کسی که ایستاده برایش دست زدند
مردیث پری، بنیانگذار شرکت یوبیم که مبدل فرستادن برق از طریق هوا را ممکن کرد
سال 2011، مردیث پری، دانشجو بود، زمانی که در اتاقش در خوابگاه نشسته بود و به وسیله یک سیم به دیوار وصل شده بود. برقی که دستگاه مورد نظر او را به شارژ وصل میکرد. برای استفاده از گوشی و رایانهاش او باید آنها را به پریز میزد. او متوجه شد که فناوری یک ایراد سیار اساسی دارد. او برای تلفن زدن یا اتصال به اینترنت نیاز به کابل نداشت. همه چیزهایی که سابقا سیم داشتند اکنون بی سیم شده بودند. جز یک چیز.
او شروع کرد به فکر کردن در مورد چیزهایی که میتوانستند انرژی را از میان هوا تابش دهند. سیگنال کنترل از راه دور تلویزیون بیش از حد ضعیف بود، امواج رادیویی بسیار ناکارآمد بودند و اشعه ایکس بیش از حد خطرناک. سپس به دستگاهی برخورد که میتوانست ارتعاشات فیزیکی را به انرژی تبدیل کند.
استادان فیزیکش گفتند که این غیرممکن است. مهندسان رشته فراصوت هم حرف آنها را تایید کردند؛ این کار شدنی نبود. برخی از معتبرترین دانشمندان به او گفتند وقتش را در این راه تلف میکند. با وجود این حرفها، او در یک مسابقه اختراعات برنده شد؛ روزنامهنگاری او را به چالش کشید که نمونه اولیهای از این فناوری را در یک کنفرانس دیجیتالی ارائه دهد که چهار هفته بعد برگزار میشد. با در دست داشتن اثبات ایدهاش، اما بدون داشتند هیچ پیشنمونهی کاربردی، او با مسئله مرغ و تخممرغ روبرو شده بود: برای ساختن نمونه اولیه نیاز به تامین مالی داشت اما ایدهاش چنان انقلابی بود که سرمایهگذاران ابتدا میخواستند نمونه اولیه را ببینند. او به عنوان تنها موسس یک شرکت نوپای فناوری، بدون هیچ پیش زمینهای در مهندسی، برای پیشروی نیاز به هم پیمان داشت.
سه سال بعد تیم او با جذب سرمایهای که از مارک کیوبن، ماریسا میر و بنیاد موسسان پیتر تیل جور، اولین پیش نمونه کارکردی را به اتمام رساند.
این وسیله میتوانست سریعتر از سیم، از فاصلهای دورتر، دستگاهها را شارژ کند. تا پایان سال 2014، شرکت او، یوبیم، هجده پروانه ثبت اختراع و 10 میلیون تامین مالی خطرپذیر به دست آورده بود.
پری در کنار اسنوپ داگ، برنده جایزه نوبل، بیل کلینتون و رئیس جمهور اسبق آمریکا، روی صحنه حاضر شد. او تنها نفری بود که برایش ایستاده دست زدند.
او میگوید: «تک تک افرادی که در حال حاضر برای شرکت کار میکنند گمان نمیکردند که این کار شدنی باشد یا به آن به شدت شک داشتند.»
پری با وضعیتی مواجه شد که هر نوآفرین برای به چالش کشیدن وضع موجود با آن دست به گریبان است؛ غلبه بر تردید ذینفعان بالقوه اصلی.
تلاش اولیه او ناکام ماند. به سراغ دهها نفر از متخصصان فنی رفت، که چنان سریع به ایرادات محاسبات ریاضی و فیزیک او اشاره میکردند که حتی فکر کار کردن با او نیز به ذهنشان خطور نمیکرد.
در نهایت، پری حرکتی انجام داد که برخلاف همه حرفهای خردمندانهای بود که درباره نفوذ بر افراد شنیده بود؛ خیلی ساده، او دیگر به متخصصان نگفت که سعی میکند چه چیزی پدید آورد. به جای توضیح دادن نقشهاش برای تولید برق بیسیم، صرفا مشخصات فناوریای را که به دنبالش بود به آنها ارائه میکرد. پیام قبلی او این بود: «دارم سعی میکنم مبدلی برای فرستادن برق از طریق هوا بسازم.» شیوه جدیدی که او انتخاب کرده بود: «دنبال کسی هستم که مبدلی با این پارامترها طراحی کند. میتوانید این قطعه را بسازید؟»
داستانهای کارآفرینی:
داستان عینکهای شکسته داستان لودویگ ماریشن و حمام جادوییاش
[…] کسی که ایستاده برایش دست زدند کارآفرینان زن باید کمی هم شجاع باشند کارآفرین زیر ۳۰ سال؛ از افسانه تا واقعیت […]