ارتباط کارآفرینی با مهارتهای فردی
تفاوتی دیگر بین مدیران کسبوکار و کارآفرینان
کارآفرینی بهمنزله دستیابی به مهارتهای کاری مانند فراگیری تهیه طرح تجاری یا کار با یک نرمافزار نیست. کارآفرینی شیوه تفکر فرد است. مهارتهای کاری ممکن است منجر به رسیدن به نقطهای شود که افراد دارای تفکر کارآفرینی هم باشند، اما آموزش طرحهای تجاری و پروژههای مالی میتواند به جای مفید بودن مضر واقع شود. در این زمینه گری شوئینگر، کارشناس ارشد توسعه محتوا، میگوید: «گرچه این نوع مهارتها برای مدیریت یک کسبوکار که خدمات یا محصولی را ارائه میدهد میتواند مهم باشد، اما اغلب مانع فرآیند کارآفرینی و جستجو برای حل مشکل میشود.»
فردی که موسسهای بینالمللی را اداره میکند به بیش از 600 هزار جوان، کارآفرینی را آموزش داده، نمیتوان کارآفرین خواند. مهارتهای کسبوکار امتیاز مفیدی است که در عین حال با آنچه یک کارآفرین باید روی آن تمرکز کند تفاوت دارد. بگذارید نگاهی به موضوع مخاطرات بهعنوان نمونهای از تفاوت بین اداره یک کار و کارآفرینی بیندازیم.
بسیاری از آموزشگاههای تجارت، روشهایی را برای مدیریت و کاهش مخاطرات آموزش میدهند. در کسبوکار، باید از مخاطره پرهیز کرد، آن را کاهش داد و از بین برد. سرمایهگذاران، مدیران، مجریان و کارکنان بنا به دلایل معقول از مخاطره میهراسند. اما از نگاه یک کارآفرین مخاطرهپذیری برای رسیدن به موفقیت حیاتی است و نوآوری و خلاقیت بدون مخاطره ممکن نیست. کارآفرینان آموختهاند که چگونه مخاطرات را ارزیابی کنند و با آن مواجه شوند.
|
نمونههای دیگری از مواردی که کارآفرینان و مدیران کسبوکار به گونهای متفاوت فکر میکنند وجود دارد. همکاری یکی از این موارد است. رهبران تجاری تمایل به حفظ نوآوریهای خود دارند در حالی که کارآفرینان علاقهمندند طرحهای خود را حتی با رقبای بالقوهشان به اشتراک بگذارند و تبادل نظر کنند. بیشتر صاحبان کسبوکارها و کارآفرینان توجهی به موضوع تفاوت مجموعه مهارتهای افرادی که میتوانند در اداره یک کسبوکار موفق باشند، و افرادی که واقعا کارآفرین هستند ندارند.
دیوید لیت، بنیانگذار و مدیر شرکت Blue Star Tech، میگوید: «این تفاوت مانند دو دست بودن است. بسیاری افراد راستدست و برخی چپدست هستند، اما تعداد بسیار اندکی میتوانند از هردو دست به طور مشابه استفاده کنند.» بنابراین کارآفرینی نه یک شغل، بلکه یک شیوه تفکر برای غلبه بر چالشها و فرصتهاست و به همین دلیل است که کارآفرینان در دولت، موسسات غیرانتفاعی و دنیای تجارت، در مقام کارمند و بنیانگذار شکوفا میشوند.
روشن است که تفکر کارآفرینی متعلق به کارمندان برجسته است، چراکه آنها زودتر مشکلات را تشخیص میدهند و برای آنها راهحل ارائه میکنند. کارکنان کارآفرین صاحبکار خود میشوند و نسبت به خلاقیت و همکاری بهخوبی تمایل نشان میدهند. کارآفرینان صرفنظر از اینکه در چه حوزهای کار میکنند، باید افرادی باشند که شرکتهای موجود را اداره و شرکتهای جدید را ایجاد کنند. ما به تعداد بیشتری از این افراد احتیاج داریم که مخاطرات را بپذیرند و مشکلات را مرتفع سازند. شاید بهتر باشد شیوه تفکر کارآفرینی را در مدارس، آموزش دهیم، با این حال مهمتر این است که ما کسبوکار و کارآفرینی را دو مهارت مرتبط اما مجزا از هم ببینیم.
مترجم: فریبا عوضزاده