محمدرضا بهمنی، بنیانگذار استارتاپ هوش مصنوعی و رباتیک ایرانیان: هنوز خیلیها از نقش مهم هوش مصنوعی در افزایش فروش غافل هستند
محمدرضا بهمنی متولد 1370 و دانشجوی کارشناسی ارشد هوش مصنوعی دانشگاه آزاد شیراز است. او کارشناسیاش را در رشته مهندسی نرمافزار خواندهاست و از سال 92 وارد حوزه رباتیک شده است. بهمنی، به تازگی به عنوان یکی از فعالان حوزه هوش مصنوعی و اینترنت اشیا در چهارمین همایش آینده وب و موبایل حضور داشت. به بهانه این اتفاق، با او گفتگویی ترتیب دادیم تا بیشتر از دغدغههای یک فعال حوزه هوش مصنوعی و فراز و نشیبهای کسبوکارهای استارتاپی که با اختراعات جدید روزگار میگذرانند آشنا شویم:
محمدرضا بهمنی کیست و هم اکنون با چه تیمی کار میکند؟
از سال 92 93 در حوزه رباتیک و در بخش اختراعات آن وارد شدم و کارشناسی ام نرم افزار بود. من دو اختراع دارم. سال دوم و سوم دانشگاه آنها را به ثبت رساندم. اختراعم چون هم در حوزه برنامه نویسی بود و هم رباتیک و ارتباطات بین این دو حوزه.
اختراع ما یک کیت الکترونیکی بود که میتوانست به هر وسیله الکترونیکی در خانه مثل لامپ، تلزیون و گوشی وصل شود و با گوشی شما کنترل شود. این شروعی برای کارما بود. در اولین المپیادی که شرکت کردیم یک ربات برای کنترل و یک گاو صندوق موبایل که اولی در بخش روباتهای صنعتی مقام آورد و دیگری در حوزه رباتهای نمایشی. این اقدام به مثابه شروعی برای روباتیک بود و بعد از آن در حدود 20 رویداد ملی و بینالمللی مقام آوردیم و در 4 مسابقه جهانی هم شرکت کردیم.
در ابتدا با تیم «روبو اپ» شروع کردیم که برگرفته از ترکیب رباتیک و اپلیکیشن بود. اما درحال حاضر بعد از تغییرهای فراوان در واحد فناورانهای که اکنون در پارک علم و فناوری شیراز داریم «هوش مصنوعی و رباتیک ایرانیان» نام دارد.ما درحال دانش بنیان کردنش هستید. برای استقرار در پارک از طرح بنیاد ملی نخبگان استفاده کردیم.
محصولات شما دقیقاً چه چیزهایی هستند؟
ویلچر الکترونیک برای تمام کسانی طراحی شده است که فلج کامل هستند. آنها میتوانند با حرکات مردمک چشمشان این ویلچر را کنترل کنند. این محصول برای سال 2017 و اوایل 2018 است. ما میتوانیم به هر ویلچر برقی این کیت را وصل کنیم و حوزه اصلی این محصول، مربوط به سلامت و اینترنت اشیا است.
محصول دیگر ما داشبورد هوشمند در ماشینها است. نمیشود گفت این موارد کاملاً در حوزه اینترنت اشیا هستند بلکه ترکیبی از IoT و هوش مصنوعی را در خود جای میدهند. اما در ایران کاربردش با خارج از ایران فرق میکند. برای ماشینهای خودران میتوان قابلیت خودران بودن را به ماشینها بدهد اما برای خودرویی مثل 206 که بسیار در ایران متداول است میتواند هشدار دهنده برای خطرات باشد، یعنی اگر خطری در کمین ماشین قرار گرفت هشدار میدهد. علاوه بر آن عیب یابی و ردیابی خودرو را هم انجام میدهد.
قیمت هر دو محصول با توجه به ویژگیهای آنها از ۲ و نیم میلیون تا ۴ میلیون است.
خروجی این برنامه ها با چند نفر انجام شده است؟
این دو مورد آخر کاملاً کار خودمان بوده است. پیش آمده که با دانشگاه ها انجام شود. اما در نهایت 2 الی 3 نفره بوده با هسته تیم خودمون در پارک فناوری.
فضای حاکم بر سرمایه گذاری در زمینه هوش مصنوعی را چطور ارزیابی می کنید؟
یکی از ویژگیهای کار در ایران این است که حتماً باید نمونهای موجود باشد و شما در تلاش برای حل مشکلی در آن باشید تا مورد قبول واقع شوید. تنها در این حالت است که سرمایه گذار حاضر به ریسک و پول خرج کردن میش.ئ چون میداند شما میخواهید چه چیزی بسازید.
اما در مورد ما اگر در مسابقات جهانی رباتیک شرکت کنیم اینطور نیست، باید کارتان واقعاً نوآورانه باشد، اختراع محسوب شود و پشتش مقالات علمی باشد؛ نه اینکه بر اساس چیز دیگری و در راستای رفع مشکل دیگری ساخته شده باشد. همه چیز بر اساس نظر و تأیید اساتید برتر هوش منصوعی جهان ارزیابی میشود. تیم ما روی هرچیزی کار میکند اولین در نوع خود است و بنابراین نمیتوانیم مشابهتی بین آنها پیدا کنیم و همانطور که قبلاً گفتم سرمایه گذار حاضر نمیشود همکاری کند. ما هم میخواهیم مشکلی را حل کنیم اما نمیتوانیم بگوییم فلان استارتاپ شبیه ما است چون اگر شبیه باشد کمیته رباتیک جهان ایده ما را از ابتدا قبول نمیکند.
به همین دلیل اسپانسر پیدا کردن به روشهای معمول کشورمان کار بسیار سختی است. به همین دلیل بارها پیش آمده است که اسپانسر پیدا کردهایم اما خودش میگوید کار شما خیلی خوب است اما نمیدانم باید این کار را انجام دهم یا نه؛ چون نمیدانم جواب میدهد یا خیر. اما به محض اینکه آن ایده و کار جواب دهد با خیل عظیم علاقه مندان و سرمایه گذاران روبرو میشوید که برای سرمایه گذاری ابراز تمایل میکنند اما دیگر کار به جایی رسیده است که خودش میتواند با فروش محصول از پس هزینهها بربیاید. همه اینها درحالتی رخ میدهد که ترجیح میدهیم شرکتی باشد که طوری سرمایه گذاری کند که برای ما جذابیت لازم را داشته باشد.
با توجه به فضای حاکم بر جذب سرمایه در زمینه هوش مصنوعی پس شما چطور مشتری جذب میکنید؟ سرمایهها بیشتر داخلی هستند یا خارجی؟
سرمایهها هم داخلی هستند و هم خارجی. ما تاکنون برای همان ایده ویلچر با ارگانها و نهادهای مختلف مذاکرده کردهایم، مثل بهزیستی و بنیاد شهید. آنها افرادی را به ما معرفی کردند یا اطلاعات ما را برای موارد خاص گرفتهاند . ما همیشه این ارتباطها را حفظ کرده ایم و جلو بردهایم.
برای بخش خودرو ما همواره نمونه محصولمان آنجا هست چون همیشه غرفهای داریم و در قالب نمایشگاهی سعی کردهایم محصولمان را بشناسانیم اما به جایی رسیده ایم که ترجیح میدهیم حتی به حمایتها هم فکر نکنیم. چون اکثر مدیرها نگاه زودگذر دارند. از دانشگاه بگیریم تا نهادها؛ حاضر نیستند با گروهی کار کنند که دانش بنیان هستند. حتی پیش آمده که مذاکراتمان با سازمانی آن را قانع کرده است که ویلچر تولید کند اما در بلندمدت متوجه شده است که واردات ویلچر برایش سود دارد و حاضر نیست دور آن را خط بکشند و با ما کار کند و به تولید داخلی روی بیاورد و ریسک کند.
در مورد خودرو نیز وضع به همین قرار است. خیلی از استارتاپهایی که در مورد اضافه کردن ویژگیهایی به خودرو کار میکنند نمیتوانند با ایران خودرو قرارداد ببندند. چون نگاه مورد نظر وجود ندارد. بنابراین تصمیم میگیریم برای مثال با کسی که 200 خودرو روی خط دارد وارد مذاکره شویم. ما خودمان برای خودمان مشتری پیدا میکنیم.
اما مزیت ما نسبت به دیگران این است که توسط هوش مصنوعی برای خودمان مشتری پیدا میکنیم. اینطور نیست که 10 تا 50 بازاریاب داشته باشم و از آنها بخواهیم برایم بازاریابی کنند؛ بلکه روباتهای نرم افزاری داریم که ویژگیهای مشتریهایمان را به آنها دادهایم، آنها میگردند و کارمان را به آنها معرفی میکنند.
پس نه تنها محصول شما مبتنی بر هوش مصنوعی است که روشهای بازاریابی شما هم مبتنی بر هوش مصنوعی است؟
هرچیزی که فکر کنید در دفتر ما مبتنی بر هوش مصنوعی است و انسان انجام نمیدهد.
با این تفاسیر به نظر میرسد رقیبی ندارید؟ آیا همینطور است؟
میتوانم بگویم در بخش ویلچر در دنیا رقیبی نداریم. در بحث عیب یابی و ردیابی خودرو هم در سطح کشور صدها مورد داریم اما ما محور اصلی خدماتمان پیشبینی خطر تصادفات است.
قولهایی گرفتهایم اما نمیتوانیم رویشان حساب کنیم. اینکه ارتباطاتی به ما بدهند که با شرکتهای بیمه صحبت کنیم. بیمه میتواند بیاید هزینه کند و بخش بزرگی از دستگاه را بیمه بدهد. در واقع مزایای خودش را به خودش باز میگرداند. تصادفات را کمتر میکند و خطر خواب آلودگی را هشدار میدهد. این ویژگیها و امکانات بر رفتار بعدی راننده تأثیر زیادی دارد. لازم است بگویم محصول ما 15 سرویس مختلف ارائه میدهد که تنها یکی از این ویژگیها عیب یابی و ردیابی است.
ایا استقرار شما و تیمتان در شیراز تفاوتی با حضور در تهران دارد؟
یکی از انگیزههای ما این است که به نقطهای برسیم که شیراز را ترک کنیم و به تهران بیاییم. به دلیل نگاه بهتر به تکنولوژی و تعداد بیشتر مشتریها. کار ما در تهران بهتر درک میشود. هرچند شیراز نسبت به برخی شهرهای دیگر وضعیت بهتری دارد اما طبیعتاً نسبت به تهران خیلی فاصله دارد.
یکی از مشکلات استارتاپها این است که باید در تهران ساکن باشند. خیلی کم پیش میآید که استارتاپی در شیراز باشد و بتواند رشد واقعی داشته باشد. اگر دو شرکت از یک نقطه راهشان را آغاز کنند و یکی در تهران باشد و آن یکی در شیراز، آن موردی که در تهران است قطعاً زودتر رشد میکند.
آیا راهش این نیست که به جای تمرکز بر تهران، پتانسیل دیگر شهرها را افزایش دهیم؟
نکته این است که بسیاری از این تلاشها به جلسات منتج میشود. برای مثال اگر قرار باشد با بانک ملی به عنوان سرمایه گذار مذاکره کنید باید وقت بگذارید و به تهران بیایید. برای قرار ملاقات گذاشتن با کوچکترین ارگان باید به تهران بیایید. اما اگر در تهران باشید اصلاً به این موانع فکر نمیکنید چون لازم نیست برای یک جلسه ساده زمان و هزینه زیادی صرف کنید. بیشتر شرکتها و نمایندگیهای بزرگ، دفتری هم در تهران دارند. در مورد تجربه خودمان، با علوم پزشکی و بنیاد شهید در شیراز صحبت کردیم اما اگر با مرکزشان در تهران صحبت میکردیم آنها آمار و اطلاعات تمام ایران را به ما میدادند. به رغم تمام هزینههای بالا در تهران خروجی کار بزرگتر میشود.
بعضی از افراد حتی در شیراز با شرکتهای بزرگ آلمان کار میکنند و موفق هم هستند. اما نگاهمان همواره باید به سمت کلانشهرها و همچنین کشورهای بزرگتر باشد.
آیا جماعت خاص خودتان برای هوش مصنوعی دارید؟ آیا بودن این جماعت به تشکیل گفتمان برای این دسته از افراد نمیانجامد؟ آیا نیازش را احساس نمیکنید؟
این موضوع قابل تفکیک است و نمیشود تنها از یک زاویهبه آن نگاه کرد. من در شرکتی که جز بزرگترین شرکتهای فروشگاهی ایران است همکاری داشتم؛ شاید باورتان نشود از بین 20 تا 30 نفر برنامه نویس و متخصص و مدیر پروژه و رئیس، هیچکدام نمیدانستند هوش مصنوعی چیست. می دانستند چیزی به نام هوش مصنوعی وجود دارد اما نمیدانستند میتواند به سایتشان چه کمکی کند. وقتی من به آنها در مورد اهمیت هوش مصنوعی در تحلیل رفتار کاربران توضیح میدادم درک نمیکردند.
من آماری از وبسایتهای فروشگاهی ایران دارم. اگر هشتصد هزار محصول در فروشگاه داشته باشند نهایتاً 150 آیتم میتواند در صفحه اول نشان داده شود. تقریباً 80 تا 90 درصد آنها در این صفحه اول هیچ بهرهای از هوش مصنوعی نبردهاند یعنی آخرین محصول، یا پرطرفدارترین محصولش را نشان میدهد. در صورتی که هدف این است 150 محصول منجر به خرید کاربر شوند چون هدف وبسایت فروش است نه معرفی. از این بدتر این است که گاهی پیش میآید از این همه محصول ممکن است 30 مورد هم تکراری باشد که واقعاً تأسف بار است. ما اکنون در زمینه هوش مصنوعی در همین رده هستیم.
هنوز هیچ وبسایتی در ایران نمیداند که میتواند با هوش مصنوعی در ایران پول در بیاورد. چون در ایران معمولاً همه کپی پیست هستند اما به محض اینکه اولین نفر این کار را کند همه پیرو آن میشوند. همه میدانند هوش منصوعی چقدر خوب است اما هیچ کس نمیداند در فروشگاه خودش چقدر میتواند به فروش محصولاتش کمک کند. چون نگاه میکند و میبیند فرد دیگری این کار نکرده است و ریسک نمیکند.
اگر هم وجود داشته باشد خیلی تخصصی است. مثلاً یک فوق تخصص هوش مصنوعی در دانشگاه شریف و امیر کبیر مقالهای از بهروزترین مقالات گوگل مینویسد. اما مدیر وبسایت نمیفهمد که این حرفها به چه دردش میخورد. چون به زبان ساده بیان نشده است.
منظورتان این است که انقدر آکادمی و تخصصی میماند که ارتباطش با صنعت برقرار نمیشود؟
دقیقاً همینطور است. عمق فاجعه این است که استاد دانشگاه میتواند صدها ساعت در مورد هوش مصنوعی به صورت نظری بحث کند اما به ندرت از این افراد میدانند که کاربرد هوش مصنوعی در این وبسایتها چیست. از نظر فنی خیلی ممکن است قوی باشند اما چطور استفاده کردن از آن را نمیدانند. این دید و نگاه حتی در محیطهای دانشگاهی هم وجود دارد. در پایان نامهها و پروژههایی که برای دانشجویان تعریف میشود این کاربردی بودن به چشم نمیآید.
توسعه هوش مصنوعی در جهان و ایران را چطور میبینید؟ به نظر میرسد چندان خوشبین نیستید.
اگر در کشور امری گمنام باشد و کسی اطلاعاتی در مورد آن نداشته باشد، کافی است یک شرکت پیشگام در آن پیدا شود؛ آن وقت زمانی که همه میخواهند به آن موضوع روی بیاورند همان استارتاپ میشود رفرنس و مرجع تمام کشور میشود. به هرحال ما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید در این سالهای آینده به سمت هوش مصنوعی بیاییم. شاید در ده سال آینده به اندازه 4 سال آنها جلو برویم اما بلاخره باید حرکت کنیم. در این مسیر بسیاری از دانشگاهها یا هوش مصنوعی را تدریس نکرده اند . یا اگر هم کرده باشند کاربردی نبوده است.
وقتی حجم زیادی از مخاطبها نیازش را احساس کنند و به سمتش بیایند تعداد محدودی از شرکتها هستند که خدمات مختلفی مبتنی بر هوش مصنوعی ارائه دادهاند. من فکر میکنم آن زمان، زمان برد شرکتهای این چنینی است. بنابراین چون بستر این وضعیت را دارد آینده روشن است هرچند شاید درحال حاضر چندان جذاب نباشد.
چون شاهد بودهام؛ سال 91 زمانی که شروع به برنامه نویسی موبایل کردم، موبایلهای اندروید دار بسیار کم بود و همینطور تبلتها. اما الان همه گوشی هوشمند دارند. آن زمان مشتری وجود نداشت ولی الآن یکی از پر درآمدترین شغلهای برنامه نویسی، توسعه دهندگی موبایل است. الان آن نیاز به صورت اجباری درآمده. چون همه موبایل دارند و نیاز نیست کسی با یک وبسایت کار کند. همه با اپلیکیشن خدماتشان را ارائه میدهند. سر این موضوع همه به سمت تولید زیاد اپلیکیشنهای موبایل رفتند. در یک بازه زمانی برنامه نویسها و توسعه دهندگان خیلی پر مشغله بودند تا به امروز. در مورد هوش مصنوعی هم همین اتفاق میافتد یعنی زمانی میرسد که همه به این سمت میآیند و در آن زمان شرکتها و افراد معدودی هستند که روزمه و محصول مشخصی در این مورد دارند. همه مجبور میشوند به آنها اعتماد کنند و ایده آل هایشان به نتیجه خواهد رسید.
در واقع معتقد هستید به خاطر جبر موجود در بستری است که دارد به این سمت می رود؟
شاید افرادی روی سایت کار کردند که تجربه کار در شرکت بزرگ را نداشتند و از صفر شروع کردند راجع به اتفاقات آینده خیچ دیدی ندارند. اما ممکن است وبسایتی به اندزاه ای داده از کاربر داشته باشد که حتی وبسایتش بالا نیاید. برای رفع این موضوع ناچار می شود به سمت برخی تکنیک ها بیاید. اما این را زمانی متوجه می شود که کارش را راه انداخته باشد و دو سه سال از کارش گذشته باشد. در آینده انقدر با داده ها سروکار داریم که نمی توانیم به راحتی مدیریشان کنیم. مدیریتشان از مدیریت انسانی خارج می شود و به ناچار باید هوش مصنوعی آنها را مدیریت کند. گوگل تمام درآمدش از داده هایی است که دارد. هجم زیادی از داده های ما را دارد و رویش تحلیلهایی انجام میدهد با شرکت های مختلف خدمات مختلف می دهد.
هوش مصنوعی هم همین داستان را دارد. تمام شرکت هایی که در ایران هستند، از سازمان آب گرفته تا هرجا داده های زیادی دارند اما نمی توانند از آن استفاده کنند.
وقتی این جو در کشور به وجود می آید که متوجه می شوند می توانند چنین خدماتی داشته باشند همه به سمتش می آیند. می شود کار شگت انگیز انجام داد. مثل شناسایی صدها متخلف در چند ساعت.
چشم اندازی که پیش رویتان می بینید چیست؟
ما داریم دو قسمت می شویم. یکی توسعه ابزابزار هوش مصنوعی است بخش دیگر ایده «نخبه شو» است. نخبه شو دات کام قرار است افرادی که نخبگی آنها احراز شده است به کار بگیرد. آنها میآیند در زمینه تخصصی خودشان آموزش و راهکار می دهند و به افرادی که می خواهند در این زمینه ها نخبه شوند.
استاد دانشگاه می آید چیزی به ما یاد می دهد که خودش آن کار را انجام ندهد. مثلاً برنامه نویسی یاد می دهد اما خوش آدم موفقی در حوزه برنامه نویسی نیست. بنابراین با چالش ها روبرو نبوده است. بنابراین نمی تواند خوب راهنمایی کند با توجه به چیزهایی که در انترنت خوانده است راهنمایی می کند نه چزهایی که با آن مواجه شده است. به همین دلیل افراد با بد راهنمایی شدن به حدی از نخبگی که باید برسند نمیرسند. کسی که خودش این کار را انجام داده باشد می تواند مدرس بهتری باشد.
ایده نخبه شو دات کام برایش خیلی فرصت نداریم ممکن است سال دیگر رقیب داشته باشیم. اگر ما اولین و قوی ترین نباشیم قطعاً شکست می خوریم.
آیا به دنبال جذب سرمایه داخلی هستید یا خارجی؟ آیا جذب سرمایه گذار خارجی با توجه به محدودیت هایی که گفتید سریعتر اتفاق می افتد؟
برای ما فرقی نمیکند. در نخبه شو دو قسمت ایرانی و جهانی داریم. که از هم تفکیک شده هستند. بله شاید جذب سرمایه گذار خارجی به نظر آسان تر برسد اما این مستلزم داشتن یک دفتر کار در یکی از شرکتهای مطرح است و آنجا هم شرکت خود را تشکیل دهید. بعضی از شرکت ها هستند که شما می توانید شهروند مجازی شان شوید از طریق سفارتشان. همه بچه هایی که ایده های مانند ما دارند باید به این حالت ها رو بیاورید. اما از طرف دیگر مشکلات حضور در تهران و شرکت در محافل بین المللی را داریم.
شما به عنوان یک فعال حوزه استارتاپهای هوش مصنوعی و رباتیک چه دغدغهای دارید؟
انتظاراتی که هیچ وقت برآورده نمی شود و ما یاد گرفته ایم سمتش نرویم مربوط به حمایت هایی است که اغلب نیار داریم و صورت هم نمی گیرد. مدیران در کشور ما اغلب به فکر خود هتستند. اگر ببینند ما برایشان سود تبلیغاتی داریم خیلی خوب از اما استفاده می کنند و به محض تعویض مدیر ممکن است این حمایت هم قطع شود.
دغدغه شخصی ما این است که بتوانیم با یک سرمایه شخصی خوب که مثلا برای یک سال 5 میلیون دلار سرمایه تزریق کنیم شاید روند رشدمان ضربدر پنجاه شود. اگر بتوانیم سرمایه گذار منطقی و معقول بتوانیم پیدا کنیم. خواستهاش از بازگشت مالی منطقی باشد و اینکه چقدر سهم ببرد منطقی باشد.
مصاحبه و تنظیم: تمنا منصوری