آیا پاییز استارتاپهای کشور فرارسیده؟
بررسی رابطه ورود تودهوار دولتیها به اکوسیستم استارتاپی و ناکامیهای این فضا
صاحبان طرحها و کسبوکارهای نوآور کشور در حالی وارد پاییز شدهاند که فصل خزان برای بسیاری از فعالان اقتصادی و کسبوکارها از ماهها پیش شروع شده. تحمیل فشارهای تحریمی و محدودیتهای ناشی از همهگیری کرونا باعث شده که نیمه اول سال جاری برای بخش بزرگی از کسبوکارها از جمله گروههای خلاق و نوآور با دشواری و سختی همراه شود. اما آنچه که میتوان از آن به عنوان پاییز استارتاپها نام برد ریشه در جاهایی دیگر دارد.
دلایل بسیاری وجود دارد که با تکیه بر آنها بتوان شرایط فعلی را خزان کسبوکارهای نوپا نامید، اما شاید باید از ابتدا پرسش دیگری را هم مطرح کنیم و آن اینکه بهار کسبوکارهای نوپا و نوآور چه زمانی رسید که اینک پندار گذشتن از آن و ورود به روزهای پاییزی درست باشد؟
تردیدی نیست که در نزدیک به یک دهه گذشته مسیر پرفراز و نشیبی بر فضای کسبوکار کشور حاکم بوده. اگر فشار تحریمهای بینالمللی را کنار بگذاریم، ورود ادبیات و فرهنگ جدید رفتاری در حوزه کسبوکارها را نمیتوان ندیده گرفت. نسل جدیدی از بازیگران پرشور که در تلاش برای خلق ارزشهای جدید برپایه فناوری روز بودند، موجی را ایجاد کردند که نتیجه ناگزیر آن همراه شدن تودهوار مدیران دولتی و سازمانهای مختلف به آن بود.
اگر تعداد اندک افراد آگاه و روشن بین را که در این دوره در جایگاه تصمیمگیری و تصمیمسازی اداری بودند کنار بگذاریم، همراه شدن بدنه تصمیمگیری و اجرایی کشور با این جریان هنوز هم به درستی رخ نداده. به بیان دیگر گرچه بسیاری از فعالان این حوزه به شکلی خوشبینانه تلاش بزرگی را برای ایجاد موج نوآوری به کار بستند، هیجان آفریدند و با توان محدود خود صدای بسیار ایجاد کردند؛ اما بخش بزرگی از اقدامات عمق نیافته و همچنان درگیر ظواهر شد.
در نهایت هر چند زیستبوم نوآوری کشور تلاش کرد تصویری پرنشاط و بهاری از خود ترسیم کند، رفتارهای عمومی در کشور نتوانست مانع غلبه سرمای زمستانی بر بستر کسبوکار نوآورانه شود، و بهاری شکل نگرفت که امروز چندان نگرانی پاییزی شدن حال و هوایش باشیم!
بهاری نشدن فضای کسبوکارهای نوپا نتیجه ناگزیر رفتارهای فعالان زیستبوم و شرایط تحمیلی است که بارها از آن سخن گفته شده. در کشوری با نزدیک به 80 میلیون جمعیت که بخش بزرگی از آن برخوردار از تحصیلات دانشگاهی است و همچنان در کوران گرایشهای فناوری دنیا قرار دارد، خلق تعدادی کسبوکار نسخهبرداری شده از نمونههای خارجی و سربرآوردن آنها در فضای اقتصادی رخداد چندان بارزی نیست.
در این میان حتی تلاش هوشمندانه و امیدبخش برخی از بخشهای تصمیمساز برای خلق گروه جدیدی از شرکتها به نام دانشبنیان نیز دستخوش گرفتاریهای دیگری شد که بررسی جداگانهای را میطلبد. در نهایت در حالیکه بنابر اظهارات مدیران مربوطه تا نیمه نخست سال 98 حدود 6،200 کسبوکارنوپا در کشور فعال بوده، اما یک بررسی آماری در همان سال نشان میدهد که بیش از 69% از کسبوکارهای بررسی شده اساسا موفق به جذب هیچ نوع سرمایهای نشدهاند.
همین عدد به تنهایی نشاندهنده ساختار نامناسب حمایتی، نامناسب بودن الگوی رفتاری و شکلگیری کسبوکارها برای سرمایهگذاران و در مجموع مناسب نبودن فضا برای رشد کسبوکارهای نوآور است. در این میان طرحهای پر سر و صدای دولتی همچون نوآفرین به تدریج ادعاهای موجآفرینی خود را رها کرده و به ستاد معرفی برای دریافت وام بانکی تبدیل شدند؛ حمایتهای زیرساختی بیشتر در قالب ایجاد فضای کاری رخ نمود و دولتمردان چنان از این اقدام خرسند شدند که نوید تکرار در جهات مختلف جغرافیایی تهران و شبیهسازی آن در سایر شهرها را هم دادند.
در حالیکه همان بررسی نشان داده محدودیتهای کشور به میزان بیش از 54% و نداشتن دانش استارتاپی بیش از 25% و نبود روحیه کار گروهی 16% از مشکلات زیستبوم را تشکیل میدهد، دولتمردان در همین ماههای نزدیک به پایان عمر دولت فعلی با افتتاح طرحهایی همچون «راه نوآوری» یادآوری میکنند که مشکلات بسیار عمیق است.
فضای کسبوکار نوآورانه ما با نداشتن روحیه همکاری، دستوپازدند در محدودیتهای عمومی کشور، نبود دسترسی به منابع مالی، نسخهبرداری گسترده از نمونههای خارجی، و نداشتن فهم درست از پدیده کسبوکارهای نوپا به اندازه کافی رشد نیافته هست؛ در ساختاری که رفتارهای تودهوار مدیران صاحب مقام اما ناآشنا با زیستبوم نوآوری حتی مدیران هوشمند را هم اسیر کرده، صحبت از بهار فضای کسبوکار از ابتدا نادرست بوده؛ گرچه امروز شوربختانه میتوان نشانههای بسیاری از پاییزی شدن آن را برشمرد.