چرا نتفلیکس، بلاکباستر را به خاک سیاه نشاند؟
نقش خلاقیت در موفقیت و شکست شرکتهای بزرگ
تقریبا همه میپذیرند که برای رسیدن به موفقیت در جهان رقابتی و مدرن کسبوکارهای امروزی، به خلاقیت نیاز است. اما همچنان بسیاری از مدیران سازمانها با فراهم نکردن فضای خلاقیت واقعی مانع تفکرات مبتکرانه همکاران خود میشوند. این موضوع در تالیفات محققان نیز مورد توجه قرار گرفته است که مدیران غالبا از آنجا که نمیخواهند درگیر چالشها و طرحهای بهظاهر غیرممکن شوند، خلاقیت را در کسبوکار از بین میبرند.
«طرحهای انقلابی زمانی خلق میشوند که ما درباره دیدگاه خودمان نسبت به دنیا دچار تردید میشویم.» این تعبیر آلن آینی، یکی از نویسندگان کتاب «فکر کردن در جعبههای جدید: الگوی نوین خلاقیت در کسبوکار» است. او همچنین میگوید: «با این ملاحظه، راهبران واقعی باید ظرفیت ابتکار انقلابی را توسعه دهند: آنها باید دنیا را با نگاهی جدید ببینند و آن را در مسیری کاملا غیرمنتظره بازآفرینی کنند. به این ترتیب، میتوانند فرهنگی را خلق کنند که آماده پذیرش مخاطره ناشی از خلاقیت است و میپذیرد که شکست بخشی از فرآیند خلاقیت است.»
همچنان که زندگی روزمرهمان را دنبال میکنیم، به فرضیات و سرمشقهایی تکیه میکنیم. اینها برای درک دنیا به ما کمک میکنند، اما همچنین میتوانند مانع درک مخاطرات و فرصتها شوند. به طور سنتی پاسخ رفع این مشکل چنین است که «خارج از چارچوبها فکر کنید» اما مولفان این کتاب میگویند که این راهحل کافی نیست. خلاقیت واقعی نیازمند ساختار و تحلیل در کنار همفکری است.
آینی که متخصص خلاقیت و طراحی سناریوهای کاری است و بارباندر مولف دیگر این کتاب که هدایتکننده گردهماییهای مدیران ارشد است، براساس تجارب ارزشمند خود در زمینه خلاقیت میگویند:
نخست، به همه چیز شک کنید و دیدگاه فعلی خود را مجددا ارزیابی کنید. دوم، امکانات را بسنجید. گزینههای پیرامون خودتان را کشف کنید. سوم، واگرا شوید. طرحهای فراوان جدید و هیجانانگیز تولید کنید، حتی اگر پوچ به نظر برسند.
چهارم، همگرا شوید، طرحها را ارزیابی کنید و آنهایی را که فکر میکنید منجر به دستیابی به موفقیت میشوند، برگزینید.
نهایتا، به شکلی خستگیناپذیر کارها را مجددا ارزیابی کنید، هیچ طرحی همیشه خوب نیست.
|
برای بیرون کشیدن مدیران و سازماندهندگان از افکار خشک خود به ابزارهایی نیاز است. تاریخ مملو از سازمانهایی است که به دلیل نگاه غیر واقعی به بازار دچار انحراف شدهاند. نمونه آن شرکت بلاک باستر است که زمانی در همه شهرها حضور داشت و هرگز تصور نمیکرد که شرکتی به نام نتفلیکس کسبوکار اجاره فیلم را با استفاده از شیوه سفارش پستی و عرضه آنلاین نابود سازد.
نمونه موفق اما به شرکت بیک برمیگردد که تولیدکننده قلمهای مصرفی خودکار هستند. این شرکت وقتی موضوع چگونگی رشد خود را بررسی میکرد، به مسائلی فراتر از اندازه و رنگ در قلمها توجه کرد و از حصار «قلم» خارج شد و دریافت که میتواند وارد عرصه «مصرفیها» شود. از آن پس شاهد عرضه فندک، تیغ، و حتی تلفن بیک هستیم.
برای درک درست این نکات دنیای کسبوکار به ورزش هم سر بزنیم، جایی که با قهرمانی به نام ریچارد فوزبری مواجه میشویم؛ قهرمانی که در المپیک 1968 رشته ورزشی خود را با انقلاب مواجه کرد. او به جای استفاده از روش متعارف همیشگی برای پرش بلند، ابتدا یک قدم به عقب برداشت. او با این روش نهتنها به مدال طلا دست یافت و رکورد جدیدی ثبت کرد، بلکه روش جدیدی را بنیان نهاد که همه دنیا آن را با نام Fosbury Flop میشناسند. همه این تغییرات از آنجا ناشی شد که او در استفاده از روش سنتی موفق نبود و تلاش میکرد تا روش جدیدی را آزمایش کند.
و اما نکته نهایی اینکه تغییر اصیل و واقعی با استمرار ایجاد میشود.
عالی…عالی…
“طرحهای انقلابی زمانی خلق میشوند که ما درباره دیدگاه خودمان نسبت به دنیا دچار تردید میشویم”
اینو باید بارها و بارها تکرار کرد تا قشنگ تو کله هامون رسوب کنه
بعضی وقتا چنان قطعیتی در تفکرات و اعمالمون داریم که انگار وحی منزله.