نوآوری باز و مالکیت فکری
یادداشتی از دکتر علی تحویلیان، مشاور مالکیت فکری و قراردادهای انتقال تکنولوژی شرکتهای دانشبنیان
در این مجالی که دست داده تا در خصوص ابعاد حقوقی و مالکیت فکری نوآوری باز صحبت کنم، لازم است که قبل از هر چیز به تعریف نوآوری باز بپردازم. نوآوری باز در تعریفی که آقای چسبرو ارائه میدهد، دارای پنج عنصر کلیدی است. شبکهسازی یا Networking که کار تجاریسازی دانش داخل بنگاه و دانش بیرون از بنگاه اقتصادی را انجام میدهد و این دو را به هم مرتبط میکند. همکاری یا Collaboration که به نوعی شبکهسازی است و عواملی فاعل نوآروی باز مانند شرکا، رقبا، دانشگاهها و مشتریان را درگیر میکند. کارآفرینی شرکتی یا Corporate Entrepreneurship که به نوعی فرآیندی است که درون بنگاه اقتصادی شکل میگیرد تا ایدههای بنگاه را به روشی جدید به خصوص از طریق سرمایهگذاری جسورانه یا خطرپذیر، شرکتهای نوپا و یا اسپینافها، بازاریابی کند. مدیریت پویا یا Proactive مالکیت فکری که در نوآوری باز به دنبال فراهم کردن بستری است تا فعالان درگیر، آزادانه به استفاده از تکنولوژی موضوع نوآوری بپردازند. در واقع از مالکیت فکری در همه موارد انتظار انحصار داریم اما در فناوری باز، قرار است مدیریت پویای مالکیت فکری از کارکرد خود در جهت فعال کردن محیط نوآوری استفاده کند.
بازار خرید و فروش مالکیت فکری
با خرید و فروش مالکیت فکری، بازارهایی برای تکنولوژی فراهم میشود. نقش مالکیت فکری این است که این بازارها را از حالت سنتی خودش خارج و توسعه میدهد، مالکیت فکری برای ایدهها، ابزار فراهم میکند تا راحتتر و امنتر در بازار قابلیت دادوستد پیدا کند. همچنین تحقیق و توسعه یا R&D که درواقع مزیت رقابتی ایجاد میکند، توسعه مییابد. به نظر من کارکرد تحقیق و توسعه این است که بنگاه اقتصادی را آماده پذیرش دانش جدید متناسب با وضعیت فعلی بنگاه میکند.
البته تعیین عناصر کلیدی با توجه به سطوح بنگاه متفاوت است که بحث در مورد آن مجالی وسیعتر طلب میکند. مالکیت فکری شامل مالکیتهای ادبی و هنری که آن را بیشتر در مفهومی که کشورهایی چون انگلیس و آمریکا مورد استفاده قرار میدهند، به کپیرایت میشناسیم و مالکیتهای صنعتی که در علائم تجاری (اصطلاح تجاری آن «برند»)، اختراع، طرح صنعتی، رموز تجاری و نشانهای جغرافیایی متبلور است.
ماهیت وجودی مالکیتهای فکری
گفتیم مدیریت پویای مالکیت فکری از عناصر کلیدی نوآوری باز است. اما باید این نکته را مدنظر قرارداد که ماهیت وجودی مالکیتهای فکری، فراهم نمودن انحصار است. به عنوان مثال با اختراعی که ثبت میشود قانونگذار محل صدورگواهینامه اختراع، به شما حق انحصاری در استفاده از آن اختراع را اعطا میکند. لذا دیگران را از هرگونه استفاده آن اختراع، منع میکند. یا در خصوص کپی رایت حقوق معنوی و مادی مولف، ناشر، گردآورنده، شاعر، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده، پخشکننده، مجری، طراح و همه دستاندرکاران میبایست حفظ شود. این بایدها از ماهیت انحصاری حقی است که قانونگذار محل ایجاد اثر به صاحب اثر اعطا میکند.
حال ممکن است برای خواننده این سوال مطرح شود که آیا انحصاری که از آن در خصوص مالکیتهای فکری صحبت میکنیم با ماهیت نوآوری باز تعارض ندارد؟
آیا مالکیت فکری با این ساختاری که بیان شد مانع توسعه نوآوری باز نیست؟
آیا ممکن است مالکیت فکری به نوآوری باز آسیب بزند؟
اساساً آیا مالکیت فکری میتواند به توزیع تکنولوژی، آثار خلاقانه و گسترش اطلاعات کمک کند؟
آیا میتوان چنین تلقی کرد که مالکیت فکری با همه انحصاری که ایجاد میکند، میتواند به «باز» بودن فرآیند مدیریت نوآوری کمک کند؟
یعنی درست است که انحصار ایجاد میکند اما آیا همین انحصار فضای امنی را ایجاد میکند تا فعالان نوآوری باز، عناصر دخیل در نوآوری باز هر یک در جای خود ضمن باز بودن فرآیند، مطمئن از به اشتراکگذاری اطلاعات، تکنولوژی و کارهای خلاقانه را بشنوند؟
البته در پاسخ به این سوالات و نگرانیها مفهوم «باز» بودن و تعریفی که ما از آن به دست میدهیم حایز اهمیت است و بسته به اینکه در نوآوری باز، باز بودن را موسع تعریف کنیم یا مضیق، کارکرد و عناصر کلیدی فوقالذکر و بالتبع دخالت مالکیت فکری متفاوت میشود. البته بنا به نظر عدهای از صاحبنظران آن تعریفی که آقای چسبرو در خصوص نوآوری باز ارائه دادهاند در واقع مفهوم مضیق از «باز» بودن فرآیند است در حالی که به نظر من آقای چسبرو اشاره به مدیریت پویای مالکیت فکری داشتهاند. در این بیان نقش مالکیت فکری و نحوه مدیریت آن است که میتواند رنگ باز بودن در نوآوری را پر یا کم کند.
لزوم وجود نوآوری باز در اجزای مختلف فرایند
با نوآوری باز اجزای مختلف فرآیند که هر کدام شاید به تنهایی ارزش افزودهای ندارد میبایست در قالب شبکه و همکاری به فرآیند وارد شوند. ورود فعالان و اجزای نوآوری باز برای تحقق این مهم بعضا از طریق قراردادهای مشارکت Collaborative Agreement انجام میشود که محوریت این قراردادهای مشارکت «لیسانس» تکنولوژی یا اطلاعات است. قسمت اصلی و اساسی لیسانسها، عناصری هستند که با ابزار مالکیت فکری به شکل یکی از ابعاد مالکیتهای فکری درآمده و درقالب لیسانس اختراع، طرح صنعتی، علامت تجاری، استفاده از اثر ادبی و هنری، محور مشارکت فعالان نوآوری باز قرار میگیرد. البته نکتهای که اینجا میبایست اشاره کرد این است که تمامی اجزا و عناصر نوآوری باز به جز بعد مالکیت فکری، ابعادی هستند که توسط فعالان این نوع از فرآیند نوآوری قابل تغییر یا ارتقاست، اما در خصوص مالکیت فکری میبایست به این نکته اشاره کرد که قانونگذار در یک کشور، نهادهای قضایی، اداره ثبت هر کشور در ایجاد، ثبات، حیات و زوال مالکیتهای فکری بسیار موثرند.
ویژگی سرزمینی بودن مالکیت فکری
توضیح بیشتر در این رابطه را به این صورت میتوان ارائه داد؛ از ویژگیهای مالکیت فکری، سرزمینی بودن آن است. یعنی اینکه مخترع ایرانی که اختراع او در ایران ثبت شده است نمیتواند انتظار داشته باشد حق انحصاری ایجاد شده برای او درکشورهای دیگر هم معتبر باشد. لذا تنها در ایران میتواند نسبت به ممانعت دیگران از استفاده بدون اجازه از اختراع خود اقدام نماید مگر اینکه در دیگر کشورهای مورد نظر خود هم اختراع را ثبت کند.
این را هم بدانیم که قانونگذار کشورهای مختلف در خصوص نحوه قانونگذاری مالکیت فکری مختار هستند مگر به کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی مرتبط پیوسته باشند و کنوانسیونها و معاهدات مزبور کشورهای عضو خود را مکلف به رعایت محدودیتها کرده باشد که در این صورت آن معاهده و کنوانسیون به شرط پذیرش و تصویب توسط مجلس آن کشورها بر قوانین داخلیشان حاکم است. حال در صورتی که فرآیند ثبت اختراع در کشور مابه نحوی باشد که ممیزی درست انجام نشود، و موجبات ثبت اختراعات ضعیفی را فراهم کند و یا در مقام اختلاف نهادهای رسیدگی کننده از دقت و دانش لازم برای رسیدگی به اختلافات مربوط به مالکیت فکری برخوردار نباشند، در این صورت نقش عنصری کلیدی مالکیت فکری در فرآیند نوآوری باز تضعیف میشود.
موازنه بین اجزای مختلف نوآوری باز
اینجاست که گردش و مشارکت اجزای شبکه در نوآوری باز کارکرد ناقصی از خود ارائه میکنند. لذا ضعف در قوانین، ممیزی اداره ثبت و نهادهای رسیدگی کننده به اختلافات، قیمت تمام شده نوآوری باز را افزایش میدهد چرا که قرارداد لیسانس صاحب تکنولوژی از رویالتی و یا حق لیسانسی برخوردار است که در قبال استفاده از اختراعی پرداخت میشود که ارزش مادی چندانی ندارد. لذا موازنه بین اجزای مختلف نوآوری باز را با مشکل مواجه میکند. از طرفی ضعف در قوانین، اجزای مختلف و فعالان نوآوری باز را درگیر قراردادهایی میکند تا طرفین خود قانونگذار شده و ضعف قانوگذاری را در حمایت از دانش و تکنولوژی موضوع تبادل در فرآیند نوآوری باز، جبران کنند. این مساله تا آنجا میتواند کارآمد باشد که در چارچوب قواعد آمره و نظم عمومی قرار نگیرد، در غیر اینصورت میتواند هم باطل و در بعضی موارد مبطل قرارداد فیمابین طرفین باشد.
البته ابعاد حقوقی مختلفی در خصوص نوآوری باز قابل طرح و بررسی است، اما محدود بودن مجال به دست آمده، مانع از ادامه میشود. امید است که بتوان در یادداشتهای آتی به این مفهوم مهم، بیشتر بپردازم.