راه رفتنی اتفاقی بر طناب خلاقیت
آیا پدیدآورندگان میتوانند ایدههای خود را قضاوت کنند؟
یک جادوگر فناوری به اسم دین کامن، مخترع سگوی است. کمدش فقط از یک جور لباس پر است؛ یک پیراهن لی، شلوار جین و کفش کار. وقتی از سرمایهگذاران مخاطرهپذیر خواستم کامن را برایم توصیف کنند، بیشترین پاسخ این بود؛ بتمن در شانزده سالگی، سر خود تغییر طراحی سیستم نورپردازی موزهای را برعهده گرفت و پس از آن بود که بهدنبال کسب اجازه از مدیر موزه برای اجرا کردن آن رفت. در سال 1970، پمپ تزریق دارو را اختراع کرد که آنقدر سودآوری داشت که وی یک جت و یک بالگرد خرید عمارتی در نیوهمپشایر بنا کرد که کارگاه ماشینافزار، آزمایشگاه الکترونیک و زمین بیسبال هم داشت. در سال 1998، دستگاه دیالیز همراه او، موفیت بزرگی بود.
در سال 1990، کامن، آیبات را طراحی کرد، صندلی چرخداری که میتوانست از پلهها بالا برود، با تشخیص کاربردهای وسیعتر این فناوری، او تیمی را برای کمک به خلق سِگوِی بهکار گرفت. هدف، ساختن وسیله نقلیهای ایمن و کممصرف بود که از آلودگی جلوگیری و به افراد کمک کند در شهرهای پرترافیک جابهجا شوند. چون این وسیله کوچک و سبک بود و تعادل خودبهخودی داشت، میتوانست بهطور طبیعی برای نامهبران، افسران پلیس و گلفبازها مورد استفاده قرار گیرد، اما این پتانسیل را نیز داشت که جابهجایی و حملونقل روزانه را اساسا دگرگون کند.
سگوی خارقالعادهترین فناوری بود که او تا آن زمان پدید آورده بود و کامن پیشبینی کرد که نسبت آن به خودرو، مانند نسبت خودرو به اسب و کالسکه خواهد بود. اما آیا پدیدآورندگان هرگز میتوانند در قضاوتکردن درباره ایدههای خودشان نگاهی عینی داشته باشند؟ یکی از دانشجویان سابقم، جاستین برگ که اکنون استادی جوان و موفق در استنفورد است، سالها وقتش را صرف بررسی این پرسش کرده است. تخصص برگ در پیشبینی خلاقیت است؛ هنر پیشبینیکردن موفقیت ایدههای نوین. در یکی از پژوهشها، او تصویر ویدئویی از اجراهای سیرک را به گروههای مختلفی از افراد نشان داد و از آنها خواست پیشبینی کنند که هریک از اجراها تا چه حد موفق خواهد بود. هنرمندان سیرک دوسولیل و سیرکهای دیگر نیز پیشبینیهایی ارائه کردند در مورد اینکه ویدئوهایشان چقدر محبوب خواهد بود. مدیران سیرک هم ویدئوها را تماشا کردند و پیشبینیهایشان را ثبت کردند.
سپس برگ، برای آزمودن دقت پیشبینی آنها، با دنبال کردن اینکه مخاطب عام تا چه حد ویدئوها را دوست دارند، همرسانی و پول صرفشان میکنند، موفقیت واقعی هر اجرا را اندازهگیری کرد. او از بیش از سیزده هزار نفر برای امتیازدهی به ویدئوها استفاده کرد؛ همچنین آنها این را فرصت داشتند که ویدئوها را از طریق فیسبوک، توییتر، گوگلپلاس و ایمیل همرسانی کنند و پاداشی 10 سنتی بگیرند که میتوانستند آن را به اجراکنندگان هدیه کنند.
سگوی خارقالعادهترین فناوری بود که او تا آن زمان پدید آورده بود و کامن پیشبینی کرد که نسبت آن به خودرو، مانند نسبت خودرو به اسب و کالسکه خواهد بود. هدف، ساختن وسیله نقلیهای ایمن و کممصرف بود که از آلودگی جلوگیری و به افراد کمک کند در شهرهای پرترافیک جابهجا شوند. چون این وسیله کوچک و سبک بود و تعادل خودبهخودی داشت، میتوانست بهطور طبیعی برای نامهبران، افسران پلیس و گلفبازها مورد استفاده قرار گیرد، اما این پتانسیل را نیز داشت که جابهجایی و حملونقل روزانه را اساسا دگرگون کند
معلوم شد که پدیدآورندگان اجراها در قضاوت اینکه اجراهایشان نزد مخاطبان آزمون چقدر موفق خواهد بود، بسیار ضعیفاند. بهطور میانگین، آنها هنگام امتیازدهی به ویدئوهایشان، در قیاس با اجراهای 9 هنرمند سیرک دیگر، کار خودشان را دو رتبه بالاتر از حد معمول درجهبندی میکردند. مدیران واقعبینتر بودند؛ آنها فاصله بیشتری از اجراها داشتند و این باعث میشد در جایگاه خنثیتری قرار گیرند. دانشمندان علوماجتماعی مدتهاست فهمیدهاند که ما گرایش داریم وقتی خودمان را ارزیابی میکنیم، اعتمادبهنفس بیش از حد داشته باشیم.
شاید اعتمادبهنفس مفرط در حوزه خلاقیت گرایشی باشد که غلبه بر آن کاری دشوار باشد. وقتی ایده جدیدی خلق می کنید، بهطور پیشفرض آن ایده منحصربهفرد است، پس میتوانید همه بازخوردهایی را که در گذشته در مورد ابداعات قبلی دریافت کردهاید را فراموش کنید، حتی اگر ایدههای قبلیتان زمین خورده باشد، این یکی با آنها تفاوت دارد.
مطالب پیشنهادی:
ارتباط کارآفرینی با مهارتهای فردی ۵ باور اشتباه که رویای یک کارآفرین را نابود میکند موفقیت فقط یک راه ندارد