فرهنگ سرمایهگذاری خطرپذیر چطور از استارتاپها به جامعه راه یافت
مهدی زیودار؛ مشاور سرمایهگذاری خطرپذیر استارتاپهاست او از تجربهاش درباره فرهنگ تازه مفهوم شراکت و سرمایهگذاری که استارتاپها در جامعه رواج دادهاند نوشته است.
کسبوکارهای نوین مبتنی برتکنولوژی یا همان استارتاپها با ظهور خود در فضای کسبوکار ایران؛ تغییراتی در زمین بازی و در فرهنگ تجارت و کسبوکار ایجاد کردند که بخش مهم این تغییرات مربوط به حوزه اقتصاد و مراودات مالی کسبوکارهاست. من میخواهم در این نوشته چند مورد مهم از این تحولات و چرخشها را بررسی کنم.
عبور از مفهوم شراکت به مشارکت
یک ضربالمثل خیلی محکم در ایران داریم که میگوید: «شریک اگر خوب بود خدا برای خودش شریک میگرفت!». این ضربالمثل بارها و بارها قابلیت اثبات دارد و هر کدام از پدرها و مادرهای ما مثالهایی دارند در تایید آن… مثالهایی درباره کلاهبرداری شرکا در دایره دوستان و آشنایان خود که مدام برای اثبات این نکته که شریک خوب پیدا نمیشود به زبان میآیند.
اما با ورود استارتاپها به دنیای کسبوکارهای مدرن این ضربالمثل مورد چالش جدی قرار گرفت. درواقع یک حمله اساسی از پایه و اساس به آن شد. استراتژی به چالشکشیدن این ضربالمثل هم بر این اصل سوار بود که باید زمین بازی را از شراکت به مشارکت جابهجا کرد.
وقتی که بازی وارد حوزه مشارکت میشود دیگر ما شریک نداریم بلکه فاندر (بنیانگذار) داریم و کوفاندر (هم بنیانگذار). بنا بر این تعریف در استارتاپها و دنیای کسبوکارهای نوین، بنیانگذاران شرکایی هستند که برای دستیابی به هدف مشترکی کنار هم قرار میگیرند و هر کدام نقشی را در کسبوکار باید ایفا کنند.
قبلا وقتی دو نفر، هر کدام مبلغی پول میگذاشتند برای راهاندازی یک کسبوکار، به اندازه پولی که آورده بودند شریک میشدند و سهم میگرفتند، اما در زمین بازی جدیدی که استارتاپها و مفهوم سرمایهگذاری خطرپذیر به وجود آورده، مبنا مشارکت است نه پولی که طرفین میآورند. پس دو نفر باید بتوانند هر یک کاری انجام دهند و هر یک باید تخصص و توانمندی خود را مکمل دیگری قرار دهد تا شرکای خوبی قلمداد شوند.
عبور از پولمحوری به کارمحوری
دومین تغییر مهمی که استارتاپها در حوزه کسبوکار به وجود آوردند کار محور کردن شراکت بود. قبلا هر کسی میخواست کاری راه بیندازد اولین سوالی که از او میپرسیدند این بود که «چقدر سرمایه داری؟» و همین سوال معمولا یک مانع بزرگ بود برای راهاندازی کسبوکار. لذا یا کسب و کار شکل نمیگرفت و یا برای تامین سرمایه سراغ کسانی میرفتند که به عنوان شریک اضافه میشد و فقط پول میآورد و بس!
یعنی مبنای شراکت همانطور که گفته شد یا «میزان آورده مالی طرفین» بود یا فرمول «پول از تو، کار از من». خب مشخص است آخر این شراکتها که عموما یکطرفه بودند چیزی نبود جز چالش و دعوا و شکست. اینجاست که ما هم میتوانیم حرف پدرها و مادرهایمان را تکرار کنیم که «بله اینطور شراکتی همان بهتر که نباشد!»
اما در دنیای کسبوکارهای استارتاپی، ادبیات از پولمحوری به کارمحوری تغییر کرد و خیلی از کسبوکارها بدون پول شروع میشدند و کماکان هم میشوند. در نتیجه «مچ بودن»، «مکمل هم بودن» و «هم هدف بودن» ملاک همکاری و شراکت در این کسبوکارها شده است.
عبور از سرمایهگذاری سنتی به سرمایهگذاری خطرپذیر
هنوز که هنوز است وقتی برای یک کسب و کار میخواهیم سرمایهگذار سنتی بگیریم با سوالاتی طرف میشویم با چنین مضمونهایی: «چی دارید؟»، «من به کمتر از ۵۱ درصد سهام راضی نمیشوم!»، «خودتان چقدر پول میگذارید؟»، «آخر سال چند درصد سود میدهید؟»، «برای اصل پول من چه تضمینی میدهید؟» و…
خب مشخص است که خیلی از کسبوکارهای مدرن از جمله استارتاپها توان عبور موفق از این سوالات را ندارند. به همین خاطر استارتاپها از این نوع سرمایهگذارها عبور کردهاند و نوع و تم جدیدی از سرمایهگذاران شکل گرفته به نام سرمایهگذاران خطرپذیر.
این مطالب را هم بخوانید:
این سرمایهگذاران جدید روحیات و سوالات جدیدی دارند که در فرهنگ کسبوکاری ما زیاد سابقه نداشته است. از جمله اینکه از کسی که میخواهند به او پول و سرمایه بدهند چنین گزارهها و سوالاتی را مطرح میکنند: « تیم شما چه کسانی است؟»، «ایده و بازارتان چقدر جذاب است؟»، «من بیشتر از ۲۰ درصد سهام نمیگیرم!»، «من روی خود شماها ریسک میکنم نه روی کارتان»، «پول من سوخت هم بشود چیزی از شما نمیگیرم»، «برای رشد کسبوکارتان همه توان خودم را خرج خواهم کرد» و…
این سرمایهگذاران به مرور و با بهتر شدن تجربیات استارتاپها و همچنین دیدن ثمرات شکست و موفقیت سرمایهگذاری خود، در حال بالغتر شدن هستند و مهمتر اینکه این گفتمان سرمایهگذاری و مشارکت مالی فراگیرتر شده و به حوزههای غیراستارتاپی هم در حال تسری است.
منبع: ضمیمه پرسه روزنامه ایران