نوآوری آینده یعنی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین

محمد احمدی سال‌ها است که به صورت شخصی در بازارهای مالی (عمدتا سهام و آتی سکه) مشغول سرمایه گذاری است اما   از دو سال قبل فرصتی فراهم شد تا به حوزه ای جدید وارد شود: سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها یا به قول خودش سرمایه‌گذاری در سرزمین عجایب! فضایی که به گفته خودش بسیار جالب اما پر از چالش بوده است. به بهانه سرمایه‌گذاری اسمارت آپ در دو استارتاپ هوش مصنوعی گفتگویی مفصل با او ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

برای شروع، از اسمارت آپ و توجه خودتان به حوزه هوش مصنوعی برایمان بگویید.

هوش مصنوعی یکی از حوزه های ماست. دلیل این انتخاب، دید بلند مدتی است که داریم. هوش منصوعی در ایران ممکن است مقداری با مانیتایز شدن و کسب درآمد کردن و استفاده کاربردی و روزمره فاصله داشته باشد. اما حس می‌کنم در آینده جهان و آینده اقتصاد نقش جدی و پررنگی دارد. بنابراین ما نیاز داریم که آن را یاد بگیریم. یادگرفتن هوش مصنوعی تنها با خواندن کتاب و مقاله محقق نمی‌شود. بلکه یک سرمایه‌گذار باید در این حوزه سرمایه گذاری کند تا بتواند با مشکلات و دردسرهایش آشنا بشود.

ما با این دید، دو استارتاپ سرمایه گذاری کردیم؛ این فکت و دیالوگ که در زمینه هوش مصنوعی فعال هستن. اگر به سخنرانی‌هایی که در مورد نوآوری وجود دارد نگاه کنید متوجه می‌شوید که هوش مصنوعی وجه مشترک تمام صحبت های آینده پژوهان است. مثلاً بن هاروویتز با مقایسه نوآوری ۲۰ سال آینده با ۲۰ سال گذشته می‌گفت تمرکز و نقاط کانونی ما از گذشته تا امروز چگونه و چقدر تغییر کرده است؟ علی رغم تفاوت‌هایی که گذشته و آینده داشته و دارد تقریباً در همه آنها هوش مصنوعی و یادگیری ماشین قسمت جدی نوآوری در آینده است.

پس می‌شود گفت ساید علاقه مندی شما به هوش مصنوعی به دلیل ترندهای جهانی است؟

ما برای انتخاب حوزه‌های تخصصی مان چند معیار داریم. اول از همه توجه به مگاترندها است یعنی ما به عنوان سرمایه گذار حتما باید وارد حوزه‌ای شویم که کلیت بازار، رو به رشد است. شما در حوزه رو به زوال یا بدون رشد نمی ‌توانید موفق باشید؛ حتی اگر خوب کار کنید. چون ذات استارتاپ، داشتن رشد نمایی است و چنین رشدی هم در بازار رو به رشد محقق می‌شود. بنابراین یکی از معیارهای ما جذابیت و مگا ترندهای جهانی است.

حالا از اسمارت آپ بگویید، از چه زمانی آغاز به کار کرد؟ استارتاپ‌هایش کدام‌ها هستند؟

ما از ۹۵ شروع کردیم اما از ۹۶ پیوت (pivot) جدی داشتیم. ما با اینکه شرکت سرمایه‌گذاری هستیم اما مثل یک استارتاپ شروع کردیم؛ یعنی باید برویم و یاد بگیریم و مسیر را پیوت کنیم. به تدریج ما از استودیو تبدیل شدیم به وی سی و در واقع این تغییر تاکنون به قوت خود باقی است. اکثر آنهایی که در سبد سرمایه‌گذاری خود داریم برمی‌گردد به سال ۹۶. ما هشت مورد سرمایه گذاری کرده‌ایم که از این تعداد دو مورد از آنها هوش مصنوعی هستند، اینفکت و دیالوگ.

سایر استارتاپ‌هایی که با سرمایه شما معرفی شده‌اند در چه حوزه‌هایی فعال هستند؟

سلامت، فین تک، سوشیال و بازی

آیا نسبت علاقه مندی شما به این استارتاپ‌ها متفاوت است؟ ارجحیت شما برای سرمایه گذاری به سمت هوش منصوعی است یا استارتاپ‌های خدماتی‌تر؟

می شود گفت هرکدام ریسک پروفایل متفاوتی دارند. یعنی بعضی از این استارتاپ ها نوع ریسک‌ها و بازگشت سرمایه‌شان متفاوت است. بعضی از این استارتاپ‌ها ریسک بسیار کمی دارند و به همان نسبت در آینده هم بازگشت سرمایه کمتری احتمالاً داشته باشند. بعضی از آنها ریسک بالقوه زیادی دارند و فاصله شان با کسب درآمد کردن ممکن است بیشتر باشد اما ما حس می کنیم که در آینده می‌توانند نقش جدی در سبد ما داشته باشد. به بیان دیگر؛ باید نسبت به بعضی از سرمایه‌گذاری‌ها دید بلند مدت تری داشته باشیم، مثل هوش مصنوعی اما به بعضی از آنها با اهدف کوتاه مدت‌تر و میان مدت‌تر پرداختیم.

پس با این تفاسیر، هوش مصنوعی حوزه پر ریسک و خطری نسبت به سایر حوزه ها است؟ تجربه شما از استارتاپ‌هایی که سرمایه‌گذاری کردید چه بود؟

بهتر است بگویم بلند مدت‌ تر است. باید با افق بلندتری به آنها نگاه کرد. البته ما روی استارتاپی به نام دیالوگ سرمایه‌گذاری کردیم که به نتایج خوبی رسید، یعنی از چیزی که انتظار داشتیم شاید کوتاه مدت تر جوا ب بدهد. در واقع در استارتاپی به نام کامنت ماینز سرمایه گذاری کردیم که در حوزه هوش مصنوعی معروف است و جوایز مهمی را برنده شده است. کارش کاوش داده‌ها بود یعنی با استفاده از پردازش زبان طبیعی (NLP) کامنت‌ها را فیلتر می‌کند. پس از برررسی به این نتایج رسیدیم که خیلی پتانسیل صعود و ترقی ندارد.

 یعنی نمی‌شود در آینده انتظار رشد نمایی از آن داشت. بناراین با همکاری خودشان پیوت کردیم و حوزه جدیدی به نام چت بات‌ها را انتخاب کردیم. کاری که انجام می‌دهند این است که به جای نیروهای انسانی سی آر ام یا ارتباط با مشتری می‌نشینند. نیروی مرکز تماس هزینه بر است و هرچه کسب و کار بزرگتر شود این نیروها زیادتر می‌شوند در واقع قرار است جایگزین تعدادی از این سی آر م ها شود یعنی هزینه کسب‌وکارها و استارتاپ‌های اینترنتی را کم کند. البته کارکردهای دیگری هم دارد یعنی می‌تواند داشبوردهای مدیریتی به مدیریت کسب و کار بدهد و بگوید که برای مثال وقتی چت می‌کردم با مشتری ها اکثرشان چنین مشکلی داشتند و بنابراین صاحبان کسب‌وکار را از وجود مشکلات سایت باخبر کند. بنابراین به ارائه راهکار هم می‌انجامند و به فروش محصول کمک می‌کنند. البته حالت غایی اش که برای ما خیلی جذاب است این است که خودش عامل (ایجنت) فروش بشود یعنی با استفاده از الگوریتم‌های هوش مصنوعی تشخیص دهد که این کاربر ممکن است به چه چیزی علاقه مند باشد و به او پیشنهاد بدهد و مقدار فروش را ببرد بالا؛ که حوزه بسیار جذابی است.

پس این استارتاپ‌ها کجای سرمایه گذاری و بیزینس مدل شما قرار دارند؟

ما شرکت سرمایه گذاری هستیم بنابراین برای خود ما تأثیری ندارد چون ما شرکت سرمایه گذاری هستیم و مخاطب اینترنتی خاصی نداریم که از ما سؤال خاصی بپرسد. ولی برای کسب‌وکارهای اینترنتی که محصول یا خدماتی ارائه می‌دهند چرا. مثلاً اگر شرکتی که سی‌دی‌های فیلم می‌فروشد یا برای دانلود فیلم از سایت، عضویت می فروشد خیلی کاربرد دارد، چون برای مثال، مشتری می‌گوید چرا فلان قسمت سریال هنوز بیرون نیامده است، این جواب این سؤال معمولاً تکرار پذیر است، ۷۰ درصد نشان داده‌اند که جواب‌ها تکراری هستند بنابراین الگوریتم را می‌توان تشخیص داد و جواب سؤال درست را به آنها داد.

پس با توجه به تجربه شما در کسب‌وکارهای هوش مصنوعی، اسمارت آپ چطور و با چه معیارهایی انتخاب می‌کند به سمت کدام استارتاپ بروید که برای خودش هم به صرفه باشد؟

ما برای انتخاب حوزه های کاری چند معیار داریم و به عنوان وی سی درمورد دو موضوع خیلی دقت می‌کنیم، یکی بازار و دیگری تیم. یعنی بازار مورد نظر، جذاب باشد و تیم خوبی هم پشت کار باشد که بتوانیم نسبت به کسب بازده بالا امید داشته باشیم. برای انتخاب بازار هم چند دغدغه داریم، اولی مگاترندها است یعنی بازاری که واردش می‌شویم حجم زیادی داشته باشد و رو به رشد باشد. اینها را معمولاً با مگاترندها می‌سنجیم. بنابراین همواره بازارها را رصد می‌کنیم تا از حجم و وضعیت موجود و آینده‌شان اطلاعات کسب کنیم. نکته بعدی ورود به بازارهایی است که در آن دانش تجمعی داریم؛ دانشی که رو به رشد باشد و افراد قوی در آن کار کنند؛ مثلاً حوزه لجستیک بسیار گسترده و رو به رشد است اما ما دانشش را نداریم، پس واردش نمی‌شویم. ترکیب این موارد کلان به علاوه برخی معیارهای فرعی‌تر به ما در انتخاب حوزه‌های سرمایه‌گذاری کمک می‌کنند. برای نمونه هم افزایی هم معیار مهمی برای ماست. برخی استارتاپ‌ها می توانند به یکدیگر کمک کنند و قوی‌تر شوند؛ مثل استفاده از هوش مصنوعی در فین تک که هر دو حوزه سرمایه‌گذاری ما است.

آیا این نکات تئوری در عمل هم درحال وقوع است؟ چون اینطور به نظر می‌رسد که بعضی چیزها ایده‌آل سرمایه‌گذاری هستند اما در عمل چنین اتفاق‌هایی رخ نمی‌دهد.

بله واقعیت دارد؛ مثلاً یکی از استارتاپ‌های ما به نام «گهواره» که به مادران از پیش از بارداری تا ۶ سالگی فرزند محتوا می‌دهد، در این حوزه از هوش مصنوعی استفاده می شود در تشخیص اینکه چه محتواهایی به درد چه افرادی می‌خورد. بنابراین اگر در حوزه سلامت وارد شده باشیم هوش مصنوعی به کار ما می‌آید. همینطور استارتاپ «کرفس» که در زمینه رژیم غذایی فعالیت می‌کند با بیگ دیتاها روبرو است و بنابراین عرصه مستقیم فعالیت هوش مصنوعی برای تشخیص الگوها و الگوریتم‌ها است.

با این تفاسیر و با توجه به این نکته‌های تئوری که خیلی هم ایده آل به نظر میرسند، شرایط اکوسیستم استارتاپی ایران را در زمینه هوش مصنوعی چطور ارزیابی می‌کنید؟ الان با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی درکجا هستیم؟ قرار هست به کجا برویم؟

اگر بخواهیم تنها در سویه تئوریک این گفته‌ها بمانیم، ما به عنوان وی سی پس از مدتی مجبور می‌شویم با متضرر شدن از تمام سرمایه‌گذاری‌ها بیرون برویم؛ یعنی پول شما را ناچار می‌کند که واقعی فکر کنید. واقعیت سرمایه گذاری می گوید اگر افق جذابی پیش روی شما نباشد پس از مدتی دیگر اینوست نمی‌کنید و پس از مدتی نسبت به سرمایه گذاری هایی که کردید چشم پوشی می‌کنید. یعنی بحث مانیتایز کرن و پول در آوردن از استارتاپ برای ما مهم است.

نکته دیگر این است که ما برخلاف بسیاری از سرمایه‌گذارها روی این جنبه که استارتاپ به سمت این برود که بدون جذب سرمایه هم به کارش ادامه دهد تأکید داریم. این برای ما یک هدف است.

از اینها که بگذریم استارتاپ‌های ایران چند تا مشکل دارند و مختص هوش مصنوعی هم نیست. دغدغه همه سرمایه‌گذارها این است که همه استارتاپ ‌ها دارند به سمت کپی کاری می‌روند و کپی کار خوبی هم نیستند. یعنی اگر دقیق شوید می‌بینید که در خیلی از حوزه‌ها خیلی استارتاپ داریم و در بعضی حوزه‌ها هنوز استارتاپ نداریم. مثلاً در زمینه هوش مصنوعی، بسیاری از استارتاپ‌ها در حوزه رده بندی، رصد و مدیریت و حذف کامنت‌های سایت‌ها فعال هستند. درحالی که به غیر از این مقوله تعداد استارتاپ‌های هوش مصنوعی به شدت کم است. مگر حوزه کاوش کامنت چقدر جذاب است؟ چقدر بازار دارد؟ چقدر مشتری پولدار دارد؟ در واقع اصلاً به دنبال نیاز بازار نیستند بلکه بیشتر روی یک موج سوار هستند.

این اتفاق در مورد حوزه‌های دیگری مثل خشکشویی های آنلاین هم به چشم می‌خورد درحالی که خشکشویی آفلاین خودش دچار مشکل است چه برسد به اینکه همین را به فضای مجازی هم ببرید.

اینکه ما چقدر موفق هستیم را زمان نشان می‌دهد. ما سعی کردیم که از نیاز بازار به راهکار برسیم یعنی مسئله‌ای که در ممکلت وجود دارد را واقعاً حل کنیم. مثلاً در استارتاپ دیالوگ به سمت چت بات‌ها رفتیم و نه صرفاً ترند دنیا. بنابراین ما ترندهای دنیا را سفارشی سازی می‌کنیم.

اینطور که به نظر می‌رسد که استفاده از واژه هوش خیلی مد شده است و مخصوصاً اگر در نمایشگاه‌ها دیده باشید همه سعی می‌کنند آن را به محصول خود اضافه کنند. اما به نظر می‌رسد در عمل چندان نشانی از تب و تاب هوش مصنوعی نباشد. آیا این تنها در سویه استارتاپ‌ها وجود دارد یا سرمایه گذار ها هم این چنین هستند؟ آیا دلیلش به خاطر نداشتن فناوری پیچیده و پیشرفته است؟

در سمت سرمایه‌گذارها هم این علاقه وجود دارد. دلیلش بر می‌گردد به اقتصاد. مهم این است که اقتصاد این کار جواب دهد. در دنیایی که سرمایه‌گذارها میلیارد دلار سرمایه در فین تک یا فروش یک محصول می‌گذارند، اینطور نیست که دلشان برای علم یا رفاه جامعه سوخته باشند. حتماً عامل اقتصاد پشت ماجرا هست و دو دوتای اقتصادی می‌خواند. در غیر این صورت در نهایت با تزریق و حمایت دولت باید انجام شود. یا اینکه می‌خواهیم بگوییم با اینکه حساب و کتاب‌ها نمی‌خواند اما ما می‌خواهیم این محصول را دست کم در حرف، داشته باشیم و به هر طریقی کار پیش برود.

در زمینه هوش مصنوعی اینطور به نظر می‌رسد که دو دو تا چهارتایش به راحتی در نمی‌آید چون نیازمند سرمایه گذاری‌های جدی از نظر سخت افزاری و حتی نرم افزاری است. این موارد مخصوصاً با احتساب نیروی انسانی موردنیاز و همچنین سخت افزار داده‌های کلان، هزینه بردار است مخصوصاً با شرایط ارزی ایران. ما خودمان ترجیح می‌دهیم وارد حوزه‌ای شویم که بدون حمایت دولت هم بتواند کار کند و به نیاز واقعی جواب دهد. مثلاً استارتاپ دیالوگ به کاهش هزینه‌ها کمک می‌کند؛ مخصوصاً در اقتصادی که دچار مشکل می‌شود.

واقعیت و نمود با هم متفاوت است. ما به عنوان سرمایه گذار خودمان مشکلی که در هوش مصنوعی و فینتک داریم این است که به صرف اینکه یک استارتاپ نامش چه باشد، قیمت‌ متفاوتی به خود می‌گیرند. مثلاً با گفتن اینکه فلان استارتاپ در حوزه فین تک است یا در زمینه دیپ لرنینگ کار می‌کند ارزشش بالا می‌رود چون توجه عموم را جلب می‌کند. در صورتی که در عمل ممکن است در حد درخت تصمیم گیری باشد.

بنابراین آیا این ایده صحیح است که جذابیت اولیه هوش مصنوعی در مقایسه با روزهای ابتدایی ورود این فناوری به ایران کمرنگ تر شده است؟

امسال به طور خاص همه چیز غیر جذاب شده است. مخصوصاً تحت تأثیر اقتصاد کلان، ما می‌بینیم که سرمایه‌گذاری‌ها درحد صفر کاهش پیدا کرده است یا کلاً تمامی حوزه‌ها در جذابیتهایشان ضریب پایینی خورده اند؛ از جمله هوش مصنوعی.

تب اولیه کمتر شده است. سال گذشته نقطه عطف ماجرا بود؛ شاید چون پیش از آن، استارتاپ‌ها هنوز به بلوغی نرسیده بودند و تعدادشان کمتر بود. شور و انگیزه بیشتری برای سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌های هوش مصنوعی بود. سختی کار را که دیدند تب اولیه خوابید.

آیا سختی کار بر می‌گردد به نداشتن تکنولوژی پیچیده پشت هوش مصنوعی؟ یا به خاطر اینکه برخلاف استارتاپ های خدماتی مثل غذا یا پوشاک، هوش مصنوعی ارتباط مستقیمی با زندگی مردم عادی ندارد؟

من جواب این سؤال را به دو قسمت تقسیم می‌کنم؛ از دید سرمایه گذار و از دید استارتاپ. از دید سرمایه گذار چیزی که ماجرا را سخت می‌کند دوره نگهداری طولانی (HPR) است یعنی اینکه چقدر باید در یک سرمایه گذاری بمانی تا به سود برسی. در صنعت سرمایه گذاری این عدد بالاست یعنی عرف دنیا به ۵ تا ۷ سال می‌رسد؛ یعنی ۷ سال باید در استارتاپ بمانی تا با سود خارج شوی. اما سرمایه‌گذارهای ما عادت به سودهای کوتاه مدت دارند یعنی به دلیل واقعیت‌های اقتصادی کشورمان بسیاری از سرمایه گذارانمان دلال مسلک هستند تا حداکثر در سال آینده با سود خوبی خارج شوند. در حالی که این رویکرد برای فضای استارتاپی ممکن نیست.

سختی و مشکل استارتاپ‌ها این است که بسیاری از آنها بر اساس علاقه شان محصول ساخته‌اند نه نیاز بازار. ابتدا باید مشتری را پیدا کرد و بعد برای مشکل اون راهکار ارائه داد. به نظر من بیش از آنکه این مشکل، فنی باشد به نیازسنجی و شناخت بازار مربوط است. یعنی خیلی از استارتاپ‌ها جاهای غلطی را انتخاب می‌کنند.

آیا در سویه استارتاپ ها بحث زمان مطرح نیست؟ اینکه استارتاپ‌ها ببیند در کوتاه مدت چندان موفقیتی حاصل نشده است تأثیری در فروکش کردن شور و انگیزه‌شان دارد؟

مشکل اصلی استارتاپ‌ها جذب سرمایه است. مادامی که سرمایه و پهنای باند دارند که مشکلی نیست. دغدغه آنها وقتی بالا می‌گیرد که به پایان بودجه نزدیک می‌شوند.

پس تصور شما این است که باید به استارتاپ‌های هوش مصنوعی زمان بدهیم که وضعیت بهبود پیدا کند یا خدمات مرتبط با زندگی روزمره مردم و مبتنی بر هوش مصنوعی ارائه دهیم؟ چقدر این اتفاق، دلیل فرهنگی است؟

پاسخ من دومی است. زمان مشکلی را حل نمی‌کند، استارتاپ ها باید محصولی را ارائه دهند که مشکلی را حل می‌کند. مثال نقض، استارتاپ های تحلیل کامنت است؛ تعداد شرکت‌هایی که خواهان این خدمات هستند بسیار کم است. درحلی که وارد شدن به NLP با توجه به نقص‌های موجود در زبان فارسی حوزه دشوار و پر ریسکی است، اما کامفورت زون آنها است چون تنها آن را بلد هستند. اما به مشکل برخواهند خورد.

اما شما هم در استارتاپ دیالوگ سرمایه‌گذاری کردید که به همین حوزه نزدیک است.

درست است اما ما پیوت کردیم و به چت بات روی آوردیم. چون هم ترند دنیا است هم می‌تواند بازارهای مختلف را بگیرد. مخاطب شما در چت بات تمام کسب‌وکارهای اینترنتی هستند که نیاز به ارتباط با مشتری دارند. یعنی تنها شرکت‌های بزرگ مشتری شما نیستند، شرکت‌های کوچک هم به سمت شما خواهند آمد. همچنین می‌توان داشبوردهای مختلف به صاحب کسب‌وکار اضافه کرد که به آنها انتقال دهیم که در مورد دغدغه‌های مشتریان پیشنهاد و اطلاع رسانی کنید. ما موردی داشتیم که بر همین اساس یعنی با چند سؤال و جواب با مشتری دغدغه‌اش را بفهمیم و بدون کمپین مارکتینگ ۴۰ درصد فروش را بالا برد. این اتفاق حتی بدون وجود هوش مصنوعی اتفاق افتاد. اما استارتاپ دیالوگ می‌تواند از این هم بهتر عمل کند.

برنامه اسمارت آپ در آینده چیست و به کجا می‌خواهد برود؟

ما در اکوسیستم شاهد یک گپ هستیم. هرکسی نقشی دارد، استارتاپ‌ها خودشان را با محصول عرضه می‌کنند و سرمایه گذارها هم پول م‌ دهند فقط. در این میان، یک استارتاپ هایی داریم که نه مسیرشان را برای رشد پیدا کرده‌اند و نه به خاطر همین خلأ توانایی مراجعه به سرمایه گذارهای بزرگتر را دارند بروند. اسمارت آپ می‌خواهد به این استارتاپ‌ها کمک کند تا آماده صعود و ترقی شود و برای رویارویی با سرمایه گذارهای بزرگتر آماده‌شان کند. یعنی تیم خوبی دارند. اینها رو به عنوان ورودی بگیره اهرم رشدش رو پیدا کنه تا با وصل شدن به سرمایه گذار بزرگتر بتوانند سرمایه اولیه رو چند برابر کنند.

اسمارت آپ برای سرمایه گذاری آینده برنامه ای دارد؟

درحال بررسی و ارزیابی چند مورد هستیم. اما واقعیت این است که درحال انجام برخی اقدامات برای رشد خود اسمارت آپ هستیم تا پلن رشد استارتاپ ها را به پیش ببریم.

در صورت مهیا نبودن شرایط خوب برای اکوسیستم هوش مصنوعی، اسمارت آپ چه تصمیمی خواهد گرفت؟

اسمارت آپ تا الان سعی کرده است که خودش را با بازار تطبیق دهد و استارتاپ هایش نیازهای بازار را شناسایی کرده و پاسخ دهد. با این رویکرد امیدوار هستیم که به مشکل برنخوریم. ما نجات یافته هخواهیم بود. ته ش مسیری پیدا کنیم. اول از همه به زنده بودنمون ادامه بدهیم و دو رشد کنیم. این رویکردی است که برای استارتاپ ها هم داریم. یعنی اول بقا بعد رشد. باید امید داشت.

مصاحبه و تنظیم: تمنا منصوری

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.