فروش نزدیک به صفر

زنان صاحب کسب‌و‌کارهای اینستاگرامی از روزهای سخت بیکاری و ناامیدی و آمارهای این روزهایشان می‌گویند

هفته‌نامه کارنگ| این روزها اعداد و ارقام متفاوتی از تعداد افرادی که به واسطه اینستاگرام کسب روزی می‌کردند، شنیده می‌شود. عده‌ای از ۴۰۰ هزار کسب‌و‌کار می‌گویند، برخی عدد یک میلیون را درست‌تر می‌دانند و بعضی دیگر نیز معتقدند این عدد بیش از این حرف‌هاست. اما اعداد گمراه‌کننده‌اند. هیچ عدد بزرگی، عمق این فاجعه را نشان نمی‌دهد.

آنها که اینستاگرام واسطه روزی‌شان بود، عدد نیستند، انسان‌اند. انسان‌هایی که برای قدم به قدم فعالیت‌هایشان برنامه‌ریزی کرده بودند، بعضی‌هایشان دست چند نفر دیگر را هم گرفته و برای آنها درآمدی ایجاد کرده بودند و برای آینده‌شان برنامه‌های مختلف داشتند. وقتی در مورد امید انسان‌ها، آینده و زندگی‌شان حرف می‌زنیم، هر یک نفر مهم است.

برای ما در هفته‌نامه کارنگ، تک‌تک آدم‌هایی که زندگی‌شان را با کسب‌و‌کار خرد اینستاگرامی‌شان می‌گذراندند، ارزشمند هستند و امیدی که ناامید شده، شایسته توجه است. به همین سبب به سراغ برخی کسب‌و‌کارهایی که طی یک سال و نیم اخیر با آنها گفت‌و‌گو کرده‌ایم، رفتیم و از آنها پرسیدیم پس از گذشت یک ماه از فیلتر شدن اینستاگرام، امروز در چه شرایطی قرار دارند؟

فروش‌شان از طریق اینستاگرام تا چه میزان کاهش یافته؟ کدام برنامه توسعه‌ای را به خاطر این اتفاقات کنار گذاشته‌اند و چند نفر به واسطه مختل‌شدن کسب‌و‌کار آنها، شغل خود را از دست داده است؟ و در نهایت اینکه آینده را چطور می‌بینند؟ نتیجه گفت‌و‌گو با همین مشت نمونه خروار شاید بتواند بخشی از فاجعه‌ای را که به واسطه تصمیم فیلترینگ اینستاگرام رقم خورده، نشان دهد.


سقوط ۷۵ درصدی


نگار حسینی؛ بلانش: ما در بلانش محصولات آرایشی بهداشتی طبیعی، فاقد هرگونه نگهدارنده و ماده شیمیایی می‌فروشیم. فروشگاه ما از ابتدای شکل‌گیری یعنی سال ۹۵، روی پلتفرم اینستاگرام راه‌اندازی شد. بهتر است بگویم با سرمایه محدودی که آن زمان داشتیم، این بهترین اتفاقی بود که می‌شد برایمان بیفتد. گویی از ابتدا در سرتاسر ایران بلکه جهان به‌رایگان شعبه داشتیم و این برای کسب‌و‌کار نوپای ما عالی بود. بر همین اساس و با وجود اینکه پس از شش، هفت سال کار تعداد قابل توجهی مشتری وفادار داریم، همچنان بخش زیادی از فروش از طریق اینستاگرام انجام می‌شد.

تحلیل اجمالی حدود یک ماه اخیر می‌گوید ما حدود ۷۵ درصد از فروش‌مان را از دست داده‌ایم. البته جدا از فیلتر بودن اینستاگرام، شرایط جامعه به قدری ملتهب است که به گمانم خرید، آن هم خرید محصولات آرایشی – بهداشتی اولویت مردم نیست. این است که مشتری‌های وفاداری که برای خرید به اینستاگرام وابسته نبودند هم کمتر سفارش ثبت می‌کنند. حتی گاهی عده‌ای از مشتریان می‌گویند خجالت می‌کشند در چنین شرایطی نگران پوست‌شان باشند.

بیش از تأثیر بر فروش، فیلترینگ اینستاگرام روی برنامه‌های توسعه‌ای ما اثر منفی گذاشت. برنامه اعطای نمایندگی به چند شهر داخلی و دو شهر خارجی معلق شد. کارگاه‌های آموزشی‌مان که باید از طریق اینستاگرام اطلاع‌رسانی و پیگیری می‌شدند، امکان برگزاری نیافتند. برنامه‌ای برای جذب چند نیرو و ایجاد چند دپارتمان جدید برای توسعه بلانش داشتیم که همگی مسکوت ماندند.

ما در بلانش معتقدیم نباید تسلیم شد. همه تلاش‌مان را برای بازگرداندن پلتفرم اصلی کارمان یعنی اینستاگرام می‌کنیم. سایت بلانش هم به‌زودی راه‌اندازی می‌شود. باید بگویم بسیار آسیب‌دیده‌ایم‌، به‌ویژه از لحاظ میزان درآمد، اما ناامید نیستیم. اینجا خاورمیانه است و ما هر روز ناچاریم برنامه‌های جایگزین داشته باشیم.


فعلا نمی‌توانیم حقوق بدهیم!


الهه ادیبی؛ زیکفام: کار من در پیج اینستاگرامی، آموزش ساخت صابون‌های دست‌ساز و فروش لوازم مورد نیاز این کار است. معمولاً این‌طور بود که بسیاری مواد اولیه را از ما می‌خریدند و در خانه محصول‌شان را درست می‌کردند و از طریق پیج اینستاگرام‌شان می‌فروختند. در واقع کاری که ما می‌کردیم، به اشتغال‌زایی نیز منجر می‌شد. درست است تعداد فالوئرهای این افراد کم بود، اما باز هم فروش داشتند.

تمام فروش من به اینستاگرام وابسته بود و راه دیگری برای فروش نداشتم. در حال حاضر همان‌طور که من تحت تأثیر این اتفاق قرار گرفته‌ام، آنها هم از این وضعیت آسیب دیده‌اند. هیچ فروشی ندارند و حتی بعضی‌ها برای اینکه از وی‌پی‌ان استفاده می‌کنند، پیج اینستاگرام‌شان پریده و زحمت چندین ماهه‌شان بر باد رفته است. بسیاری از مشتریان قدیمم تماس می‌گیرند و می‌گویند دو، سه هفته است که اصلاً نمی‌توانند به اینستاگرام وصل شوند که محصول‌شان را بفروشند یا مواد اولیه سفارش دهند.

ما به طور متوسط هفته‌ای ۸۰، ۹۰ سفارش داشتیم که الان نهایتاً هفته‌ای ۲۰ سفارش داشته باشیم. هم به خاطر اینکه خیلی‌ها دسترسی ندارند که بخواهند سفارش دهند، هم به این خاطر که کسب‌و‌کارشان خوابیده و با خود فکر می‌کنند چیزی را که می‌سازند، اصلاً کجا باید بفروشند. خودمان هم دو کارگر داشتیم. یکی‌شان مجرد بود که مجبور شدیم به او بگوییم این ماه نیاید. کارگری را که متأهل بوده نگه داشته‌ایم. ادمین پیج‌مان هم خانمی بود که دو بچه داشت و همسرش نمی‌توانست خرج خانه را بدهد. هم خودش صابون درست می‌کرد و می‌فروخت، هم ادمین پیج بود و بابت آن حقوق می‌گرفت. این ماه چون او هم دسترسی به اینستاگرام نداشت و اصلاً دیگر نیازی به ادمین نیست، نتوانستیم به او حقوق بدهیم.

برنامه‌های بسیاری داشتیم و قرار بود آموزش‌هایی را برای ساخت محصولات دیگر اضافه کنیم و چند روز پیش از فیلترینگ درباره دوره‌های جدیدمان صحبت کرده بودیم که آنها هم می‌توانست به خانم‌های بسیاری کمک کند که همگی کنسل شدند.

فعلاً نمی‌توانیم هیچ برنامه‌ریزی‌ای برای کارمان داشته باشیم و حتی دیگر هیچ انگیزه‌ای نداریم که بخواهیم محصولات جدید بیاوریم یا حتی محصولی را که تمام می‌شود، دوباره شارژ کنیم. مجبوریم بسیار محتاطانه عمل کنیم. یک ماه است هیچ کاری نکرده‌ایم و برنامه‌ای نداشته‌ایم.


ریزش ۹۰درصدی


زهرا شبانی؛ یوکابد: اسم کاری که انجام می‌دهم، قیطان‌دوزی است. سبد درست می‌کنم و در پیج اینستاگرام به فروش می‌رسانم. کل فروش من از طریق اینستاگرام بود. دو ماه پیش می‌خواستم سایتی راه بیندازم که برایش خیلی هزینه کردم، اما این روزها به اختیار خودم فعالیتم را کنسل کرده‌ام و دایرکت‌هایم را چک نمی‌کنم. به طور کلی می‌توانم بگویم با وجود اینکه در زمان تغییر فصل مشتری‌هایم بیشتر می‌شدند، تعداد سفارش‌هایم به ۱۰ درصد گذشته رسیده است.

تصمیم داشتم بعد از راه‌اندازی سایت، کارگاه را گسترش دهم و نیروی کار بیشتری داشته باشم که در بخش‌های مختلف مثل آماده‌سازی و بسته‌بندی کمک کنند که کنسل شد. فیلترینگ اینستاگرام حتی به کسی که من از آن نخ و کاغذ بسته‌بندی می‌خریدم هم آسیب زده، چون دیگر خریدی ندارم و آنها هم اینستاگرامی بودند.

در کل سه نفر بودیم که در این یک ماه نه خودم کار کرده‌ام، نه بچه‌ها آمده‌اند. قرار بود با راه‌اندازی سایت تعدادمان بیشتر هم بشود، ولی قبل از راه‌اندازی سایت این اتفاق افتاد. فکر نمی‌کنم در حال حاضر کسی از نظر شرایط روحی آمادگی شروع به کار داشته باشد. لااقل من این‌طور هستم. به نظر نمی‌رسد که مردم هم روحیه خرید داشته باشند. نمی‌دانم در آینده چه اتفاقی می‌افتد، ولی اگر اینستاگرام فیلتر بماند، کاری نمی‌توان کرد. من می‌خواستم سایت را هم از طریق اینستاگرام راه بیندازم و تبلیغ کنم. تمام مراحل تبلیغ و ارائه محصول در اینستاگرام بود.


ما از یاد می‌رویم…


زینب جعفریان؛ کافه خونگی: تقریباً تمامی مشاغل روی اینستاگرام نابود شده‌اند. من که کلاً کارم خوابیده است. اصلاً نمی‌توانم به اینستاگرام وصل شوم که ببینم کسی آنجا به من پیام داده یا نه. وقتی ۳ درصد آدم‌ها می‌توانند از طریق فیلترشکن وارد اینستاگرام شوند، مسلماً کسی نمی‌تواند بیاید و پیج من را ببیند. به مرور زمان هم پیجی که دیده نشود، از خاطر می‌رود. نه‌فقط من که تمام دوستان دیگرم هم که کسب‌و‌کارشان روی اینستاگرام بود، درآمدشان صفر شده است.

وسایل زیادی گرفته بودم که در پیجم بگذارم و یکباره این اتفاق افتاد و تمامش برای من ضرر شد. این وضعیت اینترنت نه‌تنها روی اینستاگرام، بلکه روی همه مشاغلی که با اینترنت کار داشتند هم تأثیر گذاشته است. پسرم با پیجی کار می‌کرد که برای فیفا بود. او هم درآمدش صفر شده است. کاری کردند که مردم دیگر رغبت نمی‌کنند تماس بگیرند و چیزی سفارش دهند. کار من شیرینی بود، دوست دیگری داشتم که فینگرفود درست می‌کرد، هیچ‌کدام زنگ‌خوری ندارند. قبلاً مشتری می‌رفت در دایرکت و سؤال می‌کرد. الان دیگر چه کسی به من زنگ می‌زند که بگوید شیرینی فرانسوی می‌خواهد؟ دل آدم‌ها هم باید خوش باشد که بخواهند به من شیرینی سفارش دهند.

من کارگر نداشتم و در خانه کار می‌کردم، ولی تعداد زیادی وسیله گرفته بودم که کار کنم و ۳۰، ۴۰ میلیون هزینه کرده بودم. ممکن است به چشم خیلی‌ها رقمی نباشد، ولی برای من خیلی بود. مگر من چقدر می‌توانم متریالی را که برای کیک‌پزی است نگه دارم؟ هیچی. یا باید به آن چوب حراج بزنم و ردشان کنم یا کیک درست کنم و به این و آن هدیه دهم.

حتی اگر فرض کنیم از فردا اینترنت و اینستاگرام به حالت گذشته برگردند، دیگر کسب‌و‌کارها به روالی که در این دو، سه سال داشتند، برنخواهند گشت. تمام شد. با تبر این درخت را قطع کردند. اصلاً دیگر چه کسی حوصله اینستاگرام را دارد؟ ما با ریزش بسیار شدید مشتری مواجه خواهیم بود.


فروش اینستاگرامی صفر شد


فرحناز وزیری؛ فرح پاتری: کار من ساخت وسایل سرامیکی بود. همه فروشم از طریق اینستاگرام نبود و نیمی از کارهایم را به گالری‌ها می‌سپردم. در این یک ماه آن بخش از فروشم که از طریق اینستاگرام بود، به طور کامل صفر شده است.

فعلاً برنامه‌ای برای گسترش کار نداشتم، اما از وقتی اینستاگرام فیلتر شده، خودم هم علاقه‌ای به فعالیت در این فضا ندارم و کاری در پیجم انجام نمی‌دهم.

اگر اینستاگرام فیلتر بماند، دیگر آنجا کار نمی‌کنم؛ ولی اگر اوضاع به حالت سابق برگردد، کارم را آنجا ادامه خواهم داد.


سه‌سال‌ونیم زحمت برای یک پیج


ناهید ترابی؛ آرتیشو: من کارگاه تولیدی بسیار کوچک فینگرفود دارم و کارم تماماً به اینستاگرام وابسته بوده است. مغازه‌ای برای ارائه محصولاتم ندارم. البته خیلی پیگیری کردم تا بتوانم مجوز بگیرم، ولی چون شرایط کارگاهی نداشتم، همه‌شان به من گفتند ما نمی‌توانیم برایت کاری بکنیم. تو همین‌طور باید ادامه بدهی تا روزی بتوانی سرمایه‌ای داشته باشی که با آن پول بتوانی شرایط کارگاهی را ایجاد کنی یا مغازه‌ای برای خودت داشته باشی.

در ماه‌های قبل هیچ آخر هفته‌ای نبود که من بیکار باشم، ولی الان تمام آخر هفته‌ها را بیکارم و مانده‌ام که چطور می‌خواهم اجاره کارگاهم و قبض یخچال و فریزری که تمام مدت در برق هستند، بپردازم. ضمن اینکه سه خانم پیش من کار می‌کردند که مطلقه بودند و نان‌آور خانواده. وضعیت خودم به کنار، الان دلهره و دغدغه آنها را هم دارم که آن بندگان خدا آب‌باریکه‌ای از اینجا داشتند که قطع شده است. من به این افراد ساعتی حقوق می‌دادم.

سفارش‌هایم در حدی کم شده که شاید به‌زور بتوانم با درآمدش کرایه کارگاه را بدهم. برای همین دیگر از نیروهای سابقم کمک نمی‌خواهم، چون کار در حدی نیست که به کمک نیاز داشته باشم و درآمدش هم آن‌قدری نمی‌شود که بتوانم پولی به آنها بپردازم.

من سه سال و نیم برای این پیج وقت صرف کرده بودم و بیش از ۲۴ هزار فالوئر داشتم. برای جذب تک‌تک این فالوئرها تبلیغات کرده بودم. خود آن پیج برای من سرمایه بود، زیرا واقعاً سه سال و نیم برایش خرج کرده بودم و وقت و انرژی گذاشته بودم. آن پیج که روی هواست هیچ، الان فقط مشتری‌های دائمی که شماره تماسم را دارند، گاهی پیش می‌آید که تماسی بگیرند و سفارشی دهند.

آن‌قدر دلسرد شده‌ام که فقط به خاطر حرف دوستانم که می‌گویند صبر کن، تا یکی، دو ماه دیگر اوضاع درست می‌شود، اینجا را نگه داشته‌ام. پرداخت مخارج آن مکان برای من سخت است. دارم به این فکر می‌کنم که وسایل را بفروشم و کارگاه را پس بدهم، ولی مطمئن نیستم. با این شرایط نمی‌توانم کارگاهم را نگه دارم. خیلی ناامیدم. دوستان دیگری هم دارم که کارهای خانگی انجام می‌دادند، همه کارشان روی هوا مانده و حال‌شان بد است. سخت است برای پیجی چند سال هزینه کرده باشی و زمان گذاشته باشی، اما الان هیچ چیزی نداشته باشی. حتی نمی‌توانم در پیج خودم عکس‌ها را باز کنم و این خیلی سخت است.


نجار و نقاش بیکار شدند


نگار حسین‌زاده؛ انگار: من کارم ساخت وسایل دکوراتیو است، مثل میز کوچک قهوه و چیزهایی شبیه به این. صد درصد فروشم از طریق اینستاگرام بوده و از روزی که این اتفاق افتاده، کامل به صفر رسیده است، چون ما در پیج هم دیگر فعالیتی نداریم و تبلیغی نداریم که مشتری جذب شود و سفارش دهد.

من نجاری دارم که این وسایل را برایم می‌سازد و نقاشی که آنها را رنگ می‌کند. در این مدت آن دو هم بیکار شده‌اند. می‌دانم این قضیه دیر یا زود تمام می‌شود و از نو می‌توانیم کار خود را شروع کنیم، ولی این اتفاق برای همه‌مان تلنگری بود که دریابیم این دنیای مجازی چندان اعتباری ندارد و همه‌مان باید فروش‌مان را واقعی‌تر کنیم. پیش‌تر در فکر همکاری با شوروم‌ها بودم، ولی چون فروشم از طریق اینستاگرام خوب بود، چندان پیگیر نبودم. الان همان شوروم‌ها هم به خاطر وضعیت اخیر کشور فعالیتی ندارند. من فعلاً به آینده امیدوارم که بتوانم هم سایت داشته باشم و هم با شوروم‌ها همکاری کنم.


از اینستاگرام به دریاچه چیتگر


عاطفه هاشمی منفرد؛ روچ منفرد: کار ما فروش محصولات سوزن‌دوزی بود. با چندین زن روستایی در سیستان و بلوچستان کار می‌کردم. ما سایت هم داریم، ولی آن‌قدر که روی اینستاگرام فروش داشتیم، در سایت نداشتیم. شاید بتوانم بگویم ۹۰ درصد فروش‌مان از طریق اینستاگرام بوده که الان کلاً تعطیل شده است.

هیچ‌کدام از زنانی که با من کار می‌کردند، دیگر کاری ندارند. فقط هم مسئله فیلتر اینستاگرام نیست. نیروهای من در روستاهای سیستان و بلوچستان هستند. من از طریق واتس‌اپ با آنها در ارتباط بودم و می‌گفتم هر سفارش را با چه رنگی و چطور بدوزند و مشتری چه چیزی خواسته است. الان در آن منطقه کلاً اینترنت را قطع کرده‌اند و من با آنها ارتباطی ندارم. هرازگاهی به آنها اس‌ام‌اس می‌دهم و حال‌شان را می‌پرسم. از آنجا که فروش درستی نداریم، نیروهایم را هم کم‌کم از دست داده‌ام. کسانی که تا یک ماه پیش درآمد کمی از این طریق داشتند، الان فقط نان خشک و آب می‌خورند. خودم کارمندم و حقوقم را که می‌گیرم، بدون اینکه آنها کاری داشته باشند، برایشان مبلغی را واریز می‌کنم که لااقل زنده بمانند.

بسیاری از مردم از طریق اینستاگرام درآمد داشتند و همین افراد از پیج‌های دیگر خرید می‌کردند. حالا آنها هم کسب‌و‌کارشان تعطیل شده و دست‌شان خالی است و نمی‌توانند خرید کنند. پول دست مردم نیست. یکی از دوستان غرفه‌ای کنار دریاچه چیتگر اجاره کرده و از روی محبت اجناس ما را هم گذاشته که اگر مردم خواستند، بتوانند بخرند. الان که شب آخر است و آمده‌ام پیشش ببینم چه خبر است، می‌بینم مردم پولی ندارند که بخواهند خرید کنند. چند نفرشان گفته‌اند ما هم پیج داشتیم.

من سایت را راه‌اندازی کردم و با اینکه هیچ درآمدی نداریم، هزینه بزرگی برای سایت کرده‌ام. ولی چطور به مردم بگویم از طریق سایت خرید کنند؟ اینستاگرامی نیست که بخواهم سایتم را در آنجا تبلیغ کنم. غیر از آن، چیزی که من را خیلی ناراحت کرده، این است که سوزن‌دوزهای من که نمی‌توانند از گرسنگی بمیرند تا شاید من روزی فروش داشته باشم. خبر دارم که دو نفر از سوزن‌دوزهایم با بچه‌هایشان رفته‌اند شمال برای میوه‌چینی. یکی دیگر با شوهرش رفته کمپ. یکی دیگر به من گفت رفته یزد تا خانه‌های مردم را نظافت کند. آن هم زنی که هنری بسیار اصیل مانند سوزن‌دوزی بلد است.

هفت سال است تمام روز و شبم را گذاشته‌ام و سر این کار با همسرم و مادرم دعوا کرده‌ام و جنگیده‌ام تا نگهش دارم و با کسانی که سوزن‌دوزی بلد بودند، ولی ظرافت نداشتند و آموزش درست ندیده بودند، سر و کله زده‌ام تا کاری باکیفیت ارائه دهیم. از نمایشگاه قطر به ما زنگ می‌زنند که حضور داشته باشیم و به محصولات‌مان درجه یک می‌دهند؛ ولی حالا آن سوزن‌دوز با آن هنر در یزد خانه مردم را تمیز می‌کند و دیگر حاضر نیست به سیستان و بلوچستان برگردد. تمام زحمتی که این مدت کشیده‌ام از بین رفته و سوزن‌دوز من می‌رود و نمی‌توانم نگهش دارم. بسیار افسرده و غمگینم.


شش سرمایه‌گذاری روی یک پیج


ریحانه فراهانی؛ ناحیلا: من وسایل مینیاتوری می‌ساختم و می‌فروختم. تمام فروشم به اینستاگرام وابسته بود و در این یک ماه کاملاً صفر شده و می‌توانم بگویم یک ماه است بیکارم.

قرار بود سایتی بزنم و در آن هم آموزش مجازی داشته باشم و هم محصولاتم را بفروشم، ولی فعلاً اقدامی نکرده‌ام. از آن طرف هم روی این حساب کرده بودم که اینستاگرام کمک می‌کند سایت بالا بیاید، اما متأسفانه فعلاً امکانش نیست.

من حدوداً شش سال روی این پیج سرمایه‌گذاری کرده‌ام. اگر فالوئری جمع شده، به واسطه همان شش سال بوده است. به همین خاطر حتی فکرش را هم نمی‌کنم بخواهم سراغ پلتفرم دیگری بروم، چون ناامید شده‌ام. این همه زحمت کشیدم و سرمایه‌گذاری مالی و زمانی کرده‌ام اما هیچ تضمینی به هیچ چیزی نیست. ترجیح می‌دهم دیگر این‌طوری کار نکنم. فعلاً منتظرم ببینم چه اتفاقی می‌افتد و اگر ببینم فیلتر اینستاگرام رفع نمی‌شود، قطعاً کارم را عوض می‌کنم. هر‌کسی را هم که در اینستاگرام می‌شناختم که فعالیت هنری داشته و موفق هم بودند، این ماه فروشش به صفر رسیده است.


همان صفر…


الهه عبدلی؛ مزرعه می‌شین: من به همراه خواهرم مهسا، محصولات ارگانیک و باکیفیت مانند انواع میوه‌ها و سبزیجات را که خودمان تولید می‌کردیم، از طریق اینستاگرام به فروش می‌رساندیم. تمام فروش ما به اینستاگرام وابسته بوده، زیرا در مزرعه‌مان امکان مراجعه حضوری نداشتیم و با این اختلال می‌توانم بگویم که تقریباً فروش ما به صفر رسیده است. وقتی دیدیم این روند ادامه‌دار است، به چند نفر از مشتریان قدیمی پیامک دادیم، چون از قبل قرار بود برای فروش یکسری محصولات به آنها خبر دهیم. البته کانال تلگرامی هم داریم که آنجا هم فیلتر است. چند سفارش در این ماه داشتیم ولی آن‌قدر ناچیز است که با صفری که در ابتدا گفتم، تفاوتی ندارد.

از آنجا که کیفیت محصولات‌مان بالا بود و همیشه این مسئله را اولویت قرار می‌دادیم، مشتریان به ما اعتماد کرده بودند و از ما می‌خواستند محصولات بیشتری عرضه کنیم. بعضی از این محصولات درخواستی، اصلاً در برنامه‌مان نبود ولی چون طرفدار داشت، قرار بود آنها را هم اضافه کنیم. بر این اساس برنامه‌هایی برای گسترش کارمان داشتیم و می‌خواستیم دستگاه‌هایی را خریداری کنیم. یک دستگاه را هم برای بسته‌بندی خریدیم که نیاز به مبلغ زیادی داشت و وام گرفتیم. حساب کرده بودیم که از سود فروش‌مان می‌توانیم اقساط این وام را پرداخت کنیم؛ اما متأسفانه فعلاً همه چیز ثابت مانده تا ببینیم در ادامه چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

فعلاً هیچ برنامه‌ای نداریم و نمی‌دانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. شاید کارمان را کلاً متوقف کنیم.

1 نظر
  1. binance registracija می گوید

    Thanks for sharing. I read many of your blog posts, cool, your blog is very good.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.