سعید رحمانی و میراثش برای استارتاپهای ایران
رفتن سعید رحمانی، چهره مطرح سرمایهگذاری استارتاپی از ایران چه تاثیری بر این اکوسیستم خواهد گذاشت؟
وقتی در اواسط سال 91 بسیاری از بیزنسمنها و سرمایهگذارهای ایرانی در حال سبک و سنگین کردن فضای سیاسی کشور و آماده شدن برای ورود محتاطانه به انتخابات سال بعد بودند شرکتی به نام سرآوا پارس به عرصه اقتصادی کشور پا گذاشت که رویکردها و برنامههایی بسیار متفاوت از همه آن چیزی داشت که تا پیش از آن در سپهر سرمایهگذاری کشور تجربه شده بود. مردی که دو سال پیش از آن و در قامت یکی از مدیران ارشد شرکت نسپرز به ایران آمده بود تا موقعیتهای سرمایهگذاری روی شرکتهای نوآور ایرانی را بررسی کند؛ مردی که وقتی شرکت آفریقایی-اروپاییاش بازار ایران را برای تزریق سرمایه جذاب ندید فرصتی را شکار کرد که بعدها شد مایه تحسین دیگران و مباهات خودش. صحبت از سعید رحمانی است. مرد پیشروی سرمایهگذاری در استارتاپهای ایرانی که حالا از ایران رفته. در سکوت و ابهامی سنگین هم از ایران رفته. مردی که در 7 سال گذشته علیرغم نقدهای زیای که به او میشد تاثیری شگرف بر اکوسیستم استارتاپی ایران گذاشت، حالا جایش را به علی سمساریلر داده است. رحمانی دیگر مدیرعامل سرآوا نیست و این خبر فراتر از یک تغییر در یک شرکت سرمایهگذاری است؛ این خبر، پیشدرآمد یک عصر تازه در اکوسیستمی است که این روزها بیش از هر زمان دیگر به دنبال بهانههای ناامیدی میگردد.
قدم اول برای شکلگیری یک اکوسیستم استارتاپی
سرمایهگذاری روی شرکتهای نوآور در ایران پیشینهای دو دههای دارد. صندوق سرمایهگذاری پژوهش و فناوری شریف، صندوق مالی توسعه تکنولوژی، موسسه توسعه فناوری نخبگان و چند صندوق و نهاد مالی دیگر که از ابداعات و تکنولوژیها و ایدههایی که نخبگان دانشگاهی حمایت مالی میکنند بیش از 20 سال است که در حال فعالیتاند اما ماهیت این فعالیتها و ساختار سرمایهگذاریهای آنها عملا همان چیزی بوده که در اقتصاد سنتی ایران و در دیگر بخشها هم جریان داشته و صرفا نیمنگاهی که این صندوقها و نهادها گهگاه به حوزههای تکنولوژیک داشتهاند آنها را کمی متمایز کرده بود. اما شرکتهایی که به شکل تخصصی و با دانستن ادبیات سرمایهگذاری خطرپذیر بخواهند روی استارتاپهایی که از روی دست سیلیکونولی و دیگر استارتاپهای موفق جهانی کسب وکاری را کپی کرده بودند سرمایه گذاری کنند وجود نداشت تا اینکه سعید رحمانی به فکر راهاندازی اولین ویسی (Venture Capital) در ایران افتاد.
سعید رحمانی در ایران کار سختی را در پیش داشت؛ هنوز نه ادبیات سرمایهگذاری جسورانه شکل گرفته بود و نه برای تشکیل یک ویسی که بخواهد روی استارتاپها سرمایهگذاری کند قوانین مشخصی وجود داشت. مهمتر اینکه در بدترین روزهای اقتصاد ایران در اوایل دهه نود که تحریمها و قطعنامهها امان همه را بریده بود؛ راضی کردن سرمایهگذارهای سنتی برای پول دادن به شرکتی که میخواست در زمینه اینترنت و تکنولوژیهای آنلاین سرمایهگذاری کند کار شاقی بود. اما سعید رحمانی هم باهوش بود و هم تجربههای مشابه جهانی را در چنته داشت.
سرانجام با ورود یکی از شرکتهای معروف بورسی به نام فیروزه و شرکت توسعه صنعتی ایران، شرکت سرمایهگذاری سرآواپارس شکل گرفت. شرکتی که در یک دوره طلایی با سرمایهگذاری روی استارتاپهایی چون اینتورک، کافه بازار، دیجیکالا، تخفیفان و راهاندازی اولین شتابدهنده استارتاپی ایران یعنی آواتک، به چیزی که بعدها به نام اکوسیستم استارتاپی ایران شناخته شده کمک انکارناپذیری کرد. رحمانی مطمئن بود که گل سرسبد اقتصاد دهه نود ایران استارتاپها هستند و این را زمانی متوجه شده بود که استارتاپهای ایرانی چیزی بیش از وبسایتهایی در مرحله بذری یا مرحله اولیه رشد نبودند و به شدت برای همهگیر شدن و گرفتن کاربران میلیونی نیاز به سرمایه داشتند. سرمایههایی که زبان و ادبیات استارتاپی و اقتضائات کسبوکار در دنیای اینترنت را بفهمند و امکان هدایت آنها و رشد تصاعدی را برایشان فراهم کند؛ و این همان کاری بود که در بازه سال های 91 تا 95 سرآوا به رهبری سعید رحمانی برای چند استارتاپ انجام داد، اگرچه که تجربههای شکستخوردهاش هم کم نبود، تجربههایی که موجب شکلگیری طیف بزرگی از منتقدان سرسخت استارتاپی برای رحمانی و سرآوا شد.
پایان یک عصر طلایی یا ترکیدن حباب؟
موجی که با سرمایهگذاریهای دستودلبازانه سرآوا راه افتاد، جریانی از شکلگیری استارتاپهای ریز و درشت را رقم زد که فاندرها یا همان بنیانگذاران آنها، جوانهایی با دامنه سنی زیر 25 سال بودند. جوانهایی که با ایدههایی گاها عجیب یکشبه مدیرعامل و رییس هیئت مدیره شرکتهایی میشدند که حساب بانکیشان با سرمایههای جذبشده پر بود اما چیزی جز دو سه لپتاپ و یک ارائه زیبای پاورپوینت نداشتند. شرکتها و جوانهایی که فضای کسبوکار و اقتصاد کشور را خوب نمیشناختند اما میدانستند که ایدهها و کسب وکارهای مشابه آنها در دنیا، به بیزنسهای میلیوندلاری و گاها میلیارد دلاری بدل شدهاند. استارتاپهایی که چند سال بعد وقتی موج شکستهای استارتاپی راه افتاد، سرآوا را متهم کردند که از آنها صرفا برای پر کردن ویترینش استفاده یا به تعبیری سوءاستفاده کرده.
آواتکی که به عنوان بازوی استارتاپساز سرآوا راه افتاد بدل به کارخانهای برای متولد شدن استارتاپهای مختلف شد و فضایی که تا یک سال پیش از آن بدیهیترین اصول استارتاپی را نمیدانست به یکباره بدل شد به میدانی برای آزاد شدن یک انرژی عظیم از میل به کارآفرینی و راهاندازی کسب وکار. موجی که سرآوا راه انداخت آنقدر جذاب بود که به یکباره بسیاری دیگر از سرمایهگذارهای سنتی یا نیمه سنتی ایرانی هم به صرافت ورود به این حوزه افتادند. موج استارتاپی بدل به موج سرمایهگذاری شد، شتابدهندههای مختلف یکی بعد از دیگری راه افتادند و کارخانههای نوآوری که اولین آنها با همکاری سرآوا و معاونت علمی ریاستجمهموری راه افتاده بود به بخشی ثابت از هر دانشگاهی تبدیل شد که میخواست از ادبیات و پرستیژ جذاب استارتاپی سهمی داشته باشد.
مطالب مرتبط:
-
سعید رحمانی از ایران رفت و سمساریلر مدیرعامل سرآوا شد
-
زامبیهای استارتاپی؛ آنها که مردهاند و خبر ندارند
-
فضای کار اشتراکی پیشنیاز توسعه اکوسیستمهای استارتاپی
عددسازی یا سرمایهگذاری؛ اوجها و فرودها
صحبت از سرمایهگذاریهای چند میلیون دلاری به میدان آمد و استارتاپهای کوچک و ناشناختهای چون دیجیکالا با موجی که سرآوا راه انداخته بود و سرمایهای که به آنها تزریق کرده بود و مهمتر از همه، جسارتی که رحمانی به آنها داده بود به شرکتهایی بزرگ تبدیل و الگویی برای استارتاپها و ایدههای تازهکار شدند. سرآوا یک امیدواری بزرگی را در همه دانشجویان سال آخر دانشگاههایی چون شریف و بهشتی و تهران ایجاد کرده بود که خلاصهاش این بود: کافی است یک ایده جذاب داشته باشید تا دو سال دیگر مدیرعامل شرکتی به بزرگی کافه بازار یا دیجیکالا شوید!
برجام که به بار نشست هیچکس به اندازه مدیران سرآوا خوشحال نبودند. سرآوا که تا پیش از آن با کمک برخی فعالان اقتصادی و خانوادههای ایرنی-اروپایی و به اشکالی که چندان مطلوب آنها نبود سرمایههایی را وارد ایران کرده بود، مدیرانش امیدوار بودند که بتوانند در قامت یک ویسی بینالمللی و از مبادی کاملا رسمی به استارتاپهای ایرانی دلار و یورو تزریق کنند و حتی در دورهای صحبت از ورود استارتاپهای ایرانی به بازارهای منطقه هم کردند. کار تا جایی پیش رفت که سرآوا روی شرکت سرمایهگذاری پاموگرنت که در سوئد ثبت شده بود سرمایهگذاری کرد تا بتواند از طریق این شرکت برای استارتاپهای ایرانی جذب سرمایه کند. هرچند خود رحمانی بعدها درباره پاموگرنت گفت «پر برلیوت» ینیانگذار این شرکت، پاموگرنت را برای سرمایهگذاری در ایران تاسیس کرده است.
صحبت از یک تعاونی سرمایهگذاری بینالمللی به نام اینترنشنال اینترنت اینوستمنت کوپریتیو (IIIC) هم به میان آمد که سرمایهگذاری 100 میلیون دلاریاش روی دیجیکالا به عنوان بخشی از دستاوردهای جذب سرمایه خارجی دولت روحانی در کتاب عملکرد 100 روزه دولت منتشر هم شد. اتفاقی که در مورد استارتاپهای شیپور و علی بابا هم تا حدودی رخ داد هرچند بعدها دو ابهام بزرگ به وجود آمد که هیچگاه از سمت سرآوا پاسخ روشنی به آنها داده نشد. یکی اینکه پولهایی که پاموگرنت یا هلدینگ مادر آن یعنی IIIC سرمایهگذاری کرده بود بیش از اینکه سرمایهگذاری خارجی باشد همان پولهایی است که سرآوا در خارج کشور داشته و حتی اتهامهایی چون تاسیس شرکتهای کاغذی و پولشویی هم از سوی برخی منتقدان تندوتیز سرآوا مطرح شد. ابهام دیگر این بود که اعداد و ارقام ارائهشده به عنوان سرمایهگذاریهای انجام شده هیچگاه کامل محقق نشده و به عنوان نمونه درخصوص سرمایهگذاری 19 میلیون یورویی روی علی بابا بعدها گفته شد که کل سرمایه جذبشده توسط این شرکت به 6 میلیون یورو هم نرسیده است.
نقدی که منتقدان دواتشه سرآوا وارد میکردند این بود که این شرکت با ارزشگذاریهای صوری و خبرسازیهای جذاب، تلاش دارد ارزش سبد استارتاپهای خود را بیش از چیزی که هست، بزرگ نشان دهد تا بعدها به هنگام ورود به بورس یا فروش استارتاپهایش به خارجیها سود بیشتری از سرمایهگذاریهایش به دست بیاورد. سیاست سرآوا در برابر نقدها اما چیزی بیش از سکوتهای ابهامزا نبود و تنها در یک مورد رحمانی در مصاحبهای که بیشتر به بیانیه میمانست به این نقدها اینگونه پاسخ داد: «تعیین قیمت و ارزشگذاریها فقط بصورت عادلانه و برد-برد قابل اجراست و هیچ ارتباطی به کنترل شرکت سرمایهگذاری ندارد. ضمنا تمامی اسناد سرمایهگذاری (IIIC) و سرآوا و هر سرمایهگذاری بینالمللی دیگر توسط حسابرسان و بازرسان خبره بینالمللی بررسی و تایید میگردد.»
حالا با رفتن سعید رحمانی به نظر میرسد حاشیههای سرآوا وارد فاز دیگری شود. رفتنی که به فشارهایی بیرون ربط داده شده و غیبت رحمانی از ابتدای اردیبهشت امسال هم مدتی بود که بر تنور شایعات میدمید. فشارهایی که حدود دو سال پیش و به هنگام حمله شبانه به دفتر این شرکت در خیابان الوند گفته میشد به دلیل برخی ابهامات مالی درباره سازوکارهای سرمایهگذاریهای سرآوا رخ داده و عده دیگری هم که در صف هوادادران سرآوا بودند آن را به تلاش برای امنیتی کردن فضای کارآفرینی در ایران مرتبط میدانستند.
تکلیف ماندگان چه میشود؟
سعید رحمانی مغز متفکر سرآوا بود. سخت بتوان قبول کرد کسی بتواند جای او را پر کند و این بزرگترین نگرانی استارتاپهایی چون دیجی کالا و اولوپیک و علی بابا و تخفیفان و… است که شاید بتوان گفت موفقترین استارتاپهای سبد سرمایه گذاری سرآوا در 7 سال گذشته بودهاند. نقش رحمانی در این استارتاپها آنقدر پررنگ بوده که حتی هنوز در لینکدین رحمانی عنوان رییس هیئت مدیره دیجیکالا به نام او ثبت است. استارتاپهای ایرانی حالا منتظرند ببینند آیا شرکت سرمایه گذاری فیروزه که خود سرمایهگذار و سهامدار سرآواست با جنبوجوش و خبرهایی که این روزها از سرمایهگذاریهای آن به گوش میرسد قرار است نقش پررنگتری در اکوسیستم استارتاپی ایران برعهده بگیرد و جای سرآوا را پر کند یا مدیرعامل جوان سرآوا این قدرت را دارد که ادامهدهنده راه سعید رحمانی باشد.
راه و کارنامهای که نقدهای زیادی به آن وارد است اما سخت بتوان منکر نقشی شد که رحمانی در ساخته شدن چیزی داشت که میتوان از آن به رویای استارتاپی ایرانیها تعبیر کرد. رویایی که این روزها در شکنندهترین وضعیت خود قرار دارد و وضعیت نهچندان مساعد فروش استارتاپهایی چون دیجیکالا و افت رشد سالهای گذشته انها آن را در ابهامی وهمبرانگیز فرو برده است. نکته مهمتر اینکه موقعیت رقیب قدرتمند سرآوا یعنی گروه اینترنتی ایران (IIG) که مالک استارتاپهایی بزرگی چون اسنپ و اسنپفود و زودروم است چقدر با رفتن رحمانی تغییر خواهد کرد؟
سعید رحمانی خدمات زیادی به اکوسیستم کرد اما همانطور که در مطلب هم گفته شده خیلی استارتاپ ها را به خاطر سه استارتاپ بزرگ قربانی کردند. مطلب محی سنیسل را بخوانید که چطور حتی حاضر نمی شدن جلسات هسئت مدیره رو برگزار کنن. از این دست استارتاپ ها که قربانی دیجیکالا شدن زیاده
مقاله جذابی بود علی بابا واقعا شرکت موفقی هستش .
سعید رحمانی خدمات زیادی به اکوسیستم استارتاپی ایران کرد و باید قدردانش بود. البته که باید نقدش هم کرد و الکی در مورد نقشش اغراق نکرد. اشتباهاتش رو مرور کنیم تا برای استارتاپ هایی دیگری که می خواهند وارد اکوسیستم استارتاپی شوند تکرار نشود
سهمداران عمده شرکت سرآوا چه شرکتهایی هستند ؟
صندوق سرمایه گذاری فیروزه