سئو، نسخهای برای همه کسبوکارها
یکی از اشتباهات شناختی در حوزۀ بازاریابی دیجیتال این است که فکر کنیم سئو، در فضای بازاریابی دیجیتال درمانی برای همه دردها یا پاسخ به هر نیاز در این فضا است. به اشتباه تصور میشود که سئو راهکار برگزیده برای هر کسبوکار آنلاین است. اگر کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» اثر «رولف دوبلی» را خوانده باشیم، میدانیم که در همان خطاهای شناختی اولیه درباره موضوع «گورستان هنرمندان راک» صحبت میکند. درباره اینکه هر ساله میلیونها نفر به عشق اینکه یک سلبریتی در حوزه موسیقی راک شوند، گیتار برقی در دست میگیرند اما واقعیت این است که میلیونها نفر در این راه از دور خارج میشوند و ما فقط آن اندک هنرمندان مشهور را میبینیم و فکر میکنیم گیتار برقی به دست گرفتن، راهی برای مشهور شدن و شناخته شدن است. درباره سئو هم همین اشتباه اتفاق میافتد؛ کار و کسبها تصور میکنند سئو راهی است برای موفقیت در فضای دیجتال، اما واقعیت اینگونه نیست.
چرا اینقدر درباره سئو صحبت میشود؟
ممکن است بپرسید پس چرا اینقدر درباره آن صحبت میشود؟ چرا اینقدر در اینترنت درباره سئو و بازاریابی محتوایی میخوانیم؟ اجازه بدهید با یک مثال، این را بررسی کنیم. چند سال پیش، همه جا صحبت از تلوزیونهای 3Dبود، همهجا پر بود از تبلیغات درباره تلویزیونهای 3D، همه به دنبال خرید تلوزیونهای سه بعدی بودند و بسیاری نیز خریدهاند. اما واقعا چند نفر فیلم سهبعدی با تلویزیونشان دیدهاند؟ یا اینروزها، در فضای دیجیتال، همه جا صحبت از بلاکچین است. اما به نظر نمیرسد حداقل در کوتاه مدت و حتی میانمدت، بلاکچین در کسبوکارها اجرایی شود. تازه، آن هم نه در همه حوزهها.
درباره سئو، اتفاقی که میافتد این است: چون در فضای دیجیتال، کسانی که در حوزه سئو و محتوا کار میکنند، بلدند خودشان را در معرض دید شما قرار بدهند، شما آنها را دائماً میبینید و همین، باعث میشود دچار این خطای شناختی بشویم که تصور کنیم، سئو تنها راه یا بهترین ابزار در بازاریابی دیجیتال است. اما واقعیت این است که همانطور که در کتاب Traction یا «کشش» میخوانیم، حداقل 19 کانال کشش برای جذب مخاطبان به یک کسبوکار آنلاین وجود دارد و سئو فقط یکی از آنها است.
به همین دلیل برای یک کسبوکار بسیار اهمیت دارد که تشخیص دهد آیا با توجه به منابع موجود در سئو، این روش برای جذب مخاطبان به سمت محصول و خدمات مناسب است یا نه.
کجا از سئو استفاده میشود؟
به عنوان مثال، فرض کنیم ما یک سایت و اپلیکیشن برای باربری داخل شهری داریم. این بستر یا PlatForm دو سمت دارد یا اصطلاحاً Two Sided است. یک سمت، صاحبان بار و اثاثیه هستند که میخواهند وسایلشان جابهجا شود و سمت دیگر رانندگان و صاحبان اتومبیلهای باری هستند. ممکن است در سمت صاحبان بار (آن هم فقط بخشی از آنها) از اینترنت و موتورهای جستجو مانند گوگل برای پیدا کردن یک باربری استفاده کنند، اما در سمت رانندگان، بعید است رانندهای در اینترنت جستجو کند: «بار کجاست که من ببرم؟» این کسبوکار تنها زمانی موفق خواهد شد که در هر دو سمت به شکل متعادلی مخاطب جذب کرده باشد که لااقل در یک سمت و در بخش قابل توجهی از سمت اول، سئو جایگاه مناسبی در برنامهبازاریابی دیجیتال نخواهد داشت.
البته در این مطلب، نمیخواستیم بگوییم سئو خوب نیست؛ نه. اتفاقا سئو در برخی حوزههای کار و کسب، بهترین روش ممکن است اما نباید دچار این اشتباه شویم که این، یک نسخه برای همه کسبوکارها است. مسئله پیشروی یک کسبوکار، این است که چگونه در مدت زمان کمتر، با صرف منابع کمتر، با هزینه کمتر، مشتری بیشتری جذب کند. اگر سئو در این معادله جایی داشته باشد، قطعاً از آن استفاده میکنیم.
در مطلب بعدی به این خواهیم پرداخت که چگونه میتوانیم متوجه شویم که آیا سئو، برای کسبوکار ما میتواند مفید باشد یا خیر.