هوشمندسازی تهران با تشکیل کنسرسیوم بینالمللی محقق میشود
مهمترین راهکار سجاد جهانگرد بهعنوان یکی از جوانترین مشاوران نوآوری مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری، برای تحقق هوشمندسازی تهران استفاده از کنسرسیومهای مشترک بینالمللی، تجربیات جهانی و تیمهای کارآزموده است.
بهنظر جهانگرد هوشمندسازی واقعی سخت، اما ممکن و سرنوشت محتوم تهران است. به همین دلیل قبل از هرچیز نیازمند یک «ذهنیت» برای هوشمندسازی تهران هستیم. تفکری که فراتر از بهکارگیری سنسور و سختافزار باشد. آنچه در ادامه میخوانید دیدگاههای سجاد جهانگرد در گفتگو با مجله اتوماسیون ساختمان است که در آن مانع اصلی هوشمندسازی تهران نه سختافزار و نه نرمافزار، بلکه باورها و روندها شناسایی شده است.
نباید شهر هوشمند را به سختافزار و سنسور تقلیل دهیم
شهر هوشمند موضوع در حال تکاملی است و چیزی نیست که بگوییم امروز و الان به نهایت رسیده و تمام شده است. البته اگر ترمینولوژی شهر هوشمند را بررسی کنیم قطعا تاریخی دارد که استفاده شده، اما اصل ماجرای شهر هوشمند، هوشمندی در سازوکار شهری است. هوشمندی در سازوکار شهری با ابزار فناوری اطلاعات، به بلوغ رسیده و بر اساس تحلیل دادههای مختلف میتواند برنامهریزی کند تا به رویههای شهر هوشمندی تزریق شود. هوشمندی شهری، شهر هوشمند و شهروند هوشمند بر اساس نوع برنامهریزی شهری قابل تعریف است، حتی قبل از اینکه فناوری اطلاعات باشد، اما با فناوری اطلاعات به بلوغ رسیده است.
به عقیده سجاد جهانگرد خیلی از اوقات، بحث شهر هوشمند به سختافزار و سنسور کاسته میشود، حتی وقتی انتظاراتشان بیشتر میشود و این مرحله را توسعه میدهند، نهایتاً به اینجا میرسند که سنسورها دیتا را جمعآوری کنند، دیتا تحلیل و طبقهبندی شود، در دیتابیسها مختلف وارد شود و روی آن گزارش ایجاد شود، اما در پایان تمام این روند باید پرسید: آیا برای بهوجود آوردن هوشمندی برنامهریزی کردهاید یا نه؟ واقعیت این است که وقتی وارد بحث برنامهریزی میشویم همه صحبتها و بحثهای پیرامون شهر هوشمند و پیادهسازی آن کلان میشود. یعنی قبل از آن شاید میتوانستید کوچه و محلهتان را با همان متد سختافزاری و سنسوری مجهز کنید، اما زمانی که صحبت از برنامهریزی میشود هوشمندسازی یک کوچه هم پروژهی نسبتا پیچیدهای میشود چه برسد وقتی که از یک کلانشهر صحبت میکنیم.
از اینجا به بعد کمی ترسناک هم میشود و برای همین معمولا بازمیگردند به همان حالت نصب تعدادی سنسور و همین حد هوشمندسازی راضیشان میکند.
نگرش مطلوب برای رسیدن به تهران هوشمند واقعی
باید فکر اولیه داشته باشیم. شاید یک برنامه بزرگ در بازه زمانی کوتاه نتواند پاسخگو باشد، اما در همین بازه زمانی کوتاه میتوانیم بفهمیم که از شهر هوشمند دقیقاً چه چیزی میخواهیم و چه انتظاری داریم.
دو نگرش در این مورد وجود دارد؛ اول اتوماسیون صرف که تنه به لوکس بودن فضای زندگی میزند. در دنیا معمولا کشورهایی که از درآمد سرآنه بالایی برخوردارند اما متکی بر درآمدهای دانش بنیان نیستند، به این نگرش علاقه نشان میدهند. این کشورها بیشتر با بهکارگیری سریع ابزارهای نوین، ظهور و ویترین هوشمندسازی را در زندگی روزمره دنبال میکنند. نگرش دوم مربوط به کشورهاییست که معمولا تا چیزی کار میکند، عوضش نمیکنند (مانند کشورهای اروپایی و ژاپن). بنابراین زمانی از سنسورها و هوشمندسازی استفاده میکنند که مثلا باعث حفظ محیط زیست، کاهش هزینهها، ایجاد درآمدهای جدید و در نهایت تسهیل رویههای زندگی شهروندان بشود.
اگر بخواهیم هوشمندسازی را به شکل ماندگار و پایدار به جلو ببریم و توسعه دهیم باید با نگرش دوم به آن نگاه کنیم. این زاویه دید به مسائل شهری کمک زیادی به حرکت به سوی شهر پایدار و حل مسائلی مثل کاهش آلایندگی میکند. از این زاویه نیاز مبرمی به برنامهریزی داریم، چون باید بدانیم این هوشمندسازی مثلا آیا به کاهش آلایندگی منجر میشود یا نه و تا چه اندازه این کاهش ایجاد خواهد شد و آیا میارزد؟ این سیستم برنامهریزی و برآورد هزینه و فایده، پروژههای هوشمندسازی شهری را معتبر میکند.
برعکس پروژههایی که در نگرش اول تولید میشود، نیازمند سرمایهگذاریهای بزرگ است و لزوما برگشت مالی جذابی هم ندارد. یکی از دلایلی که هوشمندسازی خیلی در روند شهری تهران پا نگرفته همین است، چون برنامهریزی بلند مدت پایدار را نتوانسته توجیه کند و البته انجام این کار هم سخت است.
استانداردهای لازم برای پروژه هوشمندسازی
این موضوع دو محور اصلی دارد. یکی استانداردهای اتوماسیون ساختمان و دیگری ساختوساز و شهری. در این سالها به اتوماسیون ساختمان پرداخته شده و در نظام شهرسازی کشور تا حدودی وارد شده است. در محور دوم اما بحث فکرافراز است و باید قبول کنیم که از تجربههای جهانی در این مورد استفاده کنیم. وقتی کاری را هنوز خودمان تمرین نکردیم عقل حکم میکند که با تکیه بر تجربههای موفق دیگران کار آغاز شود. وقتی پروژه ای در دست داریم که به مردم و بیتالمال مربوط میشود، باید دقت بیشتری در نحوه مصرف سرمایههای مادی، انسانی و فرصت زمانی در اختیار قرارداده شده داشت.
مثلاَ میتوان با بهکارگیری یک کنسرسیوم با مشارکت تیمهای خبره بینالمللی باتجربه مدیریت شهری از یک طرف، شرکتهای جهانی صاحب و لبه فناوری از طرف دیگر و بازیگران تجاری و صنعتی داخلی در این حوزه در اداره شهر مسیر درست را پیدا کرد و برای شروع این کنسرسیوم مسئولیت پایلوت کردن منطقه به منطقه را به عهده بگیرد. در عینحال باید فرهنگ این نوع عملکرد در مدیران بالا دستی وجود داشته باشد تا نگذارند به شیوهای غیر علمی کار جلو برود و برای رسیدن به نتایج جدی، حامی طرح باشند و کمی تحمل کنند. در تعاملات بینالمللی باید مدت زمان کافی گذاشته شود تا در نهایت نتیجه مطلوب بهدست آید.
ایده تهران هوشمند چقدر به واقعیت نزدیک است؟
سجاد جهانگرد با اشاره به اینکه ایده شهر هوشمند تهران در دورههای مختلف مورد توجه شهرداریهای مختلف تهران بوده است گفت: در حال حاضر سازمان ارتباطات و فناوری اطلاعات شهرداری تهران پیشرو در هوشمندسازی شهر تهران شده است. به نظر میرسد دیدگاه این سازمان است که باید بستر دریافت اطلاعات کامل و تعاملی داشته باشیم. به همین خاطر در سالهای اخیر به سمت شفافسازی رفته و تلاش میکند که دسترسیهای لازم در اختیار کسبوکارهای نوین و نوپا باشد تا این سازمانها بتوانند طرحهای نوآورانه خود را روی پلتفرمهای عمومی شهری پیادهسازی کنند.
البته این موضوع در حاشیههای که برای شهرداری بهوجود آمده، گم شده است. واقعیت این است که اکثر کشورهایی که رشد کردهاند یا حکمرانان با دوره حمکرانی طولانی مدت داشتهاند که فکر توسعه را سالها شده با سعی و خطا دنبال کرده باشد یا برخی کشورهای دیگر که راهبرد کامل و پیگری شده توسعه داشتند که این راهکار را در دورههای مختلف تا به نتیجه رسیدن با جدیت دنبال کردهاند. ما این روند را در ایران نداریم، با اینکه قوانین و راهکارهای بلند مدت در ایران (برنامه توسعه ۵ساله کشور، ایران ۱۴۰۴ و…) وجود دارد، اما پیگیری و نظارت وجود ندارد تا این برنامهها به درستی پیادهسازی شود.
مدیران جدید باید راهحلهای جسورانه داشته باشند
سجاد جهانگرد راهحلهای قدیمی افکار مدیران را راهحلهای غیر جسورانه خواند و گفت: راهحل جدید برای برای مدیران ما راهحلهای جسورانه و ترسناک است؛ بنابراین ما به مدیران شجاع احتیاج داریم که حاضر باشند راهحلهای جسورانه را انتخاب کنند. مدیرانی که راهحلهای جدید را بشناسند و چون از آن شناخت دارند، از آنها نترسند. در دوره جدید مدیران و سیاستگذاران شهری با توجه به فهم بالاتر از تحولات و سازوکارهای نوین شهری، تصمیمات بهتری هم در حل مسئله دارند و ترسشان ریخته است.
مشاور نوآوری مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری در واکنش به این سؤال که چرا ایده هوشمندسازی تهران به معنای واقعی کلمه در تصمیمهای مدیران کمرنگ است میگوید: اینجا به نظر من به بحث شایستهسالاری میرسیم. مدیر و کارشناس ناشایسته همیشه به این فکر میکند که چگونه میتواند در اینجا بماند و وقتی به این موضوع فکر میکند، تصمیمات جسورانه نمیگیرد. حالا اگر کسی هم در این سیستم با شایستهسالاری انتخاب شده باشد، باید با تعامل با افراد دیگر کار کند که در جمع ناشایستهگان کاراییاش کاهش مییابد. در این سیستم افراد شایسته یا مستهلک میشوند یا به جایی میرسند دیگر برایشان مهم نیست چه اتفاقی میافتد. شاه بیت حرفهایشان این است: «ما تلاش کردیم و نشد.» بعضی مواقع هم میروند سراغ چیزی به نام QUICK Win که همان فرمت نمایشی است و تنها جنبههای ظاهری دارد.
عدم آمادگی زیرساخت مخابراتی برای هوشمندسازی
موضع سجاد جهانگرد در مورد معنادار شدن پروژههای هوشمندسازی بر اساس استانداردهای هزینه و فایده نشان از پذیرفتن عقبماندگی ایران دارد. به گفته او در توسعه بخشهای ارتباطات و مخابرات تا قبل از آمدن تلفن همراه در سال ۷۲ عقب نبودیم. کمی بعد آن هم شاید جزو ۵۰ کشور اول استفادهکننده از فناوری تلفن موبایل بودیم! وقتی ایران عقب افتاد که بحث دیتای موبایل در ایران مطرح شد؛ از همان زمانی که بحث MOBILE BROADBAND مطرح شد، حفره و شکافی ۸ ساله در سالهای ۸۵ تا ۹۲ در کار کشور افتاد. تا سال ۹۲ همچنان درگیر برخی از موانع ساده مخابراتی بودیم و برای استفاده از اینترنت و موبایل هم مشکل داشتیم.
این موضوع با آزادسازی لایسنسینگ موبایل در دولت یازدهم تا حدود زیادی حل شد و با تلاش جدی دولت، ایران به سمت کاهش شکاف گذشته پیش رفت. در جهان هم با همین روند مواجه و در مدت زمان کوتاهی با ورود ۴G و ۵G تعداد کانکشنها بالا رفت و میانجیها برداشته شدند، بهطوری که با استفاده از سیمکارتهای مجازی و آیپی ورژن ۶ محدودیتهای گذشته در استفاده از شبکه برداشته شده و پیادهسازی ارتباطات پرتعداد راحت شد. در نتیجه الان ارتباطات و مخابرات مسئله اصلی ما نیست. البته در بخش دولتی همیشه این سوال وجود دارد که در آن سوی میز چه کسی است که نیازمند اطلاعات شهریست و چه سمتی دارد.
سوالی که در هیچ یک از بروکراسیهای شهرهای مدرن جهان پرسیده نمیشود و همیشه این سوی میز را CIVIL servant یا خدمتکار جامعه میدانند، اما در ایران کاملا متفاوت است. اگر همین افراد در آنجایی که قدرت دستشان است، با دید خدمتدهی و نه حکمفرمایی برخورد کنند چرخه سیستم اداری به جریان میافتد، اما هنوز این فرهنگ جانیافتاده و انگار جامعه ما در این زمینه سر و ته رفتار میکند.
توسعه نه از مسیر قانون، که از راه آموزش است
به عقیده سجاد جهانگرد دلیل عملیاتی نشدن ایده تهران هوشمند را نباید از جانب قوانین و کاستیهای قانونی دید: به نظر من مشکل اصلی سمت قوانین نیست، چون مثلاً شهردار یک شهر را نمیتوان با قانون مجبور کرد به سمت شهر هوشمند برود. شما نهایتاً میتوانید با قانون جلوی خطا را بگیرد، اما با قانون نمیتوانید توسعه ایجاد کنید. کشورهای توسعهیافته ابزارهای جامعه مدنی قدرتمند دارند که پشتیبان اجرای رویکردهای صحیح در سطح کشور هستند. جامعه علمی در تعامل با رسانه و این دو در تعامل با نهادهای جامعه مدنی اجازه نمیدهند سیاستمدارانی که تصمیمات نادرست میگیرند در قدرت بمانند.
واقعیت این است که راه توسعه از مسیر قانون نیست، بلکه از مسیر آموزش است.
من به کشورهای مختلفی سفر کردم و در یکی از آخرین سفرها حس کردم که این کشور واقعاً با دیگر نمونهها، مثلا حتی ژاپن، متفاوت است. این کشور در ۲۰ شاخص اصلی توسعه در جهان بین ۱۰کشور اول است. برای مثال ۷۰ درصد مردم این کشور عضو کلیسا هستند و در عینحال از بهترین کشورهای جهان از نظر آزادی مذهب است. وقتی کمی جستوجو کردم، متوجه شدم تقریبا بهترین سیستم آموزشی را جهان دارند. در این کشور از کودکی رفتار صحیح را نهادینه میکنند که امروز موفق هستند.
زمینه بومیسازی طرحهای هوشمندسازی شهری
سجاد جهانگرد در مورد پتانسیل بومیسازی طرح هوشمندسازی تهران و طرحهای شهری مشابه معتقد است: بومیسازی مرحله اول کار نیست، بلکه مرحله آخر آن است. متاسفانه ما عبارت بومیسازی را استحاله کردهایم و در جایگاهی اشتباه بهکار میبریم. در حقیقت وقتی ما چیزی را بلد نیستیم و یاد نگرفتهایم، بومیسازی معنا ندارد. باید بعد از انجام بررسیهای تطبیقی لازم اول نمونه خوب خارجی را عینا پیاده کنیم و وقتی چند سال اجرایی شد و اشکلات آن در تعامل با جامعه درآمد، بعد سعی کنیم بومیسازی کنیم و مدل بهینه برای شرایط خاص خود را به دست بیاوریم.
ادعای بومیسازی خیلی از ما را فریب داده چون در حقیقت بسیاری از مشکلات فعلی کشور بهخاطر پروسهها و روندهای اجرایی بروز میکند، نه بهخاطر ابزار مثلا سامسونگ، بوش، مایکروسافت یا هوآوی. این ابزارها همینطور که در کشورهای توسعه یافته در دسترس هستند در ایران هم وجود دارند، اما تفاوت اصلی در رویههاست.
سرنوشت پروژه رصدخانه تهران
به گفته جهانگرد پروژه معروف رصدخانه تهران که برای پشتیبانی از ایده هوشمندسازی تهران راهاندازی شد متأسفانه یک وجه بد دارد که همان وجه رفتار نمایشی است و یک وجه خوب که اتاق نظارت و عملیات شهری است. این پروژه هنوز به یک سیستم کارکردی بهینه نرسیده است، اما با تلاشهای جدیدی دارد مسیر توسعه را طی میکند. تکمیل سیستمهای مبتنی بر GIS میتواند رصدخانه تهران را در مسیر کارآمدی قرار دهد. اگر سیستمهای درست در این رصدخانه اجرایی و عملیاتی شود کارهای بزرگی میتوان در شهر انجام داد، مثلا در مدیریت بر اساس اطلاعات مکانمحور، لایههای اطلاعاتی کلیدی را تعریف کرد.
لایه اطلاعاتی شبکه گاز، برق، آّب، اطلاعات جمعیتی، اجتماعی، مالی و غیره. اگر این سامانه توسعه یابد میتواند بهصورت عمودی دیتا شهری را آنالیز کند؛ مثلا کراسچک کند شبکه گاز و مدرسه هست یا مدرسه و مسجد هست، اما آتشنشانی نزدیک نیست، مشخص کند و گزارش تولید کند. در حقیقت دید وسیع برنامهریزی به مدیران شهری بدهد و البته ابزار مدیریت بهینه بحرانها در شهر را ایجاد کند.
تهران در نقش یک کلانشهر پر مشکل نیازمند مدیریت بهینه بحران است. رصدخانه در شکل عالی خود چنین سازوکار پیچیدهای را پشتیبانی خواهد کرد، البته به این شرط که دستگاهها اجازه استفاده از اطلاعات یکدیگر را به هم بدهند و کار را آسانتر کنند. همینجاست که قوانین میتواند کمک کند و سازمانها را به ارائه شفاف اطلاعات برای رسیدن به کارآمدی وادار کند.
هوشمندسازی تهران در آینده
مشاور مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری تهران افق دستیابی به تهران هوشمند در آینده را اینطور ارزیابی کرد: تهران هوشمند حتماً سر از خاک بر خواهد آورد، فقط کمی زمان میخواهد. تهران هوشمند باید در یک تعامل بین المللی با استفاده از افرادی که دانش این موضوع را دارند، انجام شود. یعنی در الگوی شراکت ایرانی و خارجی. باید بپذیریم از هوش و دانش تجمیع شده بشری استفاده کنیم. که محصول سالها تجربه انسانها است.
تحریمها درواقع برای تبدیل نشدن ایران به یک بازیگر کلیدی جهانی وضع شده و همین ابزار بهدنبال جدا کردن ما از دنیا است. باید این سد را شکست و وارد همکاری با دنیا شد. وقتی میتوان کشوری را نابود کرد که در دنیا بیاهمیت باشد و زمانی بیاهمیت میشود که از چرخه تعاملات جهانی کنار گذاشته شود. حداقل خودمان جلوی رشد خودمان را نگیریم.