم و خلاقیتی به ذهنمان میرسید که با سرعت و مزیت بیشتر نسبت به رقیبان دیگر، به محصول میرسیدیم. دیدگاه امروز من این است که مشتریمداری و برطرف کردن نیاز مشتری بیشترین تأثیر را در موفقیت دارد و هر کس بتواند مشتری را راضی نگه دارد به همان میزان برنده است. هدف اصلی «تبدیل» این است که فرصتهای متنوع مالی را بهصورت آسان و بهینه برای کاربران ایجاد کند و این سه عنصر اصلی یعنی فرصتهای متنوع، آسانسازی و بهینهسازی اساس کار ما بوده و خواهد بود.
شما مسیر رشد «تبدیل» را بهعنوان فاندر چگونه در ذهنتان ترسیم کردهاید؟ آیا نقطۀ اوجی را برای خداحافظی از «تبدیل» در نظر گرفتهاید؟
حسن فراهانی: اغلب کارهایی که تا به حال انجام دادهایم، این رویکرد را دنبال میکردیم که با سود آن، کار دیگری را راه بیندازیم. برای مثال همان اسکوتر تجربۀ باکیفیتی برای ما بود ولی تعلق خاطری به حملونقل نداشتیم؛ اما همانطور که گفتم «تبدیل» از یک نیاز شخصی پا گرفت و خودمان چیزی را ساختیم که آن را میخواستیم! هنوز در وجود من رؤیای اَسِت منیجمنت وجود دارد و دوست داریم ارزشی خلق کنیم که برای ما و کاربران ما آسایش مالی فراهم کند و چون نامحدود است و پایانی برایش وجود ندارد راه زیادی پیشِ رویم میبینم. «تبدیل» دغدغۀ شخصی من بوده و همیشه دلم میخواسته باتی وجود داشته باشد که سرمایهام را بهدرستی مدیریت کند بهگونهای که پولم حداقل کم نشود. ماجرایی هم برای مادرم رخ داده بود که این دغدغه را پررنگتر کرد. سال 1393 که من دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدیم، مادرم بازنشسته شد و مبلغی بابت پاداش خدمت به او تعلق گرفت. این مبلغ را در بانکی که سود بیشتری نسبت به بانکهای دیگر میداد، سرمایهگذاری کردیم. بعد از مدت کوتاهی خبر ورشکستگی آن بانک منتشر شد و حساب تا چند سال مسدود شد و بهدلیل تورم ارزش دارایی مادرم بهشدت افت کرد. این تجربه برای من خیلی تلخ بود و حس میکردم که «تبدیل» خدمتی است که برای من، اطرافیان و افراد جامعه امنیت مالی را به دنبال خواهد داشت.
امیررضا فتحی: من هم مانند آقای فراهانی هر جای دنیا که باشم، همین مسیر را ادامه میدم. اَسِت منیجری کریپتو، صرافی کریپتو یا هر کاری که دسترسی مالی را آسان میکند. بهویژه برای ما ایرانیها که به نظر من تبعیض نژادی از نظر مالی را تجربه میکنیم و فرصت سرمایهگذاری برای ایرانیها به مراتب محدودتر از سایر کشورها است.
یکی از چالشهایی که همۀ فعالان حوزۀ کریپتو را درگیر کرده است، از طرفی رگولاتوری و از طرف دیگر تحریمهای خارجی است. شما اگر بخواهید در جایگاه فاندر «تبدیل» مطالبهای از رگولاتوری داشته باشید، آن مطالبه بهطور دقیق و شفاف چیست؟
امیررضا فتحی: در نگاه من صنعت کریپتو یکسری نیازهایی دارد که با بورس و… متفاوت است و آداب و رسوم خودش را دارد. من میبینیم که خیلی از قوانین، سختگیریهایی دارد که عملا اعمال آن قانون را غیرممکن میکند. برای مثال بحث امنیت داراییِ کاربران، در جهان با چیزی به نام پرایوت کی (کلید خصوصی) تضمین میشود ولی برای در «تبدیل» یک کلید نیست و باید همزمان چند کلید گسترده امضا شود. نکتهای که وجود دارد، مربوط به آزادی در دنیای کریپتو است. همۀ صرافیها در طول تاریخ بارها هک شدهاند و چیزی که هست صرافیها فقط تا حدی میتوانند آن دارایی را تضمین کنند و قیمتها هم به شاخصهای جهانی بستگی دارد. سختگیریهایی که رگولاتوری در کشور ما انجام میدهد با قوانین جهانی مطابق نیست و غیرممکن است. این مسئله از ناآگاهی و آشنا نبودن با سیستمهای امنیتی نوین نشئت میگیرد که مدام در حال بهروزرسانی است.
دومین مشکل، بحث مالیات است. دنیای کریپتو دنیای آزاد است. اگر به کریپتو مالیات تعلق بگیرد، ترجیح مشتری این است که در صرافیهای خارجی سرمایهگذاری کند؛ چون در آن صرافیها مالیاتی در کار نیست.
اگر بخواهم بدون اشاره به جزئیات دو تقاضا از رگولاتوری داشته باشم؛ یکی اینکه کسی که میخواهد برای دنیای کریپتو قانون وضع کند، باید به خوبی آن را بشناسد و متناسب با این پارادایم پیش برود. دوم اینکه صرافی داخلی باعث میشود راه خروجِ سرمایه از کشور مسدود شود، در صورتی که اگر برای کریپتو مالیات مقرر شود، این زیرساخت از دست خواهد رفت. من قبول دارم که صرافیهای غیراستانداردی هم وجود دارد اما صرافیهایی هم هستند که خدمات باکیفیت و استانداردی را ارائه میدهند. قوانین نادرست عملا این زیرساخت که محصول اکوسیستم کریپتو است، از بین خواهد برد.
آقای فراهانی به نظر شما به رسمیت شناختن فضای کریپتو از طرف حاکمیت، تأثیر مثبتی در آیندۀ اقتصادی ایران خواهد داشت؟ و اینکه با توجه به کشورهای همسایه ما که شرایط تحریمی مشابه ما دارند میتوان به محصولات بینالملی کریپتو فکر کرد؟
حسن فراهانی: من فکر میکنم که کریپتو پدیدهای است که برای اعطای آزادی بیشتر در دنیای مالی خلق شده است و هر شخص و صنفی که این آزادی از او سلب شده است، میتواند از آن بهره ببرد. بر ما پوشیده نیست که یکسری کاربردهای خلاف و غیرقانونی در سرتاسر دنیا از کرپیتو وجود دارد ولی ما بر مبنای اخلاق میتوانیم قواعدی مثل تحریمها که ما را محدود کرده است، دور بزنیم. علاوه بر ایران، کشورهای دیگری هم هستند که از این موضوع استقبال میکنند مثلا یک عده تاجر چینی را میشناسم که با ایرانیها از طریق کریپتو و رمزارزهایی مثل بیتکوین و تتر و… معامله میکنند و این میتواند یک فرصت خوب برای را ایرانیها چه دولتی و چه غیردولتی ایجاد کند. چراکه این تحریمها هم شامل حال دولت میشود و هم افراد و یکی از کارکردهای کریپتو میتواند این باشد که ما مبادلاتمان را در بستر امن مالی که از سوی تحریمها رگولیت (قانونگذاری) نمیشود، انجام بدهیم.
اگر نکتهای هست که شما دوست دارید دربارهاش بگویید لطفا بفرمایید و یک سؤال کلیشهای؛ آیندۀ این صنعت را چطور ارزیابی میکنید.
امیررضا فتحی: من بهشخصه علاقۀ خودم را دنبال کردم و یکی از ضعفهای ما، همین تحریمهاست. خیلی از استارتاپهای ایرانی هستند که خیلی خوب ظاهر شدهاند و از مدلهای خارجی بهترند ولی محدود بودن به ایران جلوی رشد آنها را میگیرد. یکی از دوستان من به هلند مهاجرت کرده بود و میگفت شما باید قدر دیجیکالا را بدانید؛ چون خیلی خوب سرویس میدهد. تحریمها از یک طرف و خودتحریمی از طرف دیگر مسیر استارتاپی را دشوارتر کرده است. چیزی که همیشه دنبال آن بودهام این است که خودمان و استارتاپهای دیگر در مقیاس جهانی گسترش بیابند. بهشخصه این توانایی را در خودم میبینم که کسبوکارهای کریپتویی را در فضای کریپتویی در سطح بینالملل گسترش بدهم نه اینکه فقط یک صرافی متمرکز باشیم.
دربارۀ آیندۀ این صنعت هم باید بگویم که به نظر من به سمت غیرمتمرکزترشدن خواهد رفت ودر ایران نیز نقش مهمی در جذب سرمایۀ خارجی دارد و احساس میکنم با این رقابتی که وجود دارد کیفیت خدمات کریپتویی بهتر و بهتر خواهد شد و پس از مدتی با توجه به تورم، بهعنوان یکی از نیازهای مردم به شمار خواهد رفت. البته ریسکهایی هم دارد ولی افزایش فرصتهای مالی، امنیت مالی را هم به دنبال خواهد داشت.