فاندرها بخوانند
چگونه میتوان یک بنیانگذار بینقص بود؟
شاید شما هم این داستان را شنیده باشید که یک بنیانگذار رویایی طرحی را توسعه داده، گروه اجرایی ساخته، منابع مالی را تهیه کرده، و مسیر تقریبا غیرممکن ساختن یک شرکت با دست خالی را طی کرده است. او با چالشهای فوقالعادهای مواجه شده، ازجمله مخاطرات بزرگ فنی که بروز میکند، در کنار رقابت شدیدی که در این عرصه برای رسیدن به پول بادآورده و محبوبیت رسانهای و شادمانی همیشگی وجود دارد.
بنیانگذار شرکت رویایی داشت و برای رسیدن به آن مقاومت کرد، و حتی زمانی که به نظر میرسید کسی به موفقیت آن رویا باور ندارد، او در مسیر خود ماند و ثابت کرد که بقیه در اشتباهاند. احتمالا این داستان را هم شنیدهاید که یک بنیانگذار جوان و رویاپرداز شرکتی را بنیان میگذارد و بهسرعت درمییابد که در ادامه کار موفق نمیشود. او از تجربهها درس میگیرد و فرصتهای جدیدی را پدید میآورد. او محور فعالیتها میشود.
شاید برایتان جالب باشد
بالا بردن انگیزهها خیلی دشوار نیست، اما…
سمتگیری جدید شرکت مورد توجه قرار میگیرد و بهزودی شرکت سرپا میشود و دوباره همه شادمان و راضی میشوند. هردوی این داستانها پایان فوقالعادهای دارند. روایت راهاندازی کار، مطابق با عقل متعارف، دو ویژگی ظاهرا متناقض را تحسین میکند: مقاومت و انعطافپذیری.
کدامیک مناسب است و آیا بهترین کارآفرینان رویاپردازان مقاوم و سرسخت هستند یا منعطفها و فرصتطلبان کنشگر؟
فکر نمیکنم پاسخ درست یکی از اینها باشد. این موضوع بهروشنی ناممکن بودن بنیانگذار بودن و تناقض نوآوری است. بهترین کارآفرینان نیاز دارند مقاوم و انعطافپذیر باشند. آنها باید عمیقا معطوف به اهداف خود باشند و بر اثر تخریب نیروهای مخرب انگیزههایشان را از دست ندهند. در همان حال باید به نحو فوقالعادهای خود را با بازخوردها سازگار کنند، زمزمههای ناساز را بشنوند و قادر به تصحیح روند باشند. وقتی من موسسه خودم را بنیان گذاشتم، بهشدت به طرح ایجاد یک راهحل برای کسبوکارهای کوچک وفادار ماندم. بسیاری از افراد باهوش در مورد برنامه کارم میپرسیدند، بهویژه اینکه باور نمیکردند کسبوکار مبتنی بر یک مفهوم قادر به ماندن باشد.
شاید برایتان جالب باشد
۱۰ دغدغه همیشگی یک ذهن کارآفرین
من به نظراتشان گوش کردم و کارهای زیادی انجام دادم که مشکلات را بشناسم. این نوع سخنان را شنیدم ولی مقاومت کردم. چند ماه بعد، وقتی کسبوکار ما بیش از آنچه برایش برنامهریزی کرده بودیم رشد کرد، دچار دستاندازهایی شدیم. ما قادر به خرید آگهیهای تلفنهمراه که برای پیشبرد کارمان نیاز داشتیم، نبودیم.
در این میان دوباره سخنان زیادی درباره محتاط بودن شنیدم. اینبار میدانستم که مشکلات جدی است و بهسختی میتوان بر آنها غلبه کرد. اما آن را فرصتی دیدم که با توجه به آن بتوان بر مشکل بزرگتری غلبه کرد. بنابراین ما کسبوکارمان را تغییر دادیم و آنچه را که فکر میکردیم بازخورد درست است دنبال کردیم.
لازم است کارآفرینان و بنیانگذاران در عین پافشاری بر نظریات خود به بازخوردهای دیگران هم گوش کنند و آماده باشند به راه خود ادامه دهند یا نسبت به مسائل بروزکرده واکنشی مناسب نشان دهند. برای اینکه بتوان پافشاری کرد و همچنان انعطافپذیر ماند باید شنونده خوب، سختکوش و منتقد بود.
اگر میخواهید کاری را راهاندازی کنید، ابتدا یقین کنید که توانایی برقراری تعادل بین مقاومت برای رفع مشکلات و در عین حال آمادگی برای شنیدن نظریات مخالف از جانب بازار، مشتریان، و شرکا را دارید.